- 1479
- 1000
- 1000
- 1000
تلاوت ترتیل عبدالله خیاط تلاوت ترتیل عبدالله خیاط (تحدیر) - جزء 15
سوره مبارکه اسراء (کامل) و آیات 1 تا 74 سوره مبارکه کهف،ربا ترجمه استاد شیخ حسین انصاریان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ﴿1﴾
پاک است، کسى که بنده اش را شبى از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى که پیرامونش را برکت بخشیده ایم، سیر داد، تا به او نمونه هایى از آیات خویش نشان دهیم، اوست که شنوا و بیناست (1)
وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلًا ﴿2﴾
و به موسى کتاب آسمانى داده و آن را رهنمود بنى اسرائیل گرداندیم که جز من کسى را کارساز [مدانید و] مگیرید (2)
ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا ﴿3﴾
[اى] فرزندان کسانى که [آنان را در کشتى] با نوح برداشتیم راستى که او بنده اى سپاسگزار بود (3)
وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ﴿4﴾
و بر بنى اسرائیل در کتاب آسمانى مقرر داشتیم که در این سرزمین دوبار فتنه و فساد و سرکشى بى اندازه خواهید کرد (4)
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا ﴿5﴾
و چون وعده نخستین شان فرارسید، بر شما کسانى از بندگان خود را که ستیزه جویانى سهمگین بودند، بر گماشتیم که اندرون خانه ها را جستجو مى کردند، و آن وعدهاى انجام یافتنى بود (5)
ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا ﴿6﴾
سپس شما را بر ایشان پیروزى دادیم و شما را به اموال و پسران مدد رساندیم و نفرات شما را افزونتر ساختیم (6)
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا ﴿7﴾
اگر نیکى کنید در حق خویش نیکى کرده اید و اگر بدى کنید، به زیان خویش کرده اید، و چون وعده آخرشان فرارسید [کسانى بر گماشتیم تا] چهره شما را اندوهگین کنند، و به همان مسجد [بیت المقدس] وارد شوند همچنانکه بار اول هم وارد شده بودند، و به هر چه دست یابند به کلى نابود کنند (7)
عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا ﴿8﴾
باشد که پروردگار شما بر شما رحمت آورد، و اگر باز گردید ما نیز باز مىگردیم و جهنم را زندان کافران گردانده ایم (8)
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا ﴿9﴾
بى گمان این قرآن به آیینى که استوارتر است، راه مى نمایاند و به مؤمنانى که نیکوکارى مىکنند بشارت مىدهد که براى آنان پاداش بزرگى هست (9)
وَأَنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿10﴾
و اینکه براى بى ایمانان به آخرت، عذابى دردناک آماده ساخته ایم (10)
وَیَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا ﴿11﴾
و انسان همان گونه که در مورد خیر دعا مىکند، در مورد شر نفرین مىکند، و انسان شتابکار است (11)
وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا ﴿12﴾
و شب و روز را دو پدیده قرار دادیم، و آنگاه پدیده شب را محو، و پدیده روز را روشن گرداندیم، تا از فضل پروردگارتان [روزى خویش را] بجویید، و شمار سالها و حساب [هر چیز] را بدانید، و هر چیز را به خوبى روشن ساختهایم (12)
وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا ﴿13﴾
و سرنوشت هر انسانى را به گردن خود او پیوسته ایم، و روز قیامت کارنامه اى براى او بیرون مى آوریم که آن را باز گشوده مى یابد (13)
اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ﴿14﴾
[و گوییم] کارنامه ات را بخوان، که امروز حسابگرى خود تو براى خودت کافى است (14)
مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿15﴾
هر کس که رهیاب شود، همانا به سود خویش رهیاب شده است، و هر کس بیراه رود، همانا به زیان خویش بیراه رفته است، و هیچ بردارنده اى بار گناه دیگرى را برندارد، و ما عذابى در کار نمىآوریم مگر آنکه پیش از آن پیامبرى برانگیخته باشیم (15)
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا ﴿16﴾
و چون خواهیم شهرى را نابود کنیم، نازپروردگان آن را فرمان [و میدان] دهیم، و سرانجام در آن نافرمانى کنند و سزاوار حکم [عذاب] شوند، آنگاه به کلى نابودشان کنیم (16)
وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا ﴿17﴾
و چه بسیار اقوام را که پس از نوح هلاک کردیم و بس است که پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بیناست (17)
مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا ﴿18﴾
هر کس بهره زودیاب [دنیوى] بخواهد، براى هر کس که بخواهیم و هر چه بخواهیم، در آن پیش اندازیم، سپس جهنم را براى او مقرر مىداریم که نکوهیده و مطرود به آن در آید (18)
وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا ﴿19﴾
و هر کس آخرت را بخواهد و چنانکه باید در راه آن بکوشد و مؤمن باشد، اینانند که سعی شان مشکور است (19)
کُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا﴿20﴾
