- 157
- 1000
- 1000
- 1000
تلاوت ترتیل عبدالودود حنیف سوره ی مبارکه حاقه
تلاوت ترتیل سوره ای عبدالودود حنیف با ترجمه دکتر الهی قمشه ای
سْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَاقَّةُ ﴿1﴾
قیامت آن روز حق و حقیقت است (که حقوق خلق و حقایق امور در آن به ظهور رسد). (1)
مَا الْحَاقَّةُ ﴿2﴾
آن روز حق و حقیقت چه (روز هولناک سختی) است؟ (2)
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ ﴿3﴾
چگونه سختی و عظمت آن روز را درک توانی کرد؟ (3)
کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ ﴿4﴾
قوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند. (4)
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ ﴿5﴾
اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند. (5)
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ ﴿6﴾
اما قوم عاد نیز به بادی تند و سرکش به هلاکت رسیدند. (6)
سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ ﴿7﴾
که آن باد تند را خدا هفت شب و روز پی در پی بر آنها مسلط کرد که دیدی آن مردم گویی ساقه نخل خشکی بودند که به خاک در افتادند. (7)
فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِیَةٍ ﴿8﴾
آیا هیچ بینی که (دیگر به روزگار) از آنان اثری باشد؟ (8)
وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِکَاتُ بِالْخَاطِئَةِ ﴿9﴾
و فرعون و اقوام پیش از او و مردم آن آبادیهای زیر و رو شده (یعنی قوم زشتکار لوط) به کفر و خطاکاری برخاستند. (9)
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِیَةً ﴿10﴾
و با رسول پروردگارشان مخالفت کردند، خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفتار ساخت. (10)
إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ ﴿11﴾
(شما مردم فرزندان نوحید که) ما چون طوفان دریا طغیان کرد شما را به کشتی نشاندیم (و نجاتتان دادیم). (11)
لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ ﴿12﴾
تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت. (12)
فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿13﴾
باز (به یاد آر) چون در صور (اسرافیل) یک بار بدمند. (13)
وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً ﴿14﴾
و زمین و کوهها را بر دارند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند. (14)
فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿15﴾
آنگاه آن واقعه بزرگ قیامت واقع گردد. (15)
وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ ﴿16﴾
و بنای مستحکم آسمان (از دهشت و عظمت) آن روز سست شود و سخت درهم شکافد. (16)
وَالْمَلَکُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ ﴿17﴾
و فرشتگان بر اطراف آسمان (منتظر فرمان حق) باشند و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملک مقرّب بر فراز سرشان (یا فراز سر مردم) بردارند. (17)
یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْکُمْ خَافِیَةٌ ﴿18﴾
آن روز که (در پیشگاه حساب) شما را حاضر کنند هیچ کار از اسرار مخفی شما هم پنهان نخواهد ماند. (18)
فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ ﴿19﴾
اما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید. (19)
إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ ﴿20﴾
من ملاقات این روز حسابم را اعتقاد داشتم (و در دنیا به گناه نپرداختم). (20)
فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ﴿21﴾
این چنین کس در عیش و زندگانی خوش خواهد بود. (21)
فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ ﴿22﴾
در بهشت عالی رتبه (ابدی). (22)
قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ ﴿23﴾
که میوههای آن همیشه در دسترس (بهشتیان) است. (23)
کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ ﴿24﴾
(و خطاب رسد که) از طعام و شرابهای لذیذ و گوارای بهشتی هر چه خواهید تناول کنید، شما را گوارا باد، که این پاداش اعمال ایّام گذشته دنیاست که (بر امروز خویش) پیش فرستادید. (24)
وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ ﴿25﴾
و اما آن کس که کتاب عملش به دست چپ دهند (با کمال شرمندگی و اندوه) گوید: ای کاش نامه مرا به من نمیدادند. (25)
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ ﴿26﴾
و من هرگز از حساب اعمالم آگاه نمیشدم. (26)
یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ ﴿27﴾
ای کاش مرگ مرا از چنگ این غصه و عذاب نجات میداد. (27)
مَا أَغْنَى عَنِّی مَالِیَهْ ﴿28﴾
(ای داد که) مال و ثروت من امروز به فریاد من نرسید. (28)
هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ ﴿29﴾
همه قدرت و حشمتم نابود گردید. (29)
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿30﴾
(و خطاب قهر رسد که) او را بگیرید و در غل و زنجیر کشید. (30)
ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ﴿31﴾
تا بازش به دوزخ در افکنید. (31)
ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ ﴿32﴾
آنگاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید. (32)
إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ ﴿33﴾
که او به خدای بزرگ ایمان نیاورده. (33)
وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿34﴾
و هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است. (34)
فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ ﴿35﴾
بدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد. (35)
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ ﴿36﴾
و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست. (36)
لَا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ ﴿37﴾
و آن طعام را کسی جز اهل دوزخ نمیخورد. (37)
فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ﴿38﴾
قسم به آنچه (از آثار حق) میبینید. (38)
وَمَا لَا تُبْصِرُونَ ﴿39﴾
و آنچه نمیبینید. (39)
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ﴿40﴾
که قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است. (40)
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ ﴿41﴾
و آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان میآورید. (41)
وَلَا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ ﴿42﴾
و نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن میشوید. (42)
تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿43﴾
این قرآن تنزیل خدای عالمیان است. (43)
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ ﴿44﴾
و اگر (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دروغ به ما برخی سخنان را میبست، (44)
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ﴿45﴾
محققا ما او را (به قهر و انتقام) از یمینش میگرفتیم. (45)
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ ﴿46﴾
و رگ و تینش را قطع میکردیم. (46)
فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ ﴿47﴾
و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید. (47)
وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ ﴿48﴾
و این قرآن به حقیقت پند و تذکر پرهیزکاران عالم است. (48)
وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ ﴿49﴾
و البته ما میدانیم که شما برخی تکذیب آن میکنید. (49)
وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿50﴾
و تکذیبش عاقبت مایه ندامت کافران است. (50)
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ ﴿51﴾
و این حق و حقیقت محض است. (51)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿52﴾
پس به نام خدای بزرگوار خود تسبیح گوی و آن را به ستایش یاد کن. (52)
سْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَاقَّةُ ﴿1﴾
قیامت آن روز حق و حقیقت است (که حقوق خلق و حقایق امور در آن به ظهور رسد). (1)
مَا الْحَاقَّةُ ﴿2﴾
آن روز حق و حقیقت چه (روز هولناک سختی) است؟ (2)
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ ﴿3﴾
چگونه سختی و عظمت آن روز را درک توانی کرد؟ (3)
کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ ﴿4﴾
قوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند. (4)
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ ﴿5﴾
اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند. (5)
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ ﴿6﴾
اما قوم عاد نیز به بادی تند و سرکش به هلاکت رسیدند. (6)
سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَى کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ ﴿7﴾
که آن باد تند را خدا هفت شب و روز پی در پی بر آنها مسلط کرد که دیدی آن مردم گویی ساقه نخل خشکی بودند که به خاک در افتادند. (7)
فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِیَةٍ ﴿8﴾
آیا هیچ بینی که (دیگر به روزگار) از آنان اثری باشد؟ (8)
وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِکَاتُ بِالْخَاطِئَةِ ﴿9﴾
و فرعون و اقوام پیش از او و مردم آن آبادیهای زیر و رو شده (یعنی قوم زشتکار لوط) به کفر و خطاکاری برخاستند. (9)
فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِیَةً ﴿10﴾
و با رسول پروردگارشان مخالفت کردند، خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفتار ساخت. (10)
إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ ﴿11﴾
(شما مردم فرزندان نوحید که) ما چون طوفان دریا طغیان کرد شما را به کشتی نشاندیم (و نجاتتان دادیم). (11)
لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ ﴿12﴾
تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت. (12)
فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿13﴾
باز (به یاد آر) چون در صور (اسرافیل) یک بار بدمند. (13)
وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً ﴿14﴾
و زمین و کوهها را بر دارند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند. (14)
فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿15﴾
آنگاه آن واقعه بزرگ قیامت واقع گردد. (15)
وَانْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ ﴿16﴾
و بنای مستحکم آسمان (از دهشت و عظمت) آن روز سست شود و سخت درهم شکافد. (16)
وَالْمَلَکُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ ﴿17﴾
و فرشتگان بر اطراف آسمان (منتظر فرمان حق) باشند و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملک مقرّب بر فراز سرشان (یا فراز سر مردم) بردارند. (17)
یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْکُمْ خَافِیَةٌ ﴿18﴾
آن روز که (در پیشگاه حساب) شما را حاضر کنند هیچ کار از اسرار مخفی شما هم پنهان نخواهد ماند. (18)
فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ ﴿19﴾
اما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید. (19)
إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ ﴿20﴾
من ملاقات این روز حسابم را اعتقاد داشتم (و در دنیا به گناه نپرداختم). (20)
فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ ﴿21﴾
این چنین کس در عیش و زندگانی خوش خواهد بود. (21)
فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ ﴿22﴾
در بهشت عالی رتبه (ابدی). (22)
قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ ﴿23﴾
که میوههای آن همیشه در دسترس (بهشتیان) است. (23)
کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ ﴿24﴾
(و خطاب رسد که) از طعام و شرابهای لذیذ و گوارای بهشتی هر چه خواهید تناول کنید، شما را گوارا باد، که این پاداش اعمال ایّام گذشته دنیاست که (بر امروز خویش) پیش فرستادید. (24)
وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ ﴿25﴾
و اما آن کس که کتاب عملش به دست چپ دهند (با کمال شرمندگی و اندوه) گوید: ای کاش نامه مرا به من نمیدادند. (25)
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ ﴿26﴾
و من هرگز از حساب اعمالم آگاه نمیشدم. (26)
یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ ﴿27﴾
ای کاش مرگ مرا از چنگ این غصه و عذاب نجات میداد. (27)
مَا أَغْنَى عَنِّی مَالِیَهْ ﴿28﴾
(ای داد که) مال و ثروت من امروز به فریاد من نرسید. (28)
هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیَهْ ﴿29﴾
همه قدرت و حشمتم نابود گردید. (29)
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿30﴾
(و خطاب قهر رسد که) او را بگیرید و در غل و زنجیر کشید. (30)
ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ﴿31﴾
تا بازش به دوزخ در افکنید. (31)
ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ ﴿32﴾
آنگاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید. (32)
إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ ﴿33﴾
که او به خدای بزرگ ایمان نیاورده. (33)
وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿34﴾
و هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است. (34)
فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ ﴿35﴾
بدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد. (35)
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ ﴿36﴾
و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست. (36)
لَا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ ﴿37﴾
و آن طعام را کسی جز اهل دوزخ نمیخورد. (37)
فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ﴿38﴾
قسم به آنچه (از آثار حق) میبینید. (38)
وَمَا لَا تُبْصِرُونَ ﴿39﴾
و آنچه نمیبینید. (39)
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ﴿40﴾
که قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است. (40)
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ ﴿41﴾
و آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان میآورید. (41)
وَلَا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ ﴿42﴾
و نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن میشوید. (42)
تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿43﴾
این قرآن تنزیل خدای عالمیان است. (43)
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ ﴿44﴾
و اگر (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دروغ به ما برخی سخنان را میبست، (44)
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ﴿45﴾
محققا ما او را (به قهر و انتقام) از یمینش میگرفتیم. (45)
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ ﴿46﴾
و رگ و تینش را قطع میکردیم. (46)
فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ ﴿47﴾
و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید. (47)
وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ ﴿48﴾
و این قرآن به حقیقت پند و تذکر پرهیزکاران عالم است. (48)
وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ ﴿49﴾
و البته ما میدانیم که شما برخی تکذیب آن میکنید. (49)
وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿50﴾
و تکذیبش عاقبت مایه ندامت کافران است. (50)
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ ﴿51﴾
و این حق و حقیقت محض است. (51)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿52﴾
پس به نام خدای بزرگوار خود تسبیح گوی و آن را به ستایش یاد کن. (52)