- 248
- 1000
- 1000
- 1000
تلاوت ترتیل مفتاح السلطنی سوره ی مبارکه مدثر
تلاوت ترتیل سوره ای مفتاح السلطنی با ترجمه دکتر الهی قمشه ای
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿1﴾
الا ای رسولی که خود را به لباس (حیرت و فکرت) در پیچیدهای. (1)
قُمْ فَأَنْذِرْ ﴿2﴾
برخیز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان. (2)
وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ ﴿3﴾
و خدایت را به بزرگی و کبریایی یاد کن. (3)
وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ ﴿4﴾
و لباس (جان و تن) خود را از هر عیب و آلایش پاک و پاکیزه دار. (4)
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿5﴾
و از ناپاکی (بت و بتپرستان) به کلی دوری گزین. (5)
وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ﴿6﴾
و بر هر که احسان کنی ابدا منّت مگذار و عوض افزون مخواه. (6)
وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ ﴿7﴾
و برای خدایت صبر و شکیبایی پیشگیر. (7)
فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ ﴿8﴾
تا آنگاه که (هنگامه قیامت برپا شود و) در صور (اسرافیل) بدمند. (8)
فَذَلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ ﴿9﴾
آن روز بسیار روز سختی است. (9)
عَلَى الْکَافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ ﴿10﴾
کافران را هیچ گونه در آن راحتی و آسایش نیست. (10)
ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا ﴿11﴾
به من واگذار کار انتقام آن کس را که من او را تنها آفریدم. (11)
وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا ﴿12﴾
و به او مال و ثروت فراوان بذل کردم. (12)
وَبَنِینَ شُهُودًا ﴿13﴾
و پسران بسیار حاضر به خدمت نصیب گردانیدم. (13)
وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیدًا ﴿14﴾
و اقتدار و مکنت و عزّت دادم. (14)
ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ ﴿15﴾
و (با کفران این نعمتها) باز هم از من طمع افزونی آن دارد. (15)
کَلَّا إِنَّهُ کَانَ لِآیَاتِنَا عَنِیدًا ﴿16﴾
هرگز (بر نعمتش نیفزایم) که او با آیات ما دشمنی و عناد ورزید. (16)
سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ﴿17﴾
به زودی او را به سختی و دشواری (آتش دوزخ) درافکنم. (17)
إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ﴿18﴾
اوست که فکر و اندیشه بدی کرد (که رسول خدا را به سحر و ساحری نسبت داد). (18)
فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿19﴾
و خدایش بکشد که چقدر اندیشه غلطی کرد. (19)
ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿20﴾
باز هم خدایش بکشد که چه فکر خطایی نمود. (20)
ثُمَّ نَظَرَ ﴿21﴾
پس باز اندیشه کرد. (21)
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ﴿22﴾
و (به اظهار تنفّر از اسلام) رو ترش کرد و چهره در هم کشید. (22)
ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَکْبَرَ ﴿23﴾
آنگاه روی گردانید و تکبر و نخوت آغاز کرد. (23)
فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ ﴿24﴾
و گفت: این (قرآن) به جز سحر و بیان سحرانگیزی که (از ساحران گذشته) نقل میشود هیچ نیست. (24)
إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ﴿25﴾
این آیات گفتار بشری بیش نیست. (25)
سَأُصْلِیهِ سَقَرَ ﴿26﴾
من این (منکر و مکذّب قرآن) را به آتش دوزخ درافکنم. (26)
وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ ﴿27﴾
و تو چگونه توانی یافت که سختی عذاب دوزخ تا چه حد است؟ (27)
لَا تُبْقِی وَلَا تَذَرُ ﴿28﴾
شراره آن دوزخ از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند. (28)
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ ﴿29﴾
آن آتش بر آدمیان رو نماید (و خرمن گنهکاران را به باد دهد). (29)
عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ﴿30﴾
بر آن آتش نوزده تن (فرشته عذاب) موکّلند. (30)
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ ﴿31﴾
و ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان (عذاب) قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفّار (نوزده) نگردانیدیم تا آنکه اهل کتاب هم یقین کنند (که ذکر این عدد مطابق تورات و انجیل است با آنکه صاحب قرآن به کتب آسمانی عالم نبوده و البته کلامش به وحی خداست و ایمان آرند) و آن بر یقین مؤمنان هم بیفزاید و دیگر در دل اهل کتاب و مؤمنان به اسلام هیچ شک و ریبی نماند و تا آنان که در دلهاشان مرض (شک و جهالت) است و کافران نیز (به طعنه) گویند که خدا از این مثل (که عدد فرشتگان عذاب را نوزده شمرده است نه بیش و کم) چه منظور داشت؟ بلی این چنین (قرار داد تا) هر که را خواهد به ضلالت بگذارد و هر که را خواهد هدایت نماید و هیچ کس از (عده بیحد) لشکرهای پروردگارت غیر او آگاه نیست و این (آیات ذکر دوزخ) جز برای پند و موعظه بشر نخواهد بود. (31)
کَلَّا وَالْقَمَرِ ﴿32﴾
چنین (که کافران گویند) نیست، قسم به ماه تابان. (32)
وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿33﴾
و قسم به شب تار چون باز گردد. (33)
وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿34﴾
و قسم به صبح چون جهان را روشن سازد. (34)
إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ ﴿35﴾
که این (آیات قرآن) یکی از بزرگترین آیات خداست. (35)
نَذِیرًا لِلْبَشَرِ ﴿36﴾
در آن پند و اندرز آدمیان است. (36)
لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ﴿37﴾
برای هر یک از شما آدمیان که بخواهد (در مقام ایمان و طاعت و سعادت) پیش افتد یا باز ماند. (37)
کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ ﴿38﴾
هر نفسی در گرو عملی است که انجام داده است. (38)
إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ ﴿39﴾
مگر اهل یمین. (39)
فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿40﴾
آنان در باغهای بهشت (متنعّمند و) سؤال میکنند. (40)
عَنِ الْمُجْرِمِینَ ﴿41﴾
از احوال دوزخیان گنهکار. (41)
مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿42﴾
که شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افکند؟ (42)
قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿43﴾
آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم. (43)
وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿44﴾
و مسکینی را طعام نمیدادیم. (44)
وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿45﴾
و ما با اهل باطل به بطالت میپرداختیم. (45)
وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿46﴾
و ما روز جزا را تکذیب میکردیم. (46)
حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿47﴾
تا آنکه یقین (که ساعت مرگ است) بر ما فرا رسید. (47)
فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ ﴿48﴾
پس شفاعت شفیعان در حق آنان هیچ سودی نبخشد. (48)
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ ﴿49﴾
اینک چرا از یاد آن روز سخت خود (و از ذکر و اندرز قرآن) اعراض میکنند؟ (49)
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ﴿50﴾
گویی گورخران گریزانی هستند. (50)
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ ﴿51﴾
که از شیر درنده میگریزند. (51)
بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً ﴿52﴾
بلکه هر یک از آنها میخواهند که برایشان هم (مانند پیمبران) صحیفه وحی آسمانی باز آید (تا ایمان آرند). (52)
کَلَّا بَلْ لَا یَخَافُونَ الْآخِرَةَ ﴿53﴾
هرگز (چنین نیست که پنداشتند) بلکه از (عذاب) آخرت نمیترسند. (53)
کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ ﴿54﴾
چنین نیست (که آنها پنداشتند) قرآن محققا همه پند و یادآوری است. (54)
فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ ﴿55﴾
تا هر که خواهد متذکر آن شود. (55)
وَمَا یَذْکُرُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ﴿56﴾
و نخواهند متذکر شوند جز آنکه خدا بخواهد (یعنی بدون مشیّت و لطف الهی کسی بهشتی و سعادتمند نخواهد شد. از او رواست تقوا و ترس و بیم و شوق و امیدواری که) او اهل تقوا و اهل آمرزش و مغفرت است. (56)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿1﴾
