- 98
- 1000
- 1000
- 1000
تلاوت تحقیق احمد احمد نعینع سوره شعراء آیات 10 تا 51
تلاوت تحقیق احمد احمد نعینع، این تلاوت در سال 1380 در تهران، سالن اجلاس سران اجرا گردیده است.
سوره 26: الشعراء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿10﴾
به خاطر بیاور هنگامی که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ آن قوم ستمگر برو. (10)
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ ﴿11﴾
قوم فرعون، آیا آنها (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمیکنند؟! (11)
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ ﴿12﴾
(موسی) عرض کرد پروردگارا من از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند. (12)
وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلَا یَنْطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿13﴾
و سینه ام تنگ میشود، و زبانم به قدر کافی گویا نیست (به برادرم) هارون نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند). (13)
وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ ﴿14﴾
و آنها (به اعتقاد خودشان) بر من گناهی دارند میترسم مرا به قتل برسانند (و این رسالت به پایان نرسد). (14)
قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ ﴿15﴾
فرمود چنین نیست (آنها کاری نمیتوانند انجام دهند) شما هر دو با آیات ما (برای هدایت آنان) بروید ما با شما هستیم و (سخنانتان را) میشنویم. (15)
فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿16﴾
به سراغ فرعون بروید و بگوئید ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم. (16)
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿17﴾
بنی اسرائیل را با ما بفرست. (17)
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ ﴿18﴾
(فرعون) گفت: آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم ؟ و سالهائی از عمرت را در میان ما نبودی ؟ (18)
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿19﴾
و (سرانجام) آن کارت را (که نمیبایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی) و تو از کافران بودی! (19)
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ ﴿20﴾
(موسی) گفت: من آن کار را انجام دادم در حالی که از بیخبران بودم. (20)
فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ﴿21﴾
و به دنبال آن هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگار من به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد. (21)
وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿22﴾
آیا این منتی است که تو بر من میگذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساخته ای؟! (22)
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿23﴾
فرعون گفت پروردگار عالمیان چیست؟! (23)
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ ﴿24﴾
(موسی) گفت پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است، اگر اهل یقین هستید. (24)
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿25﴾
(فرعون) به اطرافیانش گفت، آیا نمیشنوید این مرد چه میگوید؟ (25)
قَالَ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ﴿26﴾
(موسی) گفت پروردگار شما و پروردگار نیاکان شما. (26)
قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿27﴾
(فرعون) گفت پیامبری که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است. (27)
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿28﴾
(موسی) گفت او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در میان این دو است میباشد اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار میگرفتید. (28)
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ ﴿29﴾
فرعون خشمگین شد و گفت: اگر معبودی غیر از من برگزینی تو را از زندانیان قرار خواهم داد. (29)
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ ﴿30﴾
(موسی) گفت: حتی اگر نشانه آشکاری برای رسالتم برای تو بیاورم ؟ (30)
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿31﴾
گفت: اگر راست میگوئی آنرا بیاور! (31)
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُبِینٌ ﴿32﴾
در این هنگام موسی عصای خود را افکند و مار عظیم و آشکاری شد. (32)
وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ ﴿33﴾
و دست خود را در گریبان فرو برد و بیرون آورد در برابر بینندگان سفید و روشن بود. (33)
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ ﴿34﴾
(فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: این ساحر آگاه و ماهری است! (34)
یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿35﴾
او میخواهد شما را از سرزمینتان با سحرش بیرون کند شما چه نظر میدهید؟ (35)
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ﴿36﴾
گفتند: او و برادرش را مهلت ده و به تمام شهرها ماموران برای بسیج اعزام کن. (36)
یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ ﴿37﴾
تا هر ساحر ماهری را نزد تو آورند. (37)
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿38﴾
سرانجام ساحران برای وعده گاه روز معینی جمع آوری شدند. (38)
وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ ﴿39﴾
و به مردم گفته شد آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع میکنید. (39)
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ﴿40﴾
تا اگر ساحران پیروز شوند ما از آنان پیروی کنیم. (40)
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ﴿41﴾
هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: آیا اگر پیروز شویم پاداش مهمی خواهیم داشت ؟ (41)
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ إِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿42﴾
گفت آری، و شما در این صورت از مقربان خواهید بود! (42)
قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ ﴿43﴾
(روز موعود فرا رسید و همگی جمع شدند، موسی رو به ساحران کرد و) گفت: آنچه را میخواهید بیفکنید، بیفکنید! (43)
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿44﴾
آنها طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند به عزت فرعون، قطعا پیروزیم! (44)
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ ﴿45﴾
سپس موسی عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید! (45)
فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ ﴿46﴾
ساحران همگی فورا به سجده افتادند. (46)
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿47﴾
گفتند ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم. (47)
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿48﴾
پروردگار موسی و هارون. (48)
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿49﴾
(فرعون) گفت: آیا به او ایمان آوردید پیش از آن که به شما اجازه دهم؟! مسلما او بزرگ و استاد شما است که به شما سحر آموخته، اما به زودی خواهید دانست که دستها و پاهای شما را به طور مختلف قطع میکنم، و همه شما را به دار میآویزم. (49)
قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ ﴿50﴾
گفتند: مهم نیست (هر کار از دستت ساخته است بکن) ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم. (50)
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿51﴾
