- 689
- 1000
- 1000
- 1000
تلاوت ترتیل عبدالله خیاط تلاوت ترتیل عبدالله خیاط (تحدیر) - جزء 16
آیات 75 تا 110 سوره مبارکه کهف، آیات 1 تا 98 سوره مبارکه مریم و آیات 1 تا 135 سوره مبارکه طه، با ترجمه استاد شیخ حسین انصاریان
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿75﴾
[خضر] گفت مگر نگفتمت که تو همپاى من صبر نتوانى کرد؟ (75)
قَالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْرًا ﴿76﴾
گفت اگر بعد از این از تو درباره چیزى پرس و جو کردم با من همراهى مکن، که دیگر [در ترکم] معذور خواهى بود (76)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿77﴾
باز رهسپار شدند تا آنکه به اهل شهرى رسیدند و از مردمش خوراکى خواستند، آنان از مهمان کردنشان، ابا کردند، سپس دیوارى را دیدند که مى خواست فرو ریزد [خضر] آن را برپا داشت [موسى] گفت اگر مىخواستى براى این کار از آنان مزدى مى گرفتى (77)
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا﴿78﴾
[خضر] گفت اینجا دیگر [هنگام] جدایى من و توست، هم اکنون تو را از معناى آنچه بر آن صبر نتوانستى کرد، آگاه مى سازم (78)
أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا ﴿79﴾
اما کشتى متعلق به بینوایانى بود که خود [یا براى آنان] در دریا کار مى کردند، پس خواستم آن را عیبناک کنم، و پادشاهى در پیشاروى آنان بود که هر کشتى [سالمى] را به زور مىگرفت (79)
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا﴿80﴾
و اما آن جوان، پدر و مادرش مؤمن بودند و ما بیمناک شدیم که مبادا کفر و طغیانى بر آنان تحمیل کند (80)
فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿81﴾
و خواستیم که پروردگارشان به جاى او براى ایشان فرزندى پاک نهادتر و مهربانتر جانشین گرداند (81)
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا ﴿82﴾
و اما دیوار متعلق به دو جوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى از آن ایشان بود و پدرشان مردى صالح بود، و پروردگارت خواست که آنان به کمال بلوغشان برسند و آنگاه گنجشان را [از آنجا] بیرون آوردند، که رحمتى از پروردگارت [در حق آنان] بود، و من آن کار را از پیش خود نکردم، این معناى چیزى است که نتوانستى بر آن صبر کنى (82)
وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا ﴿83﴾
و از تو درباره ذوالقرنین مىپرسند، بگو هم اکنون یادى از او براى شما مى خوانم (83)
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿84﴾
ما به او در روى زمین تمکن داده بودیم و سررشته هر کارى را به او بخشیده بودیم (84)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿85﴾
و او سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (85)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿86﴾
تا آنکه به سرزمین مغرب [خورشید] رسید و چنین یافت که در چشمهاى گل آلود [و گرم] غروب مىکند و در نزدیکى آن قومى را یافت گفتیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا آنان را عذاب مىکنى، یا با آنان نیکى مىکنى (86)
قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا﴿87﴾
گفت هرکس شرک ورزد، زودا که عذابش کنیم، سپس به سوى پروردگارش باز برده مىشود، و او به عذابى سخت معذبش مى دارد (87)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿88﴾
و اما هرکس ایمان آورد و نیکوکارى کند، او را پاداش نیکو باشد و کار را بر او آسان مىگیریم (88)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿89﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (89)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿90﴾
تا آنکه به سرزمین مشرق [خورشید] رسید و آن را چنین یافت که بر مردمانى که در برابر [تابش] آن پوششى برایشان نگذاشته بودیم، مى تافت (90)
کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿91﴾
بدینسان از کار و بار او آگاهى داشتیم (91)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (92)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾
تا به فاصله میان دو کوه سدآسا رسید و در پیش آن مردمانى را یافت که زبانى نمى فهمیدند (93)
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾
گفتند اى ذوالقرنین قوم یاجوج و ماجوج در این سرزمین فتنه و فساد برپا مىکنند، آیا [مىخواهى] خراجى به تو بپردازیم که بین ما و آنان سدى بسازى؟ (94)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا﴿95﴾
گفت تمکنى که پروردگارم به من داده است بهتر [از خراج شما] است، ولى مرا به نیرو[ى انسانى] یارى دهید که بین شما و ایشان حایلى بسازم (95)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾
[آنگاه که شالوده را ریختند گفت] برایم پاره هاى آهن بیاورید [و برهم بی انبارید] تا آنکه بین دو کوه را انباشت و هم سطح ساخت گفت [در کوره هاى آتش] بدمید [و دمیدند] تا آنکه آن [آهن] را [گداخته و] آتش گونه ساخت گفت اینک برایم روى گداخته بیاورید تا بر آن بریزم (96)
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾
[سد سکندرى ساخته شد و یاجوج و ماجوج] نتوانستند بر آن دست یابند و نتوانستند در آن رخنه کنند (97)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ﴿98﴾
گفت این رحمتى از سوى پروردگار من است چون وعده پروردگارم [قیامت] فرارسد، آن را پخش و پریشان کند و وعده پروردگار من حق است (98)
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿99﴾
و آن روز آنان را رها کنیم که در هم و برهم شوند، [و آنگاه] در صور دمیده شود و آنان را چنانکه باید گرد آوریم (99)
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضًا ﴿100﴾
و در آن روز جهنم را بر کافران چنانکه باید و شاید بنمایانیم (100)
الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا﴿101﴾
همان کسانى که دیدگانشان در پرده [غفلت] از آیات من بود، و نمى توانستند [حق را] بشنوند (101)
أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا ﴿102﴾
آیا کافران پنداشته اند که بندگان مرا [به ناحق] به جاى من به دوستى بگیرند، [باید بدانند که] ما جهنم را چون منزلگاهى براى کافران آماده کرده ایم (102)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿103﴾
بگو آیا از زیانکارترین انسانها آگاهتان کنیم؟ (103)
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴿104﴾
کسانى[اند] که کوشش آنان در راه زندگانى دنیا، نقش بر آب شده است و ایشان چنین مى انگارند که نیکو کردارند (104)
أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿105﴾
اینان کسانى هستند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کرده اند، و اعمالشان تباه شده، لذا روز قیامت وزنى براى آنان قائل نیستیم (105)
ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿106﴾
این چنین است که به خاطر کفرى که ورزیده اند و آیات و پیامبران مرا به ریشخند گرفته اند، جزاى آنان جهنم است (106)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا﴿107﴾
بى گمان منزلگاه کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند، باغهاى فردوس است (107)
خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿108﴾
که جاودانه در آنند [و] از آنجا گرایش به هیچ جا ندارند (108)
قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿109﴾
بگو اگر دریا براى [نوشتن] کلمات پروردگارم مرکب باشد، بى شک آن دریا، پیش از به پایان رسیدن کلمات پروردگارم، به پایان مى رسد، ولو آنکه مددى همانند آن به میان آوریم (109)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴿110﴾
بگو من بشرى همانند شما هستم، با این تفاوت که به من وحى مىشود که خداى شما خداى یگانه است، حال هر آن کس که امید در لقاى پروردگارش بسته است، کار نیکو پیشه کند و در پرستش پروردگارش کسى را شریک نیاورد (110)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
کهیعص ﴿1﴾
کهیعص (1)
ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ﴿2﴾
[کاف ها یا عین صاد] این بیان رحمت پروردگارت در حق بنده اش زکریاست (2)
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا ﴿3﴾
چنین بود که به ندایى خاموش پروردگارش را به دعا خواند (3)
قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا ﴿4﴾
گفت پروردگارا استخوانم سستى گرفته و برف پیرى بر سرم نشسته است، و پروردگارا هرگز در دعاى تو سخت دل نبوده ام (4)
وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا ﴿5﴾
و من پس از خویش از وارثان بیمناکم، و همسرم نازا است، پس از پیشگاه خود به من وارثى عطا فرما (5)
یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ﴿6﴾
تا هم وارث من باشد و هم وارث آل یعقوب، و پروردگارا او را مقبول بگردان (6)
یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا ﴿7﴾
[فرمود] اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است و تاکنون هم نامى برایش قرار نداده ایم، مژده مىدهیم (7)
قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿8﴾
گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى باشد، حال آنکه همسرم نازا است و خود نیز از پیرى به فرتوتى و فرسودگى رسیده ام (8)
قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا﴿9﴾
[فرشته] گفت این چنین است، پروردگارت فرموده است آن کار بر من آسان است، و خودت را پیشتر آفریده ام و چیزى نبودى (9)
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا﴿10﴾
گفت پروردگارا براى من نشانه اى قرار بده فرمود نشانه تو این است که سه شب [و روز] در عین سلامت، با مردم نتوانى سخن گفت (10)
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا﴿11﴾
[زکریا] از محراب به نزد قومش بیرون آمد، و به آنان اشاره کرد که بامدادان و شامگاهان [او را] نیایش کنید (11)
یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ﴿12﴾
[گفتیم] اى یحیى کتاب آسمانى را به جد و جهد بگیر، و به او در عهد صباوت نبوت بخشیدیم (12)
وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا ﴿13﴾
و از سوى خویش بر او رحمت آوردیم و پاکیزه اش داشتیم و او پرهیزگار بود (13)
وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا ﴿14﴾
و در حق پدر و مادرش نیکوکار بود و زورگوى سرکش نبود (14)
وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ﴿15﴾
و بر او در روزى که زاد، و روزى که در مىگذرد و روزى که زنده برانگیخته مىشود، درود باد (15)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا ﴿16﴾
و در کتاب از مریم یاد کن آنگاه که از خاندان خویش، در گوشه اى شرقى، کناره گرفت (16)
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا﴿17﴾
و از آنان پنهان شد، آنگاه روح خویش [جبرئیل] را به سوى او فرستادیم که به صورت انسانى معتدل به دیده او درآمد (17)
قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا ﴿18﴾
[مریم] گفت من از تو اگر پرهیزگار باشى به خداى رحمان پناه مىبرم (18)
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا ﴿19﴾
گفت من فقط فرستاده پروردگارت هستم، تا به تو پسرى پاکیزه ببخشم (19)
قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا ﴿20﴾
[مریم] گفت چگونه مرا پسرى باشد، و حال آنکه هیچ بشرى به من دست نزده است و من پلیدکار نبوده ام (20)
قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا ﴿21﴾
گفت همین است، پروردگارت فرموده است آن کار بر من آسان است، تا او را پدیده شگرفى براى مردم قرار دهیم و رحمتى از ماست و کارى انجام یافتنى است (21)
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا ﴿22﴾
سپس [مریم] به او باردار شد و با او در جایى دوردست کناره گرفت (22)
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا ﴿23﴾
آنگاه درد زایمان او را به پناه تنه درخت خرمایى کشانید گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و از یاد رفته بودم و فراموش شده بودم (23)
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ﴿24﴾
از فرودست او ندا در داد که اندوهگین مباش، پروردگارت از فرودست تو جویبارى روان کرده است (24)
وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا ﴿25﴾
و تنه درخت خرما را به سوى خود تکان بده تا بر تو رطب تازه چیده فرو ریزد (25)
فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا ﴿26﴾
پس بخور و بیاشام و دیده روشن دار، آنگاه اگر انسانى را دیدى بگو براى خداوند رحمان روزه[ى سکوت] گرفته ام و هرگز امروز با هیچ انسانى سخن نمىگویم (26)
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا ﴿27﴾
سپس او [عیسى] را برداشت و به نزد قومش آورد گفتند اى مریم کار شگرفى پیش آوردى (27)
یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿28﴾