الا ای رسولی که خود را به لباس (حیرت و فکرت) در پیچیدهای. (1)
قُمْ فَأَنْذِرْ ﴿2﴾
برخیز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان. (2)
وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ ﴿3﴾
و خدایت را به بزرگی و کبریایی یاد کن. (3)
وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ ﴿4﴾
و لباس (جان و تن) خود را از هر عیب و آلایش پاک و پاکیزه دار. (4)
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿5﴾
و از ناپاکی (بت و بتپرستان) به کلی دوری گزین. (5)
وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ﴿6﴾
و بر هر که احسان کنی ابدا منّت مگذار و عوض افزون مخواه. (6)
وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ ﴿7﴾
و برای خدایت صبر و شکیبایی پیشگیر. (7)
فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ ﴿8﴾
تا آنگاه که (هنگامه قیامت برپا شود و) در صور (اسرافیل) بدمند. (8)
فَذَلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ ﴿9﴾
آن روز بسیار روز سختی است. (9)
عَلَى الْکَافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ ﴿10﴾
کافران را هیچ گونه در آن راحتی و آسایش نیست. (10)
ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا ﴿11﴾
به من واگذار کار انتقام آن کس را که من او را تنها آفریدم. (11)
وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا ﴿12﴾
و به او مال و ثروت فراوان بذل کردم. (12)
وَبَنِینَ شُهُودًا ﴿13﴾
و پسران بسیار حاضر به خدمت نصیب گردانیدم. (13)
وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیدًا ﴿14﴾
و اقتدار و مکنت و عزّت دادم. (14)
ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ ﴿15﴾
و (با کفران این نعمتها) باز هم از من طمع افزونی آن دارد. (15)
کَلَّا إِنَّهُ کَانَ لِآیَاتِنَا عَنِیدًا ﴿16﴾
هرگز (بر نعمتش نیفزایم) که او با آیات ما دشمنی و عناد ورزید. (16)
سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ﴿17﴾
به زودی او را به سختی و دشواری (آتش دوزخ) درافکنم. (17)
إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ﴿18﴾
اوست که فکر و اندیشه بدی کرد (که رسول خدا را به سحر و ساحری نسبت داد). (18)
فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿19﴾
و خدایش بکشد که چقدر اندیشه غلطی کرد. (19)
ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿20﴾
باز هم خدایش بکشد که چه فکر خطایی نمود. (20)
ثُمَّ نَظَرَ ﴿21﴾
پس باز اندیشه کرد. (21)
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ﴿22﴾
و (به اظهار تنفّر از اسلام) رو ترش کرد و چهره در هم کشید. (22)
ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَکْبَرَ ﴿23﴾
آنگاه روی گردانید و تکبر و نخوت آغاز کرد. (23)
فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ ﴿24﴾
و گفت: این (قرآن) به جز سحر و بیان سحرانگیزی که (از ساحران گذشته) نقل میشود هیچ نیست. (24)
إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ﴿25﴾
این آیات گفتار بشری بیش نیست. (25)
سَأُصْلِیهِ سَقَرَ ﴿26﴾
من این (منکر و مکذّب قرآن) را به آتش دوزخ درافکنم. (26)
وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ ﴿27﴾
و تو چگونه توانی یافت که سختی عذاب دوزخ تا چه حد است؟ (27)
لَا تُبْقِی وَلَا تَذَرُ ﴿28﴾
شراره آن دوزخ از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند. (28)
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ ﴿29﴾
آن آتش بر آدمیان رو نماید (و خرمن گنهکاران را به باد دهد). (29)
عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ﴿30﴾
بر آن آتش نوزده تن (فرشته عذاب) موکّلند. (30)
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ ﴿31﴾
و ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان (عذاب) قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفّار (نوزده) نگردانیدیم تا آنکه اهل کتاب هم یقین کنند (که ذکر این عدد مطابق تورات و انجیل است با آنکه صاحب قرآن به کتب آسمانی عالم نبوده و البته کلامش به وحی خداست و ایمان آرند) و آن بر یقین مؤمنان هم بیفزاید و دیگر در دل اهل کتاب و مؤمنان به اسلام هیچ شک و ریبی نماند و تا آنان که در دلهاشان مرض (شک و جهالت) است و کافران نیز (به طعنه) گویند که خدا از این مثل (که عدد فرشتگان عذاب را نوزده شمرده است نه بیش و کم) چه منظور داشت؟ بلی این چنین (قرار داد تا) هر که را خواهد به ضلالت بگذارد و هر که را خواهد هدایت نماید و هیچ کس از (عده بیحد) لشکرهای پروردگارت غیر او آگاه نیست و این (آیات ذکر دوزخ) جز برای پند و موعظه بشر نخواهد بود. (31)
کَلَّا وَالْقَمَرِ ﴿32﴾
چنین (که کافران گویند) نیست، قسم به ماه تابان. (32)
وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿33﴾
و قسم به شب تار چون باز گردد. (33)
وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿34﴾
و قسم به صبح چون جهان را روشن سازد. (34)
إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ ﴿35﴾
که این (آیات قرآن) یکی از بزرگترین آیات خداست. (35)
نَذِیرًا لِلْبَشَرِ ﴿36﴾
در آن پند و اندرز آدمیان است. (36)
لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ﴿37﴾
برای هر یک از شما آدمیان که بخواهد (در مقام ایمان و طاعت و سعادت) پیش افتد یا باز ماند. (37)
کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ ﴿38﴾
هر نفسی در گرو عملی است که انجام داده است. (38)
إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ ﴿39﴾
مگر اهل یمین. (39)
فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿40﴾
آنان در باغهای بهشت (متنعّمند و) سؤال میکنند. (40)
عَنِ الْمُجْرِمِینَ ﴿41﴾
از احوال دوزخیان گنهکار. (41)
مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿42﴾
که شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افکند؟ (42)
قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿43﴾
آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم. (43)
وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿44﴾
و مسکینی را طعام نمیدادیم. (44)
وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿45﴾
و ما با اهل باطل به بطالت میپرداختیم. (45)
وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿46﴾
و ما روز جزا را تکذیب میکردیم. (46)
حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿47﴾
تا آنکه یقین (که ساعت مرگ است) بر ما فرا رسید. (47)
فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ ﴿48﴾
پس شفاعت شفیعان در حق آنان هیچ سودی نبخشد. (48)
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ ﴿49﴾
اینک چرا از یاد آن روز سخت خود (و از ذکر و اندرز قرآن) اعراض میکنند؟ (49)
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ﴿50﴾
گویی گورخران گریزانی هستند. (50)
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ ﴿51﴾
که از شیر درنده میگریزند. (51)
بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً ﴿52﴾
بلکه هر یک از آنها میخواهند که برایشان هم (مانند پیمبران) صحیفه وحی آسمانی باز آید (تا ایمان آرند). (52)
کَلَّا بَلْ لَا یَخَافُونَ الْآخِرَةَ ﴿53﴾
هرگز (چنین نیست که پنداشتند) بلکه از (عذاب) آخرت نمیترسند. (53)
کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ ﴿54﴾
چنین نیست (که آنها پنداشتند) قرآن محققا همه پند و یادآوری است. (54)
فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ ﴿55﴾
تا هر که خواهد متذکر آن شود. (55)
وَمَا یَذْکُرُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ﴿56﴾
و نخواهند متذکر شوند جز آنکه خدا بخواهد (یعنی بدون مشیّت و لطف الهی کسی بهشتی و سعادتمند نخواهد شد. از او رواست تقوا و ترس و بیم و شوق و امیدواری که) او اهل تقوا و اهل آمرزش و مغفرت است. (56)