ما امیدواریم پروردگارمان خطاهای ما را به بخشد، که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم. (51)
سوره 26: الشعراء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿10﴾
به خاطر بیاور هنگامی که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ آن قوم ستمگر برو. (10)
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ ﴿11﴾
قوم فرعون، آیا آنها (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمیکنند؟! (11)
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ ﴿12﴾
(موسی) عرض کرد پروردگارا من از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند. (12)
وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلَا یَنْطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿13﴾
و سینه ام تنگ میشود، و زبانم به قدر کافی گویا نیست (به برادرم) هارون نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند). (13)
وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ ﴿14﴾
و آنها (به اعتقاد خودشان) بر من گناهی دارند میترسم مرا به قتل برسانند (و این رسالت به پایان نرسد). (14)
قَالَ کَلَّا فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ ﴿15﴾
فرمود چنین نیست (آنها کاری نمیتوانند انجام دهند) شما هر دو با آیات ما (برای هدایت آنان) بروید ما با شما هستیم و (سخنانتان را) میشنویم. (15)
فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿16﴾
به سراغ فرعون بروید و بگوئید ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم. (16)
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿17﴾
بنی اسرائیل را با ما بفرست. (17)
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ ﴿18﴾
(فرعون) گفت: آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم ؟ و سالهائی از عمرت را در میان ما نبودی ؟ (18)
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿19﴾
و (سرانجام) آن کارت را (که نمیبایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی) و تو از کافران بودی! (19)
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ ﴿20﴾
(موسی) گفت: من آن کار را انجام دادم در حالی که از بیخبران بودم. (20)
فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ﴿21﴾
و به دنبال آن هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگار من به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد. (21)
وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿22﴾
آیا این منتی است که تو بر من میگذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساخته ای؟! (22)
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿23﴾
فرعون گفت پروردگار عالمیان چیست؟! (23)
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ ﴿24﴾
(موسی) گفت پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است، اگر اهل یقین هستید. (24)
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿25﴾
(فرعون) به اطرافیانش گفت، آیا نمیشنوید این مرد چه میگوید؟ (25)
قَالَ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ﴿26﴾
(موسی) گفت پروردگار شما و پروردگار نیاکان شما. (26)
قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿27﴾
(فرعون) گفت پیامبری که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است. (27)
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿28﴾
(موسی) گفت او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در میان این دو است میباشد اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار میگرفتید. (28)
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ ﴿29﴾
فرعون خشمگین شد و گفت: اگر معبودی غیر از من برگزینی تو را از زندانیان قرار خواهم داد. (29)
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُبِینٍ ﴿30﴾
(موسی) گفت: حتی اگر نشانه آشکاری برای رسالتم برای تو بیاورم ؟ (30)
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ﴿31﴾
گفت: اگر راست میگوئی آنرا بیاور! (31)
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُبِینٌ ﴿32﴾
در این هنگام موسی عصای خود را افکند و مار عظیم و آشکاری شد. (32)
وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ ﴿33﴾
و دست خود را در گریبان فرو برد و بیرون آورد در برابر بینندگان سفید و روشن بود. (33)
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ ﴿34﴾
(فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: این ساحر آگاه و ماهری است! (34)
یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿35﴾
او میخواهد شما را از سرزمینتان با سحرش بیرون کند شما چه نظر میدهید؟ (35)
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ ﴿36﴾
گفتند: او و برادرش را مهلت ده و به تمام شهرها ماموران برای بسیج اعزام کن. (36)
یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ ﴿37﴾
تا هر ساحر ماهری را نزد تو آورند. (37)
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿38﴾
سرانجام ساحران برای وعده گاه روز معینی جمع آوری شدند. (38)
وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ ﴿39﴾
و به مردم گفته شد آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع میکنید. (39)
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ ﴿40﴾
تا اگر ساحران پیروز شوند ما از آنان پیروی کنیم. (40)
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ﴿41﴾
هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: آیا اگر پیروز شویم پاداش مهمی خواهیم داشت ؟ (41)
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ إِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿42﴾
گفت آری، و شما در این صورت از مقربان خواهید بود! (42)
قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ ﴿43﴾
(روز موعود فرا رسید و همگی جمع شدند، موسی رو به ساحران کرد و) گفت: آنچه را میخواهید بیفکنید، بیفکنید! (43)
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ ﴿44﴾
آنها طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند به عزت فرعون، قطعا پیروزیم! (44)
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ ﴿45﴾
سپس موسی عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید! (45)
فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ ﴿46﴾
ساحران همگی فورا به سجده افتادند. (46)
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿47﴾
گفتند ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم. (47)
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ﴿48﴾
پروردگار موسی و هارون. (48)
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿49﴾
(فرعون) گفت: آیا به او ایمان آوردید پیش از آن که به شما اجازه دهم؟! مسلما او بزرگ و استاد شما است که به شما سحر آموخته، اما به زودی خواهید دانست که دستها و پاهای شما را به طور مختلف قطع میکنم، و همه شما را به دار میآویزم. (49)
قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ ﴿50﴾
گفتند: مهم نیست (هر کار از دستت ساخته است بکن) ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم. (50)
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿51﴾
ما امیدواریم پروردگارمان خطاهای ما را به بخشد، که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم. (51)