اى خواهر هارون نه پدرت مردى نابکار، و نه مادرت پلیدکار بود (28)
فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿29﴾
آنگاه [مریم] به او [نوزاد] اشاره کرد گفتند چگونه با کودکى که در گهواره است، سخن بگوییم (29)
قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿30﴾
[نوزاد به سخن درآمده و] گفت من بنده خداوندم که به من کتاب آسمانى داده است و مرا پیامبر گردانیده است (30)
وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا﴿31﴾
و مرا، هر جا که باشم، مبارک گردانیده و مرا مادام که زنده باشم به نماز و زکات سفارش فرموده است (31)
وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿32﴾
و نیز مرا در حق مادرم نیکوکار گردانده و مرا زورگوى سخت دل نگردانده است (32)
وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿33﴾
و بر من در روزى که زادم و در روزى که درگذرم و روزى که زنده برانگیخته شوم درود باد (33)
ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿34﴾
[آرى] این است عیسى بن مریم، این سخن راست و درستى است که آنان در آن شک و شبهه دارند (34)
مَا کَانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿35﴾
سزاوار نیست که خداوند فرزندى برگیرد، او منزه است، آنگاه که کارى را مقرر فرماید فقط به آن مىگوید، موجود شو، و بىدرنگ موجود مىشود (35)
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ ﴿36﴾
و خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید که این راه راست است (36)
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿37﴾
ولى گروه منکران در میان خود اختلاف ورزیدند، پس واى بر کافران از حضور در روزى سترگ (37)
أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ﴿38﴾
روزى که نزد ما آیند چقدر شنوا و چقدر بینا هستند، ولى امروز ستمگران در گمراهى آشکارند (38)
وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ﴿39﴾
و آنان را از روز حسرت بترسان، که امر [الهى] تحقق یابد و آنان غافلند و ایمان نیاورند (39)
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ ﴿40﴾
ما زمین را با هر که روى آن است، میراث مىبریم و به سوى ما بازگردانده شوند (40)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا ﴿41﴾
و در کتاب آسمانى از ابراهیم یاد کن که صدیقى پیامبر بود (41)
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئًا ﴿42﴾
آنگاه که به پدرش گفت پدرجان چرا چیزى را مىپرستى که نمىبیند و نمى شنود و به حال تو سودى ندارد (42)
یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا ﴿43﴾
پدرجان از علم [وحى] چیزى به من رسیده است که به تو نرسیده است، پس از من پیروى کن که تو را به راهى راست رهنمایى کنم (43)
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿44﴾
پدرجان شیطان را مپرست، که شیطان در برابر خداوند رحمان سرکش است (44)
یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿45﴾
پدرجان مىترسم که عذابى از سوى خداوند رحمان به تو برسد و دوستدار شیطان شوى (45)
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا ﴿46﴾
گفت اى ابراهیم آیا از خدایان من روى بر مى تابى؟ اگر دست برندارى سنگسارت مىکنم و روزگارى دراز از من دور شو (46)
قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا ﴿47﴾
[ابراهیم] گفت سلام بر تو، زودا که از پروردگارم برایت آمرزش خواهم که او به من مهربان است (47)
وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا ﴿48﴾
و از شما و آنچه به جاى خداوند مىپرستید کناره میکنم و پروردگارم را میخوانم، باشد که در دعاى پروردگارم سخت دل نباشم (48)
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا ﴿49﴾
و چون از ایشان و آنچه به جاى خداوند می پرستیدند، کناره گرفت، به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را پیامبر گرداندیم (49)
وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا ﴿50﴾
و به آنان از رحمت خویش بخشیدیم و براى آنان آوازه راستین و بلند پدید آوردیم (50)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَبِیًّا ﴿51﴾
و در کتاب آسمانى از موسى یاد کن که او اخلاص یافته و فرستادهاى پیامبر بود (51)
وَنَادَیْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا ﴿52﴾
و او را از جانب طور ایمن ندا دادیم و او را به همرازى خود نزدیک گرداندیم (52)
وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا ﴿53﴾
و از رحمت خویش برادرى چون هارون که پیامبر [و شریک و یاور او] بود به او ارزانى داشتیم (53)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَبِیًّا﴿54﴾
و در کتاب آسمانى از اسماعیل یاد کن که درست وعده و فرستاده اى پیامبر بود (54)
وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا ﴿55﴾
و خاندانش را به نماز و زکات امر مىکرد و نزد پروردگارش مقبول بود (55)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا ﴿56﴾
و در کتاب آسمانى از ادریس یاد کن که صدیقى پیامبر بود (56)
وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا ﴿57﴾
و او را بلندمرتبه گرداندیم (57)
أُولَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا ﴿58﴾
اینان کسانى هستند از پیامبران، از زاد و رود آدم و از کسانى که همراه نوح در کشتى سوار کردیم و از زاد و رود ابراهیم و اسرائیل [ یعقوب] و از کسانى که هدایت کرده ایم و بر گزیده ایم، که خداوند به آنان انعام و اکرام فرموده است، که چون آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده، میشد، گریان به سجده مى افتادند (58)
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿59﴾
ولى پس از آنان جانشینان ناخلفى بازماندند که نماز را فرو گذاشتند و از شهوات پیروى کردند، و زودا که با زیان و ذلت رو در رو شوند (59)
إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿60﴾
مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کارى شایسته پیشه کند، اینانند که وارد بهشت میشوند و هیچگونه ستم [و کم و کاستى] نمى بینند (60)
جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا﴿61﴾
همان جنات عدن که خداوند رحمان به نادیده به بندگانش وعده داده است، همانا که وعده او وفا خواهد شد (61)
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا﴿62﴾
در آنجا هیچگونه لغوى نشنوند و جز سلام نشنوند، و بامدادان و شامگاهان در آنجا رزقشان برقرار است (62)
تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیًّا ﴿63﴾
این بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود میراث مىدهیم (63)
وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا ﴿64﴾
[جبرئیل گفت] و ما جز به فرمان پروردگار فرود نمى آییم، او حاکم آینده و گذشته و حال ماست و پروردگارت فراموشکار نیست (64)
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا ﴿65﴾
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، پس او را بپرست، و در عبادت او شکیبایى پیشه کن، آیا همنام و همانندى بر او مى شناسى؟ (65)
وَیَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا ﴿66﴾
و انسان [منکر] گوید آیا چون مردم به زودى زنده برانگیخته خواهم شد؟ (66)
أَوَلَا یَذْکُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا ﴿67﴾
آیا [این] انسان نمى اندیشد که ما در گذشته او را آفریده ایم و حال آنکه چیزى نبود (67)
فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا﴿68﴾
سوگند به پروردگارت که آنان و شیاطین را گرد مى آوریم سپس همه شان را پیرامون جهنم به زانو در افتاده حاضر مى گردانیم (68)
ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا ﴿69﴾
آنگاه از میان آنان از هر فرقه اى هر کدام را که در برابر خداى رحمان سرکش ترند جدا مىسازیم (69)
ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا ﴿70﴾
آنگاه ما بهتر مىیدانیم که کدامشان سزاوارتر به درافتادن به میان آن هستند (70)
وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا ﴿71﴾
و هیچکس از شما نیست مگر آنکه وارد آن خواهد شد، این امر بر پروردگارت قضاى حتمى است (71)
ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا ﴿72﴾
سپس کسانى را که پروا پیشه کردهاند، مى رهانیم و ستم پیشگان را در آنجا به زانو درافتاده فرو مى گذاریم (72)
وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا ﴿73﴾
و چون آیات روشنگر ما بر آنان خوانده شود، کفرپیشگان به مؤمنان گویند، باید دید کدام یک از دو گروه [از ما یا شما] نیک مرتبه تر و مجلس آراترست (73)
وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا ﴿74﴾
و چه بسیار پیش از آنان نسل هایى را که خوش ساز و برگتر و خوش نماتر بودند، نابود کردیم (74)
قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا ﴿75﴾
بگو هرکس که ضلالت را برگزیند، خداوند رحمان [از روى استدراج] به او افزونى بخشد تا آنکه آنچه به ایشان وعده داده اند، چه عذاب [الهى]، چه قیام قیامت ببینند، و زودا خواهند دانست که چه کسى بدمرتبه تر و سست نیروتر است (75)
وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا ﴿76﴾
و خداوند بر هدایت رهیافتگان بیفزاید و کارهاى ماندگار شایسته در نزد پروردگارت خوش پاداش تر و خوش عاقبت تر است (76)
أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿77﴾
آیا ننگریسته اى کسى را که به آیات ما کفر [و انکار]ورزید و ادعا کرد که به من مال و فرزند داده خواهد شد (77)
أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿78﴾
آیا از غیب اطلاع داشت، یا از خداى رحمان پیمانى [خاص] گرفته بود؟ (78)
کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿79﴾
چنین نیست، گفته اش را باز مى نویسیم و به عذاب او مىافزاییم (79)
وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا ﴿80﴾
و مدعیاتش را میراث مى بریم و به نزد ما یکه و تنها خواهد آمد (80)
وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿81﴾
و به جاى خداوند خدایانى را به پرستش گرفتند که مایه عزت و اعتبار آنان باشد (81)
کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا ﴿82﴾
چنین نیست، زودا که [آن خدایان] پرستش ایشان را انکار کنند و مخالف آنان باشند (82)
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿83﴾
آیا ندانسته اى که ما شیاطین را به سراغ کافران مى فرستیم که از راه به درشان برند (83)
فَلَا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿84﴾
در کارشان شتاب مکن، ما حساب کارشان را داریم (84)
یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿85﴾
روزى [آید] که پرهیزگاران را چون مهمانان گرامى به نزد خداى رحمان محشور سازیم (85)
وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿86﴾
و گناهکاران را به هیئت [رمهاى] پیاده و تشنه به سوى جهنم برانیم (86)
لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿87﴾
از شفاعت برخوردار نیستند، مگر کسى که [با ایمان و توحید] از خداى رحمان پیمانى گرفته باشد (87)
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿88﴾
و ادعا کردند که خداى رحمان فرزندى برگزیده است (88)
لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا ﴿89﴾
به راستى که ادعاى شگرفى پیش آوردید (89)
تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا﴿90﴾
نزدیک است که آسمانها از [ناروایى] آن پاره پاره شود و زمین بشکافد و کوهها فرو ریزند (90)
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿91﴾
از اینکه براى خداى رحمان فرزندى قائل شدند (91)
وَمَا یَنْبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿92﴾
و سزاوار نیست که خداوند رحمان فرزندى برگزیند (92)
إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿93﴾
جز این نیست که هر موجودى که در آسمانها و زمین است، بنده وار سر به درگاه خداى رحمان فرود مىآورد (93)
لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿94﴾
به راستى همه را شماره کرده و حساب همگیشان را داریم (94)
وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا ﴿95﴾
و همگیشان روز قیامت یکه و تنها به نزد او آیند (95)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿96﴾
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، زودا که خداوند رحمان در حق آنان مهربانى کند (96)
فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا ﴿97﴾
همانا آن [قرآن] را به زبان تو آسان بیان کردیم تا پرهیزگاران را به آن بشارت دهى و مردم ستیزه جو را به آن بیم دهى (97)
وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا ﴿98﴾
و چه بسیار پیش از آنان نسلهایى را بر انداختیم، آیا هیچ یک از آنان را مى یابى یا کمترین صدایى از آنان مىشنوى؟ (98)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طه ﴿1﴾ مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿2﴾ إِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشَى ﴿3﴾ تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿4﴾ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿5﴾
طه [طا، ها] (1) قرآن را بر تو نازل نکردهایم که در رنج افتى (2) جز این نیست که یادآور کسى است که خشوع و خشیت داشته باشد (3) فرو فرستاده اى است از سوى کسى که زمین و آسمانهاى برافراشته را آفریده است (4) خداوند رحمان بر عرش استیلاء یافت (5)
لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿6﴾ وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿7﴾
او راست هر آنچه در آسمانها و در زمین و بین آنها و در زیر زمین است (6) و اگر سخنت را آشکار کنى [یا پوشیده بدارى] بدان که او هر راز و هر نهفته اى را مىداند (7)
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ﴿8﴾ وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ﴿9﴾ إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿10﴾
خداوند است که خدایى جز او نیست، او را نامهاى نیکوست (8) و آیا داستان موسى به تو رسیده است؟ (9) چنین بود که [از دور] آتشى دید و به خانواده اش گفت بایستید که من آتشى مىبینم، باشد که اخگرى از آن براى شما بیاورم، یا در پرتو آن راه را باز یابم (10)
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى ﴿11﴾ إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿12﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى ﴿13﴾
و چون به نزدیک آن رسید، ندا در داده شد که اى موسى (11) همانا من پروردگار تو هستم کفش هایت را [به احترام] از پا بیرون کن و بدان که تو در وادى مقدس طوى هستى (12) و من تو را برگزیده ام، پس به آنچه وحى مى شود، گوش دل بسپار (13)
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی ﴿14﴾ إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿15﴾
همانا من خداوندم که جز من خدایى نیست، پس مرا بپرست و نماز را به یاد من برپا دار (14) قیامت فرارسنده است، مىخواهم [چندى هم] پنهانش بدارم تا هر کسى بر وفق کوشش جزا یابد (15)
فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لَا یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿16﴾
مبادا کسى که به آن ایمان ندارد و از هوى و هوس خویش پیروى مىکند، تو را از آن باز دارد و به هلاکت افتى (16)
وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى ﴿17﴾
و اى موسى در دستت چیست؟ (17)
قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿18﴾
گفت این عصاى من است که بر آن تکیه مىکنم و با آن براى گوسفندانم برگ فرو مىتکانم، و حاجتهاى دیگر نیز به آن دارم (18)
قَالَ أَلْقِهَا یَا مُوسَى ﴿19﴾
فرمود اى موسى آن را به زمین بینداز (19)
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَى ﴿20﴾
آن را انداخت و ناگهان به هیئت مارى که جنب و جوش داشت در آمد (20)
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَى ﴿21﴾
فرمود آن را بگیر و مترس، آن را به هیئت نخستینش در مىآوریم (21)
وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَةً أُخْرَى﴿22﴾
و دستت را در بغلت کن، تا سپید و درخشان بدون هیچ بیمارى [پیسى] بیرون آید که این نیز معجزه دیگرى است (22)
لِنُرِیَکَ مِنْ آیَاتِنَا الْکُبْرَى ﴿23﴾
تا بعضى از آیات سترگ خود را به تو بنمایانیم (23)
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿24﴾
به سوى فرعون برو که او سر به طغیان برداشته است (24)
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ﴿25﴾
گفت پروردگارا دل مرا برایم گشادهدار (25)
وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی ﴿26﴾
و کارم را بر من آسان کن (26)
احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی ﴿27﴾
و گره از زبانم بگشا (27)
یَفْقَهُوا قَوْلِی ﴿28﴾
تا سخنم را دریابند (28)
وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی ﴿29﴾
و از خانواده ام برایم دستیارى بگمار (29)
هَارُونَ أَخِی ﴿30﴾
برادرم هارون را (30)
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی ﴿31﴾
و با او پشتوانه ام را نیرومند گردان (31)
وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی ﴿32﴾
و او را در کارم شریک گردان (32)
کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا ﴿33﴾
تا تو را بسیار نیایش کنیم (33)
وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا ﴿34﴾
و بسیار یادت کنیم (34)
إِنَّکَ کُنْتَ بِنَا بَصِیرًا ﴿35﴾
که تو خود بر احوال ما بینا بوده اى (35)
قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى ﴿36﴾
فرمود اى موسى خواسته ات بر آورده شد (36)
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿37﴾
و بار دیگر هم در حق تو نیکى کرده بودیم (37)
إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّکَ مَا یُوحَى ﴿38﴾
آنگاه که به مادرت آنچه باید وحى کردیم (38)
أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی ﴿39﴾
که او را در صندوقى بگذار و آن را در دریا بیفکن، تا دریا او را به ساحل افکند، تا سرانجام دشمن من و دشمن او، او را بیابد و برگیرد، و در حقت مهربانى کردم تا زیر نظر من بار آیى (39)
إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى مَنْ یَکْفُلُهُ فَرَجَعْنَاکَ إِلَى أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ یَا مُوسَى ﴿40﴾
چنین بود که خواهرت [سرگشته] مىرفت و مىگفت آیا کسى را به شما نشان دهم که سرپرستى او را عهده دار شود؟ [گفتند آرى] و [سرانجام] تو را به آغوش مادرت باز گرداندیم که دیده اش روشن شود و اندوهگین نگردد، [سپس که بزرگ شدى] کسى را [به غیر عمد] کشتى، و تو را از غم و غصه رهانیدیم و چنانکه باید و شاید آزمودیم، سپس چندى در میان اهل مدین به سر بردى، سپس بهنگام [براى رسالت] آمدى (40)
وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی ﴿41﴾
و تو را براى خود پروردم (41)
اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکْرِی ﴿42﴾
تو و برادرت نشانه هاى معجزه وار مرا ببرید و در یاد کرد من سستى مورزید (42)
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿43﴾
به سوى فرعون بروید که سر به طغیان برداشته است (43)
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى ﴿44﴾
و با او سخنى نرم بگویید، باشد که پند گیرد یا خشوع و خشیت یابد (44)
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَنْ یَطْغَى ﴿45﴾
گفتند پروردگارا ما مىترسیم که بر ما پیشدستى یا گردنکشى کند (45)
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿46﴾
فرمود مهراسید من خود با شما هستم و مى شنوم و مى بینم (46)
فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿47﴾
پس به نزد او بروید و بگویید ما فرستادگان پروردگارت هستیم، بنى اسرائیل را همراه ما بفرست، و آزارشان مکن، ما براى تو از سوى پروردگارت پدیده اى معجزه آسا آورده ایم، و سلام بر کسى که از هدایت پیروى کند (47)
إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿48﴾
به راستى به ما وحى شده است که عذاب بر کسى نازل مىشود که تکذیب پیشه کند و روى بگرداند (48)
قَالَ فَمَنْ رَبُّکُمَا یَا مُوسَى ﴿49﴾
گفت اى موسى پروردگار شما کیست؟ (49)
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿50﴾
گفت پروردگار ما همان کسى است که به هر چیز آفرینش سزاوار او را بخشیده سپس هدایتش کرده است (50)
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿51﴾
گفت پس سرنوشت اقوام پیشین چه مىشود؟ (51)
قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنْسَى ﴿52﴾
گفت علم آن با پروردگار من و در کتابى مکتوب است، و پروردگار من نه فرو مىگذارد و نه فراموش مىکند (52)
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى ﴿53﴾
همان کسى که زمین را زیرانداز شما کرد و در آن براى شما راهها کشید و از آسمان آبى فرو فرستاد و با آن از هر گونه گیاه گوناگون برآوردیم (53)
کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَى ﴿54﴾
بخورید و چارپایانتان را بچرانید، که در این مایه هاى عبرت براى خردمندان است (54)
مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿55﴾
از آن [خاک] شما را آفریدهایم، و به آن بازتان مىگردانیم، و بار دیگر از آن بیرونتان مىآوریم (55)
وَلَقَدْ أَرَیْنَاهُ آیَاتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَى ﴿56﴾
و همه پدیده هاى شگرف خویش را به او نمایاندیم ولى دروغ انگاشت و سر باززد (56)
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ یَا مُوسَى ﴿57﴾
گفت اى موسى آیا آمده اى که ما را با جادوى خود از سرزمین مان آواره کنى؟ (57)
فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَیْنَنَا وَبَیْنَکَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَکَانًا سُوًى ﴿58﴾
بدان که ما نیز جادویى همانند آن برایت به میان مى آوریم، پس بین ما و خودت موعدى بگذار در مکانى مقبول هر دو طرف که ما و تو در آن خلاف نکنیم (58)
قَالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ وَأَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿59﴾
گفت موعدتان روز جشن باشد که مردمان نیز در روز گرد آیند (59)
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿60﴾
فرعون برگشت و همه مکر و تدبیر خود را به کار برد و به میان آمد (60)
قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَیْلَکُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ کَذِبًا فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿61﴾
موسى به ایشان گفت واى بر شما، بر خداوند افتراء مزنید که شما را با عذابى ریشه کن مى سازد و هرکس افتراء پیشه کند نومید گردد (61)
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿62﴾
آنان در میان خود درباره کار و بارشان اختلاف پیدا کردند و رازگوی ىشان را پنهان داشتند (62)
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَنْ یُخْرِجَاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلَى ﴿63﴾
[و] ادعا کردند این دو جادوگرانى هستند که مىخواهند با جادوشان شما را از سرزمینتان آواره کنند و آیین پسندیده شما را از بین ببرند (63)
فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿64﴾
پس همفکرى کنید و هماهنگ عمل کنید و امروزه هر که چیره شود، رستگار است (64)
قَالُوا یَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَإِمَّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿65﴾
گفتند اى موسى تو [اول] مىاندازى یا ما اول بیندازیم؟ (65)
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى﴿66﴾
گفت شما بیندازید، و [انداختند و] ناگهان از جادوى آنان چنین به نظرش آمد که ریسمان هایشان و چوبدستى هایشان [مار شده و] جنب و جوش دارد (66)
فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسَى ﴿67﴾
پس موسى در دل خود بیمى احساس کرد (67)
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلَى ﴿68﴾
گفتیم مترس که تو برترى (68)
وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى ﴿69﴾
و آنچه در دست دارى بینداز تا برساخته هایشان را ببلعد، که آنچه برساختهاند، نیرنگ جادوگر است و جادوگر هر چه کند رستگار نمىشود (69)
فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿70﴾
آنگاه جادوگران به سجده در افتادند [و] گفتند به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم (70)
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿71﴾
[فرعون] گفت آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید، بىشک او بزرگتر [و آموزگار] شماست که به شما جادوگرى آموخته است، بدانید که دستها و پاهایتان را بر خلاف جهت یکدیگر مىبرم و شما را بر تنه هاى درخت خرما به دار مىکشم، و خواهید دانست که کداممان عذابى شدیدتر و پاینده تر دارد (71)
قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿72﴾
[جادوگران] گفتند هرگز تو را بر روشنگری هایى که براى ما آمده است، و بر کسى که ما را آفریده است، بر نمى گزینیم، هر چه خواهى بکن، جز این نیست که تو فقط در زندگى دنیوى کارى توانى کرد (72)
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿73﴾
ما به پروردگارمان ایمان آورده ایم تا گناهانمان را و همین جادویى را که تو به آن وادارمان کرده اى ببخشد و خداوند است که بهتر و پاینده تر است (73)
إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿74﴾
به راستى هرکس گناهکار به نزد پروردگارش بیاید، جهنم نصیب اوست که در آن نه مىمیرد و نه زنده مى ماند (74)
وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى﴿75﴾
و هرکس مؤمن به نزد او بیاید، و کارهاى شایسته کرده باشد، اینانند که درجات عالى دارند (75)
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ مَنْ تَزَکَّى ﴿76﴾
[در] بهشتهاى عدن که جویباران از فرودست آن جارى است، و جاودانه در آنند، و این پاداش کسى است که پاکى پیشه کند (76)
وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَى ﴿77﴾
و به موسى وحى کردیم که بندگان مرا شبانه روانه کن، و براى آنان راهى خشک در دریا بشکاف، به طورى که نه از فرارسیدن [دشمن] بیمناک باشى و نه [از غرق] بترسى (77)
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ ﴿78﴾
آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد، و آب دریا آنان را فراگرفت و فروپوشاند (78)
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿79﴾
و [بدینسان] فرعون قومش را به گمراهى کشاند و به جایى نرساند (79)
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنْجَیْنَاکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿80﴾
اى بنى اسرائیل به راستى شما را از دشمنتان رهانیدیم و با شما در جانب طور ایمن وعده گذاردیم و بر شما من و سلوى فرو فرستادیم (80)
کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى ﴿81﴾
[و گفتیم] از هر آنچه از پاکیزه ها روزیتان کرده ایم، بخورید و در آن از حد تجاوز مکنید، که خشم من بر شما فرود مىآید، و هرکس که خشم من بر او فرود آید، به راستى نابود شود (81)
وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿82﴾
و من در حق کسى که توبه کند و ایمان آورد و کارى شایسته پیش گیرد و به راه آید آمرزگارم (82)
وَمَا أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یَا مُوسَى ﴿83﴾
و [گفتیم] اى موسى چه چیز باعث شد که بر قومت پیشى بگیرى؟ (83)
قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَى أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿84﴾
گفت آنان به دنبال من روانند و من پروردگارا به سوى تو شتافتم تا از من خشنود باشى (84)
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ﴿85﴾
فرمود ما قومت را در غیاب تو امتحان کردیم و سامرى آنان را گمراه ساخت (85)
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِی ﴿86﴾
آنگاه موسى خشمگین و اندوهگین [و شتابان] به سوى قومش بازگشت و گفت اى قوم من آیا پروردگارتان با شما وعدهاى نیکو نگذارد، آیا به نظرتان این عهد طولانى شد، یا خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید، که در وعده تان با من خلاف کردید (86)
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا وَلَکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَکَذَلِکَ أَلْقَى السَّامِرِیُّ ﴿87﴾
گفتند، در وعده تو به اختیار خود خلاف نکردیم، بلکه از زر و زیور مردم انبوهى برگرفتیم و آنها را [در آتش] انداختیم، و سامرى چنین راهنمایى کرد (87)
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِیَ ﴿88﴾
و [چنین بود که سامرى] براى آنان پیکر گوساله اى ساخت و پرداخت که بانگ گاو داشت، آنگاه گفتند این خداى شما و موسى است که فراموشش کرده بود (88)
أَفَلَا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَلَا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿89﴾
آیا اینان نیندیشیدند که [این گوساله] پاسخ سخنى به آنان نمىدهد و زیان و سودى براى آنان ندارد؟ (89)
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿90﴾
و هارون پیش از آن به آنان گفته بود، اى قوم من شما با آن امتحان پس مى دهید، و پروردگار [حقیقى] شما خداوند رحمان است، از من پیروى و از دستور من اطاعت کنید (90)
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى ﴿91﴾
گفتند همچنان در خدمت او [گوساله] مى ایستیم تا موسى به نزد ما بازگردد (91)
قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿92﴾
[موسى آمد و برآشفت و گفت] اى هارون چون دیدى که گمراه شده اند (92)
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی ﴿93﴾
چه چیزى تو را از متابعت من بازداشت؟ آیا از دستور من سرپیچى کردى؟ (93)
قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی ﴿94﴾
[هارون] گفت اى پسر مادرم ریش مرا و سرم را مگیر [و با من درشتى مکن] من ترسیدم که بگویى بین بنى اسرائیل تفرقه انداختى و سخن مرا پاس نداشتى (94)
قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ ﴿95﴾
[سپس رو به سامرى کرد و] گفت اى سامرى کار و بار تو چیست؟ (95)
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی ﴿96﴾
[سامرى] گفت من چیزى را دیدم که دیگران ندیده بودند، و مشتى از خاک پاى جبرئیل برگرفتم، و آن را [در خمیر مایه گوساله] انداختم، و بدینسان بود که نفسم بدى را به من آراسته جلوه داد (96)
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا ﴿97﴾
گفت پس برو و بدان که جزاى تو این است که در زندگى بگویى به من نزدیک مشوید، و براى تو موعدى است که در آن با تو خلاف نشود، و به "خدایت" که در خدمتش معتکف بودى بنگر که مى سوزانیمش، سپس آن را بر دریا مى افشانیم (97)
إِنَّمَا إِلَهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ﴿98﴾
همانا خداى شما خداوند است که خدایى جز او نیست، که علمش بر همه چیز احاطه دارد (98)
کَذَلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِنْ لَدُنَّا ذِکْرًا﴿99﴾
بدینسان بر تو از اخبار گذشته مىخوانیم و به راستى از سوى خویش به تو پندآموزى بخشیده ایم (99)
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْرًا ﴿100﴾
هرکس از آن روى برتابد، روز قیامت بار گناهى بر دوش کشد (100)
خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلًا ﴿101﴾
جاودانه در آن [عذاب] مىمانند و در روز قیامت سربار بدى براى آنهاست (101)
یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿102﴾
همان روزى که در صور دمیده شود، و ما گناهکاران را در آن روز سبز چشم محشور گردانیم (102)
یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿103﴾
آهسته در میان خود سخن گویند که جز ده روز [در دنیا] به سر نبردهاید (103)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْمًا﴿104﴾
ما به آنچه مىگویند آگاه تریم آنگاه که رهیافته ترین آنها به ایشان گوید جز [به اندازه] یک روز به سر نبرده اید (104)
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنْسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا ﴿105﴾
و از تو درباره کوهها مىپرسند بگو پروردگارم آنها را پخش و پریشان مىکند (105)
فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿106﴾
و زمین را همچون دشتى هموار رها مىکند (106)
لَا تَرَى فِیهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿107﴾
که در آن نه نشیبى مىبینى و نه فرازى (107)
یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿108﴾
در آن روز همه از منادى [اسرافیل] پیروى مىکنند، که در کارش هیچگونه کژى نیست، و صداها همه در برابر خداى رحمان به خاموشى گراید، آنگاه جز نوایى نرم نشنوى (108)
یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ﴿109﴾
در آن روز شفاعت سودى ندارد مگر براى کسى که خداوند رحمان به او اجازه دهد و از سخن او خشنود باشد (109)
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿110﴾
آنچه پیشرو و آنچه پشت سرشان است، مىداند و آنان به او احاطه علمى ندارند (110)
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿111﴾
و سرها در برابر [پروردگار] زنده پاینده فرود آید، و هر کسى بار ستمى برداشته باشد، نومید گردد (111)
وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا﴿112﴾
و هرکس که کارهاى شایسته کرده باشد و مؤمن باشد از ستم و کاستى [در پاداشش] نترسد (112)
وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا ﴿113﴾
و بدینسان آن را به صورت قرآنى عربى نازل کردیم و در آن گونه گونه هشدار آوردیم، باشد که پروا پیشه کنند، یا پندى براى آنان پدید آورد (113)
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿114﴾
بزرگا خداوندى که پادشاه بر حق است، و در [باز خوانى] قرآن پیش از به پایان رسیدن وحى آن شتاب مکن، و بگو پروردگارا مرا دانش افزاى (114)
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿115﴾
و از پیش به آدم سفارش کردیم، ولى فراموش کرد، و در او عزمى استوار نیافتیم (115)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى ﴿116﴾
و چنین بود که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده برید، همه سجده بردند مگر ابلیس که سر باززد (116)
فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿117﴾
آنگاه گفتیم اى آدم این [ابلیس] دشمن تو و [دشمن] همسرت است، مبادا شما را از بهشت آواره کند که در رنج افتى (117)
إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿118﴾
براى تو مقرر است که در آنجا [بهشت] گرسنه و برهنه نمایى (118)
وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿119﴾
و همچنین آنجا تشنه و آفتاب زده نشوى (119)
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿120﴾
سپس شیطان او را وسوسه کرد، گفت اى آدم آیا مىخواهى درخت جاودانگى و سلطنت بى انقراض را نشانت دهم؟ (120)
فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿121﴾
آنگاه از آن [میوه ممنوعه] خوردند و عورت هایشان بر آنان آشکار شد و بر آنها از برگ [درختان] بهشتى مى چسباندند [تا پوشیده شود] و بدین سان آدم از امر پروردگارش سرپیچى کرد و گمراه شد (121)
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى ﴿122﴾
سپس پروردگارش باز او را برگزید و از او درگذشت و هدایتش کرد (122)
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿123﴾
[و] فرمود همگى از آن [بهشت] پایین روید -برخى دشمن برخى دیگرو چون از سوى من رهنمودى برایتان آمد، هرکس که رهنمود مرا پیروى کند، نه گمراه شود و نه به رنج افتد (123)
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿124﴾
و هرکس از یاد من دل بگرداند، زندگانى او تنگ خواهد بود، و او را روز قیامت نابینا برانگیزیم (124)
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا ﴿125﴾
گوید پروردگارا چرا مرا نابینا برانگیختى و حال آنکه من بینا بودم (125)
قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿126﴾
فرماید بدینسان بود که آیات ما براى تو آمد و آنها را فراموش کردى و به همان گونه امروز فراموش شده باشى (126)
وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿127﴾
و بدینسان هرکس را که از حد درگذرد و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده باشد، جزا مىدهیم، و عذاب آخرت سنگین تر و پاینده تر است (127)
أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَى ﴿128﴾
آیا براى آنان روشن نشده است که پیش از آنان چه بسیار نسلهایى را نابود کردیم که [آنان اکنون] در خانه و کاشانه هایشان آمد و رفت مى کنند، بی گمان در این براى خردمندان مایه هاى عبرت است (128)
وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿129﴾
و اگر کلمه [/وعده] پیشین پروردگارت و اجل معینى در کار نبود، آن عذاب [هماکنون] لازم مىشد (129)
فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى ﴿130﴾
پس بر آنچه مىگویند شکیبایى کن و شاکرانه پروردگارت را پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن، و در پاس هایى از شب و در دو سوى روز [به نماز برخیز و] تسبیح بگوى، باشد که خشنود شوى (130)
وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿131﴾
به چیزى که اصنافى از آنان را به آن بهره مند گردانده ایم چشم مدوز که تجمل زندگى دنیوى است تا سرانجام آنان را بدان بیازماییم، و روزى پروردگارت بهتر و پاینده تر است (131)
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿132﴾
و خانواده ات را به نماز فرمان ده و در آن صبورانه بکوش، ما از تو روزى نخواسته ایم بلکه ما خود تو را روزى مىدهیم، و سرانجام نیک، با پروا و پرهیز است (132)
وَقَالُوا لَوْلَا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الْأُولَى﴿133﴾
و گویند چرا پدیده روشنگرى از سوى پروردگارش براى ما نمى آورد، [بگو] آیا پدیده روشنگرى که در کتابهاى آسمانى پیشین است براى آنان نیامده است؟ (133)
وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى ﴿134﴾
و اگر آنان را پیش از آن [آیات بینات] به عذابى نابود مى ساختیم بى شک مى گفتند که پروردگارا چرا پیامبرى به سوى ما نفرستادى، تا پیش از آنکه خوار و زار شویم، از آیات تو پیروى کنیم؟ (134)
قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿135﴾
بگو همه منتظرند، پس شما هم منتظر باشید، زودا که خواهید دانست رهروان راه راست و ره یافتگان چه کسانى هستند (135)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿75﴾
[خضر] گفت مگر نگفتمت که تو همپاى من صبر نتوانى کرد؟ (75)
قَالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْرًا ﴿76﴾
گفت اگر بعد از این از تو درباره چیزى پرس و جو کردم با من همراهى مکن، که دیگر [در ترکم] معذور خواهى بود (76)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿77﴾
باز رهسپار شدند تا آنکه به اهل شهرى رسیدند و از مردمش خوراکى خواستند، آنان از مهمان کردنشان، ابا کردند، سپس دیوارى را دیدند که مى خواست فرو ریزد [خضر] آن را برپا داشت [موسى] گفت اگر مىخواستى براى این کار از آنان مزدى مى گرفتى (77)
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا﴿78﴾
[خضر] گفت اینجا دیگر [هنگام] جدایى من و توست، هم اکنون تو را از معناى آنچه بر آن صبر نتوانستى کرد، آگاه مى سازم (78)
أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا ﴿79﴾
اما کشتى متعلق به بینوایانى بود که خود [یا براى آنان] در دریا کار مى کردند، پس خواستم آن را عیبناک کنم، و پادشاهى در پیشاروى آنان بود که هر کشتى [سالمى] را به زور مىگرفت (79)
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا﴿80﴾
و اما آن جوان، پدر و مادرش مؤمن بودند و ما بیمناک شدیم که مبادا کفر و طغیانى بر آنان تحمیل کند (80)
فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿81﴾
و خواستیم که پروردگارشان به جاى او براى ایشان فرزندى پاک نهادتر و مهربانتر جانشین گرداند (81)
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا ﴿82﴾
و اما دیوار متعلق به دو جوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى از آن ایشان بود و پدرشان مردى صالح بود، و پروردگارت خواست که آنان به کمال بلوغشان برسند و آنگاه گنجشان را [از آنجا] بیرون آوردند، که رحمتى از پروردگارت [در حق آنان] بود، و من آن کار را از پیش خود نکردم، این معناى چیزى است که نتوانستى بر آن صبر کنى (82)
وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا ﴿83﴾
و از تو درباره ذوالقرنین مىپرسند، بگو هم اکنون یادى از او براى شما مى خوانم (83)
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿84﴾
ما به او در روى زمین تمکن داده بودیم و سررشته هر کارى را به او بخشیده بودیم (84)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿85﴾
و او سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (85)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿86﴾
تا آنکه به سرزمین مغرب [خورشید] رسید و چنین یافت که در چشمهاى گل آلود [و گرم] غروب مىکند و در نزدیکى آن قومى را یافت گفتیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا آنان را عذاب مىکنى، یا با آنان نیکى مىکنى (86)
قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا﴿87﴾
گفت هرکس شرک ورزد، زودا که عذابش کنیم، سپس به سوى پروردگارش باز برده مىشود، و او به عذابى سخت معذبش مى دارد (87)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿88﴾
و اما هرکس ایمان آورد و نیکوکارى کند، او را پاداش نیکو باشد و کار را بر او آسان مىگیریم (88)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿89﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (89)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿90﴾
تا آنکه به سرزمین مشرق [خورشید] رسید و آن را چنین یافت که بر مردمانى که در برابر [تابش] آن پوششى برایشان نگذاشته بودیم، مى تافت (90)
کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿91﴾
بدینسان از کار و بار او آگاهى داشتیم (91)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (92)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾
تا به فاصله میان دو کوه سدآسا رسید و در پیش آن مردمانى را یافت که زبانى نمى فهمیدند (93)
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾
گفتند اى ذوالقرنین قوم یاجوج و ماجوج در این سرزمین فتنه و فساد برپا مىکنند، آیا [مىخواهى] خراجى به تو بپردازیم که بین ما و آنان سدى بسازى؟ (94)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا﴿95﴾
گفت تمکنى که پروردگارم به من داده است بهتر [از خراج شما] است، ولى مرا به نیرو[ى انسانى] یارى دهید که بین شما و ایشان حایلى بسازم (95)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾
[آنگاه که شالوده را ریختند گفت] برایم پاره هاى آهن بیاورید [و برهم بی انبارید] تا آنکه بین دو کوه را انباشت و هم سطح ساخت گفت [در کوره هاى آتش] بدمید [و دمیدند] تا آنکه آن [آهن] را [گداخته و] آتش گونه ساخت گفت اینک برایم روى گداخته بیاورید تا بر آن بریزم (96)
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾
[سد سکندرى ساخته شد و یاجوج و ماجوج] نتوانستند بر آن دست یابند و نتوانستند در آن رخنه کنند (97)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ﴿98﴾
گفت این رحمتى از سوى پروردگار من است چون وعده پروردگارم [قیامت] فرارسد، آن را پخش و پریشان کند و وعده پروردگار من حق است (98)
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿99﴾
و آن روز آنان را رها کنیم که در هم و برهم شوند، [و آنگاه] در صور دمیده شود و آنان را چنانکه باید گرد آوریم (99)
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضًا ﴿100﴾
و در آن روز جهنم را بر کافران چنانکه باید و شاید بنمایانیم (100)
الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا﴿101﴾
همان کسانى که دیدگانشان در پرده [غفلت] از آیات من بود، و نمى توانستند [حق را] بشنوند (101)
أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا ﴿102﴾
آیا کافران پنداشته اند که بندگان مرا [به ناحق] به جاى من به دوستى بگیرند، [باید بدانند که] ما جهنم را چون منزلگاهى براى کافران آماده کرده ایم (102)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿103﴾
بگو آیا از زیانکارترین انسانها آگاهتان کنیم؟ (103)
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴿104﴾
کسانى[اند] که کوشش آنان در راه زندگانى دنیا، نقش بر آب شده است و ایشان چنین مى انگارند که نیکو کردارند (104)
أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿105﴾
اینان کسانى هستند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کرده اند، و اعمالشان تباه شده، لذا روز قیامت وزنى براى آنان قائل نیستیم (105)
ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿106﴾
این چنین است که به خاطر کفرى که ورزیده اند و آیات و پیامبران مرا به ریشخند گرفته اند، جزاى آنان جهنم است (106)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا﴿107﴾
بى گمان منزلگاه کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند، باغهاى فردوس است (107)
خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿108﴾
که جاودانه در آنند [و] از آنجا گرایش به هیچ جا ندارند (108)
قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿109﴾
بگو اگر دریا براى [نوشتن] کلمات پروردگارم مرکب باشد، بى شک آن دریا، پیش از به پایان رسیدن کلمات پروردگارم، به پایان مى رسد، ولو آنکه مددى همانند آن به میان آوریم (109)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴿110﴾
بگو من بشرى همانند شما هستم، با این تفاوت که به من وحى مىشود که خداى شما خداى یگانه است، حال هر آن کس که امید در لقاى پروردگارش بسته است، کار نیکو پیشه کند و در پرستش پروردگارش کسى را شریک نیاورد (110)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
کهیعص ﴿1﴾
کهیعص (1)
ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ﴿2﴾
[کاف ها یا عین صاد] این بیان رحمت پروردگارت در حق بنده اش زکریاست (2)
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا ﴿3﴾
چنین بود که به ندایى خاموش پروردگارش را به دعا خواند (3)
قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا ﴿4﴾
گفت پروردگارا استخوانم سستى گرفته و برف پیرى بر سرم نشسته است، و پروردگارا هرگز در دعاى تو سخت دل نبوده ام (4)
وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا ﴿5﴾
و من پس از خویش از وارثان بیمناکم، و همسرم نازا است، پس از پیشگاه خود به من وارثى عطا فرما (5)
یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ﴿6﴾
تا هم وارث من باشد و هم وارث آل یعقوب، و پروردگارا او را مقبول بگردان (6)
یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا ﴿7﴾
[فرمود] اى زکریا ما تو را به پسرى که نامش یحیى است و تاکنون هم نامى برایش قرار نداده ایم، مژده مىدهیم (7)
قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿8﴾
گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى باشد، حال آنکه همسرم نازا است و خود نیز از پیرى به فرتوتى و فرسودگى رسیده ام (8)
قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا﴿9﴾
[فرشته] گفت این چنین است، پروردگارت فرموده است آن کار بر من آسان است، و خودت را پیشتر آفریده ام و چیزى نبودى (9)
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا﴿10﴾
گفت پروردگارا براى من نشانه اى قرار بده فرمود نشانه تو این است که سه شب [و روز] در عین سلامت، با مردم نتوانى سخن گفت (10)
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا﴿11﴾
[زکریا] از محراب به نزد قومش بیرون آمد، و به آنان اشاره کرد که بامدادان و شامگاهان [او را] نیایش کنید (11)
یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ﴿12﴾
[گفتیم] اى یحیى کتاب آسمانى را به جد و جهد بگیر، و به او در عهد صباوت نبوت بخشیدیم (12)
وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا ﴿13﴾
و از سوى خویش بر او رحمت آوردیم و پاکیزه اش داشتیم و او پرهیزگار بود (13)
وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا ﴿14﴾
و در حق پدر و مادرش نیکوکار بود و زورگوى سرکش نبود (14)
وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ﴿15﴾
و بر او در روزى که زاد، و روزى که در مىگذرد و روزى که زنده برانگیخته مىشود، درود باد (15)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا ﴿16﴾
و در کتاب از مریم یاد کن آنگاه که از خاندان خویش، در گوشه اى شرقى، کناره گرفت (16)
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا﴿17﴾
و از آنان پنهان شد، آنگاه روح خویش [جبرئیل] را به سوى او فرستادیم که به صورت انسانى معتدل به دیده او درآمد (17)
قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا ﴿18﴾
[مریم] گفت من از تو اگر پرهیزگار باشى به خداى رحمان پناه مىبرم (18)
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا ﴿19﴾
گفت من فقط فرستاده پروردگارت هستم، تا به تو پسرى پاکیزه ببخشم (19)
قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا ﴿20﴾
[مریم] گفت چگونه مرا پسرى باشد، و حال آنکه هیچ بشرى به من دست نزده است و من پلیدکار نبوده ام (20)
قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا ﴿21﴾
گفت همین است، پروردگارت فرموده است آن کار بر من آسان است، تا او را پدیده شگرفى براى مردم قرار دهیم و رحمتى از ماست و کارى انجام یافتنى است (21)
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا ﴿22﴾
سپس [مریم] به او باردار شد و با او در جایى دوردست کناره گرفت (22)
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا ﴿23﴾
آنگاه درد زایمان او را به پناه تنه درخت خرمایى کشانید گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و از یاد رفته بودم و فراموش شده بودم (23)
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ﴿24﴾
از فرودست او ندا در داد که اندوهگین مباش، پروردگارت از فرودست تو جویبارى روان کرده است (24)
وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا ﴿25﴾
و تنه درخت خرما را به سوى خود تکان بده تا بر تو رطب تازه چیده فرو ریزد (25)
فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا ﴿26﴾
پس بخور و بیاشام و دیده روشن دار، آنگاه اگر انسانى را دیدى بگو براى خداوند رحمان روزه[ى سکوت] گرفته ام و هرگز امروز با هیچ انسانى سخن نمىگویم (26)
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا ﴿27﴾
سپس او [عیسى] را برداشت و به نزد قومش آورد گفتند اى مریم کار شگرفى پیش آوردى (27)
یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿28﴾
اى خواهر هارون نه پدرت مردى نابکار، و نه مادرت پلیدکار بود (28)
فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿29﴾
آنگاه [مریم] به او [نوزاد] اشاره کرد گفتند چگونه با کودکى که در گهواره است، سخن بگوییم (29)
قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿30﴾
[نوزاد به سخن درآمده و] گفت من بنده خداوندم که به من کتاب آسمانى داده است و مرا پیامبر گردانیده است (30)
وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا﴿31﴾
و مرا، هر جا که باشم، مبارک گردانیده و مرا مادام که زنده باشم به نماز و زکات سفارش فرموده است (31)
وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا ﴿32﴾
و نیز مرا در حق مادرم نیکوکار گردانده و مرا زورگوى سخت دل نگردانده است (32)
وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ﴿33﴾
و بر من در روزى که زادم و در روزى که درگذرم و روزى که زنده برانگیخته شوم درود باد (33)
ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿34﴾
[آرى] این است عیسى بن مریم، این سخن راست و درستى است که آنان در آن شک و شبهه دارند (34)
مَا کَانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿35﴾
سزاوار نیست که خداوند فرزندى برگیرد، او منزه است، آنگاه که کارى را مقرر فرماید فقط به آن مىگوید، موجود شو، و بىدرنگ موجود مىشود (35)
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ ﴿36﴾
و خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید که این راه راست است (36)
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿37﴾
ولى گروه منکران در میان خود اختلاف ورزیدند، پس واى بر کافران از حضور در روزى سترگ (37)
أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ﴿38﴾
روزى که نزد ما آیند چقدر شنوا و چقدر بینا هستند، ولى امروز ستمگران در گمراهى آشکارند (38)
وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ﴿39﴾
و آنان را از روز حسرت بترسان، که امر [الهى] تحقق یابد و آنان غافلند و ایمان نیاورند (39)
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ ﴿40﴾
ما زمین را با هر که روى آن است، میراث مىبریم و به سوى ما بازگردانده شوند (40)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا ﴿41﴾
و در کتاب آسمانى از ابراهیم یاد کن که صدیقى پیامبر بود (41)
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئًا ﴿42﴾
آنگاه که به پدرش گفت پدرجان چرا چیزى را مىپرستى که نمىبیند و نمى شنود و به حال تو سودى ندارد (42)
یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا ﴿43﴾
پدرجان از علم [وحى] چیزى به من رسیده است که به تو نرسیده است، پس از من پیروى کن که تو را به راهى راست رهنمایى کنم (43)
یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿44﴾
پدرجان شیطان را مپرست، که شیطان در برابر خداوند رحمان سرکش است (44)
یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿45﴾
پدرجان مىترسم که عذابى از سوى خداوند رحمان به تو برسد و دوستدار شیطان شوى (45)
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا ﴿46﴾
گفت اى ابراهیم آیا از خدایان من روى بر مى تابى؟ اگر دست برندارى سنگسارت مىکنم و روزگارى دراز از من دور شو (46)
قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا ﴿47﴾
[ابراهیم] گفت سلام بر تو، زودا که از پروردگارم برایت آمرزش خواهم که او به من مهربان است (47)
وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا ﴿48﴾
و از شما و آنچه به جاى خداوند مىپرستید کناره میکنم و پروردگارم را میخوانم، باشد که در دعاى پروردگارم سخت دل نباشم (48)
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا ﴿49﴾
و چون از ایشان و آنچه به جاى خداوند می پرستیدند، کناره گرفت، به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را پیامبر گرداندیم (49)
وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا ﴿50﴾
و به آنان از رحمت خویش بخشیدیم و براى آنان آوازه راستین و بلند پدید آوردیم (50)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَبِیًّا ﴿51﴾
و در کتاب آسمانى از موسى یاد کن که او اخلاص یافته و فرستادهاى پیامبر بود (51)
وَنَادَیْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا ﴿52﴾
و او را از جانب طور ایمن ندا دادیم و او را به همرازى خود نزدیک گرداندیم (52)
وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا ﴿53﴾
و از رحمت خویش برادرى چون هارون که پیامبر [و شریک و یاور او] بود به او ارزانى داشتیم (53)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَبِیًّا﴿54﴾
و در کتاب آسمانى از اسماعیل یاد کن که درست وعده و فرستاده اى پیامبر بود (54)
وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا ﴿55﴾
و خاندانش را به نماز و زکات امر مىکرد و نزد پروردگارش مقبول بود (55)
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا ﴿56﴾
و در کتاب آسمانى از ادریس یاد کن که صدیقى پیامبر بود (56)
وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا ﴿57﴾
و او را بلندمرتبه گرداندیم (57)
أُولَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا ﴿58﴾
اینان کسانى هستند از پیامبران، از زاد و رود آدم و از کسانى که همراه نوح در کشتى سوار کردیم و از زاد و رود ابراهیم و اسرائیل [ یعقوب] و از کسانى که هدایت کرده ایم و بر گزیده ایم، که خداوند به آنان انعام و اکرام فرموده است، که چون آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده، میشد، گریان به سجده مى افتادند (58)
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿59﴾
ولى پس از آنان جانشینان ناخلفى بازماندند که نماز را فرو گذاشتند و از شهوات پیروى کردند، و زودا که با زیان و ذلت رو در رو شوند (59)
إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿60﴾
مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کارى شایسته پیشه کند، اینانند که وارد بهشت میشوند و هیچگونه ستم [و کم و کاستى] نمى بینند (60)
جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا﴿61﴾
همان جنات عدن که خداوند رحمان به نادیده به بندگانش وعده داده است، همانا که وعده او وفا خواهد شد (61)
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا﴿62﴾
در آنجا هیچگونه لغوى نشنوند و جز سلام نشنوند، و بامدادان و شامگاهان در آنجا رزقشان برقرار است (62)
تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیًّا ﴿63﴾
این بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود میراث مىدهیم (63)
وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا ﴿64﴾
[جبرئیل گفت] و ما جز به فرمان پروردگار فرود نمى آییم، او حاکم آینده و گذشته و حال ماست و پروردگارت فراموشکار نیست (64)
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا ﴿65﴾
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، پس او را بپرست، و در عبادت او شکیبایى پیشه کن، آیا همنام و همانندى بر او مى شناسى؟ (65)
وَیَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا ﴿66﴾
و انسان [منکر] گوید آیا چون مردم به زودى زنده برانگیخته خواهم شد؟ (66)
أَوَلَا یَذْکُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا ﴿67﴾
آیا [این] انسان نمى اندیشد که ما در گذشته او را آفریده ایم و حال آنکه چیزى نبود (67)
فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا﴿68﴾
سوگند به پروردگارت که آنان و شیاطین را گرد مى آوریم سپس همه شان را پیرامون جهنم به زانو در افتاده حاضر مى گردانیم (68)
ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا ﴿69﴾
آنگاه از میان آنان از هر فرقه اى هر کدام را که در برابر خداى رحمان سرکش ترند جدا مىسازیم (69)
ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا ﴿70﴾
آنگاه ما بهتر مىیدانیم که کدامشان سزاوارتر به درافتادن به میان آن هستند (70)
وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا ﴿71﴾
و هیچکس از شما نیست مگر آنکه وارد آن خواهد شد، این امر بر پروردگارت قضاى حتمى است (71)
ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا ﴿72﴾
سپس کسانى را که پروا پیشه کردهاند، مى رهانیم و ستم پیشگان را در آنجا به زانو درافتاده فرو مى گذاریم (72)
وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا ﴿73﴾
و چون آیات روشنگر ما بر آنان خوانده شود، کفرپیشگان به مؤمنان گویند، باید دید کدام یک از دو گروه [از ما یا شما] نیک مرتبه تر و مجلس آراترست (73)
وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا ﴿74﴾
و چه بسیار پیش از آنان نسل هایى را که خوش ساز و برگتر و خوش نماتر بودند، نابود کردیم (74)
قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا ﴿75﴾
بگو هرکس که ضلالت را برگزیند، خداوند رحمان [از روى استدراج] به او افزونى بخشد تا آنکه آنچه به ایشان وعده داده اند، چه عذاب [الهى]، چه قیام قیامت ببینند، و زودا خواهند دانست که چه کسى بدمرتبه تر و سست نیروتر است (75)
وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَرَدًّا ﴿76﴾
و خداوند بر هدایت رهیافتگان بیفزاید و کارهاى ماندگار شایسته در نزد پروردگارت خوش پاداش تر و خوش عاقبت تر است (76)
أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿77﴾
آیا ننگریسته اى کسى را که به آیات ما کفر [و انکار]ورزید و ادعا کرد که به من مال و فرزند داده خواهد شد (77)
أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿78﴾
آیا از غیب اطلاع داشت، یا از خداى رحمان پیمانى [خاص] گرفته بود؟ (78)
کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿79﴾
چنین نیست، گفته اش را باز مى نویسیم و به عذاب او مىافزاییم (79)
وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا ﴿80﴾
و مدعیاتش را میراث مى بریم و به نزد ما یکه و تنها خواهد آمد (80)
وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿81﴾
و به جاى خداوند خدایانى را به پرستش گرفتند که مایه عزت و اعتبار آنان باشد (81)
کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا ﴿82﴾
چنین نیست، زودا که [آن خدایان] پرستش ایشان را انکار کنند و مخالف آنان باشند (82)
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿83﴾
آیا ندانسته اى که ما شیاطین را به سراغ کافران مى فرستیم که از راه به درشان برند (83)
فَلَا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿84﴾
در کارشان شتاب مکن، ما حساب کارشان را داریم (84)
یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿85﴾
روزى [آید] که پرهیزگاران را چون مهمانان گرامى به نزد خداى رحمان محشور سازیم (85)
وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿86﴾
و گناهکاران را به هیئت [رمهاى] پیاده و تشنه به سوى جهنم برانیم (86)
لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿87﴾
از شفاعت برخوردار نیستند، مگر کسى که [با ایمان و توحید] از خداى رحمان پیمانى گرفته باشد (87)
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿88﴾
و ادعا کردند که خداى رحمان فرزندى برگزیده است (88)
لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا ﴿89﴾
به راستى که ادعاى شگرفى پیش آوردید (89)
تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا﴿90﴾
نزدیک است که آسمانها از [ناروایى] آن پاره پاره شود و زمین بشکافد و کوهها فرو ریزند (90)
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿91﴾
از اینکه براى خداى رحمان فرزندى قائل شدند (91)
وَمَا یَنْبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿92﴾
و سزاوار نیست که خداوند رحمان فرزندى برگزیند (92)
إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿93﴾
جز این نیست که هر موجودى که در آسمانها و زمین است، بنده وار سر به درگاه خداى رحمان فرود مىآورد (93)
لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿94﴾
به راستى همه را شماره کرده و حساب همگیشان را داریم (94)
وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا ﴿95﴾
و همگیشان روز قیامت یکه و تنها به نزد او آیند (95)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿96﴾
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، زودا که خداوند رحمان در حق آنان مهربانى کند (96)
فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا ﴿97﴾
همانا آن [قرآن] را به زبان تو آسان بیان کردیم تا پرهیزگاران را به آن بشارت دهى و مردم ستیزه جو را به آن بیم دهى (97)
وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا ﴿98﴾
و چه بسیار پیش از آنان نسلهایى را بر انداختیم، آیا هیچ یک از آنان را مى یابى یا کمترین صدایى از آنان مىشنوى؟ (98)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طه ﴿1﴾ مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿2﴾ إِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشَى ﴿3﴾ تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿4﴾ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿5﴾
طه [طا، ها] (1) قرآن را بر تو نازل نکردهایم که در رنج افتى (2) جز این نیست که یادآور کسى است که خشوع و خشیت داشته باشد (3) فرو فرستاده اى است از سوى کسى که زمین و آسمانهاى برافراشته را آفریده است (4) خداوند رحمان بر عرش استیلاء یافت (5)
لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿6﴾ وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿7﴾
او راست هر آنچه در آسمانها و در زمین و بین آنها و در زیر زمین است (6) و اگر سخنت را آشکار کنى [یا پوشیده بدارى] بدان که او هر راز و هر نهفته اى را مىداند (7)
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ﴿8﴾ وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ﴿9﴾ إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿10﴾
خداوند است که خدایى جز او نیست، او را نامهاى نیکوست (8) و آیا داستان موسى به تو رسیده است؟ (9) چنین بود که [از دور] آتشى دید و به خانواده اش گفت بایستید که من آتشى مىبینم، باشد که اخگرى از آن براى شما بیاورم، یا در پرتو آن راه را باز یابم (10)
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى ﴿11﴾ إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿12﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى ﴿13﴾
و چون به نزدیک آن رسید، ندا در داده شد که اى موسى (11) همانا من پروردگار تو هستم کفش هایت را [به احترام] از پا بیرون کن و بدان که تو در وادى مقدس طوى هستى (12) و من تو را برگزیده ام، پس به آنچه وحى مى شود، گوش دل بسپار (13)
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی ﴿14﴾ إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿15﴾
همانا من خداوندم که جز من خدایى نیست، پس مرا بپرست و نماز را به یاد من برپا دار (14) قیامت فرارسنده است، مىخواهم [چندى هم] پنهانش بدارم تا هر کسى بر وفق کوشش جزا یابد (15)
فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لَا یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿16﴾
مبادا کسى که به آن ایمان ندارد و از هوى و هوس خویش پیروى مىکند، تو را از آن باز دارد و به هلاکت افتى (16)
وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى ﴿17﴾
و اى موسى در دستت چیست؟ (17)
قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿18﴾
گفت این عصاى من است که بر آن تکیه مىکنم و با آن براى گوسفندانم برگ فرو مىتکانم، و حاجتهاى دیگر نیز به آن دارم (18)
قَالَ أَلْقِهَا یَا مُوسَى ﴿19﴾
فرمود اى موسى آن را به زمین بینداز (19)
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَى ﴿20﴾
آن را انداخت و ناگهان به هیئت مارى که جنب و جوش داشت در آمد (20)
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَى ﴿21﴾
فرمود آن را بگیر و مترس، آن را به هیئت نخستینش در مىآوریم (21)
وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَةً أُخْرَى﴿22﴾
و دستت را در بغلت کن، تا سپید و درخشان بدون هیچ بیمارى [پیسى] بیرون آید که این نیز معجزه دیگرى است (22)
لِنُرِیَکَ مِنْ آیَاتِنَا الْکُبْرَى ﴿23﴾
تا بعضى از آیات سترگ خود را به تو بنمایانیم (23)
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿24﴾
به سوى فرعون برو که او سر به طغیان برداشته است (24)
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ﴿25﴾
گفت پروردگارا دل مرا برایم گشادهدار (25)
وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی ﴿26﴾
و کارم را بر من آسان کن (26)
احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی ﴿27﴾
و گره از زبانم بگشا (27)
یَفْقَهُوا قَوْلِی ﴿28﴾
تا سخنم را دریابند (28)
وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی ﴿29﴾
و از خانواده ام برایم دستیارى بگمار (29)
هَارُونَ أَخِی ﴿30﴾
برادرم هارون را (30)
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی ﴿31﴾
و با او پشتوانه ام را نیرومند گردان (31)
وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی ﴿32﴾
و او را در کارم شریک گردان (32)
کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا ﴿33﴾
تا تو را بسیار نیایش کنیم (33)
وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا ﴿34﴾
و بسیار یادت کنیم (34)
إِنَّکَ کُنْتَ بِنَا بَصِیرًا ﴿35﴾
که تو خود بر احوال ما بینا بوده اى (35)
قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى ﴿36﴾
فرمود اى موسى خواسته ات بر آورده شد (36)
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿37﴾
و بار دیگر هم در حق تو نیکى کرده بودیم (37)
إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّکَ مَا یُوحَى ﴿38﴾
آنگاه که به مادرت آنچه باید وحى کردیم (38)
أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی ﴿39﴾
که او را در صندوقى بگذار و آن را در دریا بیفکن، تا دریا او را به ساحل افکند، تا سرانجام دشمن من و دشمن او، او را بیابد و برگیرد، و در حقت مهربانى کردم تا زیر نظر من بار آیى (39)
إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى مَنْ یَکْفُلُهُ فَرَجَعْنَاکَ إِلَى أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ یَا مُوسَى ﴿40﴾
چنین بود که خواهرت [سرگشته] مىرفت و مىگفت آیا کسى را به شما نشان دهم که سرپرستى او را عهده دار شود؟ [گفتند آرى] و [سرانجام] تو را به آغوش مادرت باز گرداندیم که دیده اش روشن شود و اندوهگین نگردد، [سپس که بزرگ شدى] کسى را [به غیر عمد] کشتى، و تو را از غم و غصه رهانیدیم و چنانکه باید و شاید آزمودیم، سپس چندى در میان اهل مدین به سر بردى، سپس بهنگام [براى رسالت] آمدى (40)
وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی ﴿41﴾
و تو را براى خود پروردم (41)
اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکْرِی ﴿42﴾
تو و برادرت نشانه هاى معجزه وار مرا ببرید و در یاد کرد من سستى مورزید (42)
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿43﴾
به سوى فرعون بروید که سر به طغیان برداشته است (43)
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى ﴿44﴾
و با او سخنى نرم بگویید، باشد که پند گیرد یا خشوع و خشیت یابد (44)
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَنْ یَطْغَى ﴿45﴾
گفتند پروردگارا ما مىترسیم که بر ما پیشدستى یا گردنکشى کند (45)
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿46﴾
فرمود مهراسید من خود با شما هستم و مى شنوم و مى بینم (46)
فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿47﴾
پس به نزد او بروید و بگویید ما فرستادگان پروردگارت هستیم، بنى اسرائیل را همراه ما بفرست، و آزارشان مکن، ما براى تو از سوى پروردگارت پدیده اى معجزه آسا آورده ایم، و سلام بر کسى که از هدایت پیروى کند (47)
إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿48﴾
به راستى به ما وحى شده است که عذاب بر کسى نازل مىشود که تکذیب پیشه کند و روى بگرداند (48)
قَالَ فَمَنْ رَبُّکُمَا یَا مُوسَى ﴿49﴾
گفت اى موسى پروردگار شما کیست؟ (49)
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿50﴾
گفت پروردگار ما همان کسى است که به هر چیز آفرینش سزاوار او را بخشیده سپس هدایتش کرده است (50)
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿51﴾
گفت پس سرنوشت اقوام پیشین چه مىشود؟ (51)
قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنْسَى ﴿52﴾
گفت علم آن با پروردگار من و در کتابى مکتوب است، و پروردگار من نه فرو مىگذارد و نه فراموش مىکند (52)
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى ﴿53﴾
همان کسى که زمین را زیرانداز شما کرد و در آن براى شما راهها کشید و از آسمان آبى فرو فرستاد و با آن از هر گونه گیاه گوناگون برآوردیم (53)
کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَى ﴿54﴾
بخورید و چارپایانتان را بچرانید، که در این مایه هاى عبرت براى خردمندان است (54)
مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿55﴾
از آن [خاک] شما را آفریدهایم، و به آن بازتان مىگردانیم، و بار دیگر از آن بیرونتان مىآوریم (55)
وَلَقَدْ أَرَیْنَاهُ آیَاتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَى ﴿56﴾
و همه پدیده هاى شگرف خویش را به او نمایاندیم ولى دروغ انگاشت و سر باززد (56)
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ یَا مُوسَى ﴿57﴾
گفت اى موسى آیا آمده اى که ما را با جادوى خود از سرزمین مان آواره کنى؟ (57)
فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَیْنَنَا وَبَیْنَکَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَکَانًا سُوًى ﴿58﴾
بدان که ما نیز جادویى همانند آن برایت به میان مى آوریم، پس بین ما و خودت موعدى بگذار در مکانى مقبول هر دو طرف که ما و تو در آن خلاف نکنیم (58)
قَالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ وَأَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿59﴾
گفت موعدتان روز جشن باشد که مردمان نیز در روز گرد آیند (59)
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿60﴾
فرعون برگشت و همه مکر و تدبیر خود را به کار برد و به میان آمد (60)
قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَیْلَکُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ کَذِبًا فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿61﴾
موسى به ایشان گفت واى بر شما، بر خداوند افتراء مزنید که شما را با عذابى ریشه کن مى سازد و هرکس افتراء پیشه کند نومید گردد (61)
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿62﴾
آنان در میان خود درباره کار و بارشان اختلاف پیدا کردند و رازگوی ىشان را پنهان داشتند (62)
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَنْ یُخْرِجَاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلَى ﴿63﴾
[و] ادعا کردند این دو جادوگرانى هستند که مىخواهند با جادوشان شما را از سرزمینتان آواره کنند و آیین پسندیده شما را از بین ببرند (63)
فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿64﴾
پس همفکرى کنید و هماهنگ عمل کنید و امروزه هر که چیره شود، رستگار است (64)
قَالُوا یَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَإِمَّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿65﴾
گفتند اى موسى تو [اول] مىاندازى یا ما اول بیندازیم؟ (65)
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى﴿66﴾
گفت شما بیندازید، و [انداختند و] ناگهان از جادوى آنان چنین به نظرش آمد که ریسمان هایشان و چوبدستى هایشان [مار شده و] جنب و جوش دارد (66)
فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسَى ﴿67﴾
پس موسى در دل خود بیمى احساس کرد (67)
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلَى ﴿68﴾
گفتیم مترس که تو برترى (68)
وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى ﴿69﴾
و آنچه در دست دارى بینداز تا برساخته هایشان را ببلعد، که آنچه برساختهاند، نیرنگ جادوگر است و جادوگر هر چه کند رستگار نمىشود (69)
فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿70﴾
آنگاه جادوگران به سجده در افتادند [و] گفتند به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم (70)
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿71﴾
[فرعون] گفت آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید، بىشک او بزرگتر [و آموزگار] شماست که به شما جادوگرى آموخته است، بدانید که دستها و پاهایتان را بر خلاف جهت یکدیگر مىبرم و شما را بر تنه هاى درخت خرما به دار مىکشم، و خواهید دانست که کداممان عذابى شدیدتر و پاینده تر دارد (71)
قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ﴿72﴾
[جادوگران] گفتند هرگز تو را بر روشنگری هایى که براى ما آمده است، و بر کسى که ما را آفریده است، بر نمى گزینیم، هر چه خواهى بکن، جز این نیست که تو فقط در زندگى دنیوى کارى توانى کرد (72)
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿73﴾
ما به پروردگارمان ایمان آورده ایم تا گناهانمان را و همین جادویى را که تو به آن وادارمان کرده اى ببخشد و خداوند است که بهتر و پاینده تر است (73)
إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿74﴾
به راستى هرکس گناهکار به نزد پروردگارش بیاید، جهنم نصیب اوست که در آن نه مىمیرد و نه زنده مى ماند (74)
وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى﴿75﴾
و هرکس مؤمن به نزد او بیاید، و کارهاى شایسته کرده باشد، اینانند که درجات عالى دارند (75)
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ مَنْ تَزَکَّى ﴿76﴾
[در] بهشتهاى عدن که جویباران از فرودست آن جارى است، و جاودانه در آنند، و این پاداش کسى است که پاکى پیشه کند (76)
وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَى ﴿77﴾
و به موسى وحى کردیم که بندگان مرا شبانه روانه کن، و براى آنان راهى خشک در دریا بشکاف، به طورى که نه از فرارسیدن [دشمن] بیمناک باشى و نه [از غرق] بترسى (77)
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ ﴿78﴾
آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد، و آب دریا آنان را فراگرفت و فروپوشاند (78)
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿79﴾
و [بدینسان] فرعون قومش را به گمراهى کشاند و به جایى نرساند (79)
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنْجَیْنَاکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿80﴾
اى بنى اسرائیل به راستى شما را از دشمنتان رهانیدیم و با شما در جانب طور ایمن وعده گذاردیم و بر شما من و سلوى فرو فرستادیم (80)
کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى ﴿81﴾
[و گفتیم] از هر آنچه از پاکیزه ها روزیتان کرده ایم، بخورید و در آن از حد تجاوز مکنید، که خشم من بر شما فرود مىآید، و هرکس که خشم من بر او فرود آید، به راستى نابود شود (81)
وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿82﴾
و من در حق کسى که توبه کند و ایمان آورد و کارى شایسته پیش گیرد و به راه آید آمرزگارم (82)
وَمَا أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یَا مُوسَى ﴿83﴾
و [گفتیم] اى موسى چه چیز باعث شد که بر قومت پیشى بگیرى؟ (83)
قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَى أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿84﴾
گفت آنان به دنبال من روانند و من پروردگارا به سوى تو شتافتم تا از من خشنود باشى (84)
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ ﴿85﴾
فرمود ما قومت را در غیاب تو امتحان کردیم و سامرى آنان را گمراه ساخت (85)
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِی ﴿86﴾
آنگاه موسى خشمگین و اندوهگین [و شتابان] به سوى قومش بازگشت و گفت اى قوم من آیا پروردگارتان با شما وعدهاى نیکو نگذارد، آیا به نظرتان این عهد طولانى شد، یا خواستید که خشم پروردگارتان بر شما فرود آید، که در وعده تان با من خلاف کردید (86)
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا وَلَکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَکَذَلِکَ أَلْقَى السَّامِرِیُّ ﴿87﴾
گفتند، در وعده تو به اختیار خود خلاف نکردیم، بلکه از زر و زیور مردم انبوهى برگرفتیم و آنها را [در آتش] انداختیم، و سامرى چنین راهنمایى کرد (87)
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِیَ ﴿88﴾
و [چنین بود که سامرى] براى آنان پیکر گوساله اى ساخت و پرداخت که بانگ گاو داشت، آنگاه گفتند این خداى شما و موسى است که فراموشش کرده بود (88)
أَفَلَا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَلَا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿89﴾
آیا اینان نیندیشیدند که [این گوساله] پاسخ سخنى به آنان نمىدهد و زیان و سودى براى آنان ندارد؟ (89)
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی ﴿90﴾
و هارون پیش از آن به آنان گفته بود، اى قوم من شما با آن امتحان پس مى دهید، و پروردگار [حقیقى] شما خداوند رحمان است، از من پیروى و از دستور من اطاعت کنید (90)
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَى ﴿91﴾
گفتند همچنان در خدمت او [گوساله] مى ایستیم تا موسى به نزد ما بازگردد (91)
قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿92﴾
[موسى آمد و برآشفت و گفت] اى هارون چون دیدى که گمراه شده اند (92)
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی ﴿93﴾
چه چیزى تو را از متابعت من بازداشت؟ آیا از دستور من سرپیچى کردى؟ (93)
قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی ﴿94﴾
[هارون] گفت اى پسر مادرم ریش مرا و سرم را مگیر [و با من درشتى مکن] من ترسیدم که بگویى بین بنى اسرائیل تفرقه انداختى و سخن مرا پاس نداشتى (94)
قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ ﴿95﴾
[سپس رو به سامرى کرد و] گفت اى سامرى کار و بار تو چیست؟ (95)
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی ﴿96﴾
[سامرى] گفت من چیزى را دیدم که دیگران ندیده بودند، و مشتى از خاک پاى جبرئیل برگرفتم، و آن را [در خمیر مایه گوساله] انداختم، و بدینسان بود که نفسم بدى را به من آراسته جلوه داد (96)
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا ﴿97﴾
گفت پس برو و بدان که جزاى تو این است که در زندگى بگویى به من نزدیک مشوید، و براى تو موعدى است که در آن با تو خلاف نشود، و به "خدایت" که در خدمتش معتکف بودى بنگر که مى سوزانیمش، سپس آن را بر دریا مى افشانیم (97)
إِنَّمَا إِلَهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ﴿98﴾
همانا خداى شما خداوند است که خدایى جز او نیست، که علمش بر همه چیز احاطه دارد (98)
کَذَلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِنْ لَدُنَّا ذِکْرًا﴿99﴾
بدینسان بر تو از اخبار گذشته مىخوانیم و به راستى از سوى خویش به تو پندآموزى بخشیده ایم (99)
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْرًا ﴿100﴾
هرکس از آن روى برتابد، روز قیامت بار گناهى بر دوش کشد (100)
خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلًا ﴿101﴾
جاودانه در آن [عذاب] مىمانند و در روز قیامت سربار بدى براى آنهاست (101)
یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿102﴾
همان روزى که در صور دمیده شود، و ما گناهکاران را در آن روز سبز چشم محشور گردانیم (102)
یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿103﴾
آهسته در میان خود سخن گویند که جز ده روز [در دنیا] به سر نبردهاید (103)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْمًا﴿104﴾
ما به آنچه مىگویند آگاه تریم آنگاه که رهیافته ترین آنها به ایشان گوید جز [به اندازه] یک روز به سر نبرده اید (104)
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنْسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا ﴿105﴾
و از تو درباره کوهها مىپرسند بگو پروردگارم آنها را پخش و پریشان مىکند (105)
فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿106﴾
و زمین را همچون دشتى هموار رها مىکند (106)
لَا تَرَى فِیهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿107﴾
که در آن نه نشیبى مىبینى و نه فرازى (107)
یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿108﴾
در آن روز همه از منادى [اسرافیل] پیروى مىکنند، که در کارش هیچگونه کژى نیست، و صداها همه در برابر خداى رحمان به خاموشى گراید، آنگاه جز نوایى نرم نشنوى (108)
یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ﴿109﴾
در آن روز شفاعت سودى ندارد مگر براى کسى که خداوند رحمان به او اجازه دهد و از سخن او خشنود باشد (109)
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿110﴾
آنچه پیشرو و آنچه پشت سرشان است، مىداند و آنان به او احاطه علمى ندارند (110)
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿111﴾
و سرها در برابر [پروردگار] زنده پاینده فرود آید، و هر کسى بار ستمى برداشته باشد، نومید گردد (111)
وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا﴿112﴾
و هرکس که کارهاى شایسته کرده باشد و مؤمن باشد از ستم و کاستى [در پاداشش] نترسد (112)
وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا ﴿113﴾
و بدینسان آن را به صورت قرآنى عربى نازل کردیم و در آن گونه گونه هشدار آوردیم، باشد که پروا پیشه کنند، یا پندى براى آنان پدید آورد (113)
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿114﴾
بزرگا خداوندى که پادشاه بر حق است، و در [باز خوانى] قرآن پیش از به پایان رسیدن وحى آن شتاب مکن، و بگو پروردگارا مرا دانش افزاى (114)
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿115﴾
و از پیش به آدم سفارش کردیم، ولى فراموش کرد، و در او عزمى استوار نیافتیم (115)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى ﴿116﴾
و چنین بود که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده برید، همه سجده بردند مگر ابلیس که سر باززد (116)
فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿117﴾
آنگاه گفتیم اى آدم این [ابلیس] دشمن تو و [دشمن] همسرت است، مبادا شما را از بهشت آواره کند که در رنج افتى (117)
إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى ﴿118﴾
براى تو مقرر است که در آنجا [بهشت] گرسنه و برهنه نمایى (118)
وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى ﴿119﴾
و همچنین آنجا تشنه و آفتاب زده نشوى (119)
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى ﴿120﴾
سپس شیطان او را وسوسه کرد، گفت اى آدم آیا مىخواهى درخت جاودانگى و سلطنت بى انقراض را نشانت دهم؟ (120)
فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿121﴾
آنگاه از آن [میوه ممنوعه] خوردند و عورت هایشان بر آنان آشکار شد و بر آنها از برگ [درختان] بهشتى مى چسباندند [تا پوشیده شود] و بدین سان آدم از امر پروردگارش سرپیچى کرد و گمراه شد (121)
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى ﴿122﴾
سپس پروردگارش باز او را برگزید و از او درگذشت و هدایتش کرد (122)
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿123﴾
[و] فرمود همگى از آن [بهشت] پایین روید -برخى دشمن برخى دیگرو چون از سوى من رهنمودى برایتان آمد، هرکس که رهنمود مرا پیروى کند، نه گمراه شود و نه به رنج افتد (123)
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى ﴿124﴾
و هرکس از یاد من دل بگرداند، زندگانى او تنگ خواهد بود، و او را روز قیامت نابینا برانگیزیم (124)
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا ﴿125﴾
گوید پروردگارا چرا مرا نابینا برانگیختى و حال آنکه من بینا بودم (125)
قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ﴿126﴾
فرماید بدینسان بود که آیات ما براى تو آمد و آنها را فراموش کردى و به همان گونه امروز فراموش شده باشى (126)
وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿127﴾
و بدینسان هرکس را که از حد درگذرد و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده باشد، جزا مىدهیم، و عذاب آخرت سنگین تر و پاینده تر است (127)
أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِأُولِی النُّهَى ﴿128﴾
آیا براى آنان روشن نشده است که پیش از آنان چه بسیار نسلهایى را نابود کردیم که [آنان اکنون] در خانه و کاشانه هایشان آمد و رفت مى کنند، بی گمان در این براى خردمندان مایه هاى عبرت است (128)
وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿129﴾
و اگر کلمه [/وعده] پیشین پروردگارت و اجل معینى در کار نبود، آن عذاب [هماکنون] لازم مىشد (129)
فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى ﴿130﴾
پس بر آنچه مىگویند شکیبایى کن و شاکرانه پروردگارت را پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن، و در پاس هایى از شب و در دو سوى روز [به نماز برخیز و] تسبیح بگوى، باشد که خشنود شوى (130)
وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿131﴾
به چیزى که اصنافى از آنان را به آن بهره مند گردانده ایم چشم مدوز که تجمل زندگى دنیوى است تا سرانجام آنان را بدان بیازماییم، و روزى پروردگارت بهتر و پاینده تر است (131)
وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿132﴾
و خانواده ات را به نماز فرمان ده و در آن صبورانه بکوش، ما از تو روزى نخواسته ایم بلکه ما خود تو را روزى مىدهیم، و سرانجام نیک، با پروا و پرهیز است (132)
وَقَالُوا لَوْلَا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الْأُولَى﴿133﴾
و گویند چرا پدیده روشنگرى از سوى پروردگارش براى ما نمى آورد، [بگو] آیا پدیده روشنگرى که در کتابهاى آسمانى پیشین است براى آنان نیامده است؟ (133)
وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى ﴿134﴾
و اگر آنان را پیش از آن [آیات بینات] به عذابى نابود مى ساختیم بى شک مى گفتند که پروردگارا چرا پیامبرى به سوى ما نفرستادى، تا پیش از آنکه خوار و زار شویم، از آیات تو پیروى کنیم؟ (134)
قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿135﴾
بگو همه منتظرند، پس شما هم منتظر باشید، زودا که خواهید دانست رهروان راه راست و ره یافتگان چه کسانى هستند (135)