هر یک از آنان و اینان را از عطاى پروردگارت بهره مىرسانیم و عطاى پروردگارت ممنوع نیست (20)
انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا ﴿21﴾
بنگر که چگونه بعضى از آنان را بر بعضى دیگر برترى مىدهیم، و درجات آخرت بزرگتر و برتر است (21)
لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا ﴿22﴾
در جنب خداوند، خدایى دیگر قائل مشو، که نکوهیده و بى یار و یاور بنشینى (22)
وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ﴿23﴾
و پروردگارت امر کرده است که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید، و اگر یکى از آنها، یا هر دو آنها در نزد تو به سن پیرى برسند، به آنان حتى اف مگو، و آنان را مران و با ایشان به نرمى [و احترام] سخن بگو (23)
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا ﴿24﴾
و بر آنان بال فروتنى مهرآمیز بگستر و بگو پروردگارا بر آنان رحمت آور، همچنانکه [بر من رحمت آوردند و] مرا در کودکى پرورش دادند (24)
رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُورًا ﴿25﴾
پروردگارتان به آنچه در دلهایتان هست آگاه تر است، و اگر نیکوکار باشید، بدانید که او در حق توبه کاران آمرزگار است (25)
وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا ﴿26﴾
و به خویشاوند حقش را ببخش، و نیز به بینوا و در راه مانده، و هیچگونه تبذیرى پیشه مکن (26)
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا﴿27﴾
چرا که اهل تبذیر قرین شیاطین هستند، و شیطان نسبت به پروردگارش ناسپاس است (27)
وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُورًا ﴿28﴾
و اگر از ایشان، در طلب رحمتى از پروردگارت که در آن امید بسته اى، رویگردان شدى، با آنان به خوشى سخن بگو (28)
وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا ﴿29﴾
و دستت را [از شدت بخل] بر گردنت مبند، و نیز بسیار گشاده اش مدار که ملامت زده و حسرت زده بنشینى (29)
إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا﴿30﴾
بى گمان پروردگارت [درهاى] روزى را بر هر کس که بخواهد مى گشاید و فرو مىبندد، چرا که او به بندگانش آگاه و داناست (30)
وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا ﴿31﴾
و فرزندانتان را از ترس فقر مکشید، ماییم که هم ایشان و هم شما را روزى مىدهیم، به راستى که کشتن آنان گناهى بزرگ است (31)
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿32﴾
و به زنا نزدیک مشوید که آن ناشایستى و بى روشى است (32)
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا ﴿33﴾
و هیچ کس را که خداوند کشتنش را حرام داشته، جز به حق مکشید، و هر کس مظلومانه کشته شود، به راستى که براى ولى و وارث او حق و حجتى مقرر داشته ایم، ولى او هم نباید در [قصاص] قتل زیاده روى کند، چرا که [مقتول و کسانش از سوى شرع] یارى شده است (33)
وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا ﴿34﴾
و به مال یتیم جز به شیوه اى که نیکوتر است، نزدیک مشوید، تا آنگاه که به کمال بلوغش برسد، و به پیمان وفا کنید، چرا که از پیمان پرسیده خواهد شد (34)
وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿35﴾
و پیمانه را چون پیمان کنید، تمام و کمال دهید، و با ترازوى درست، وزن کنید که این بهتر و نیک انجامتر است (35)
وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿36﴾
و آنچه به آن علم ندارى پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل هر یک در آن کار مسؤول است (36)
وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا ﴿37﴾
و در زمین خرامان راه مرو، چرا که تو نه هرگز زمین را توانى شکافت و نه از بلندى هرگز سر به کوه ها توانى رساند (37)
کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهًا ﴿38﴾
همه اینها نابسامانی هایش نزد پروردگارت ناپسند است (38)
ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا ﴿39﴾
این از آن حکمت هاست که از سوى پروردگارت بر تو وحى شده است، و در جنب خداوند، به خدایى دیگر قائل مشو، که سرانجام ملامت زده و مطرود به جهنم درخواهى افتاد (39)
أَفَأَصْفَاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ إِنَاثًا إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِیمًا ﴿40﴾
آیا پروردگارت شما را به داشتن پسران برگزیده، و خود از میان فرشتگان، دخترانى براى خود پذیرفته است؟ شما سخنى بس بزرگ [و ناروا] مىگویید (40)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا ﴿41﴾
و به راستى که ما در این قرآن، سخنهاى گونه گون بیان داشته ایم تا پند گیرند، و حال آنکه جز بر رمیدن آنان نمى افزاید (41)
قُلْ لَوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لَابْتَغَوْا إِلَى ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا﴿42﴾
بگو اگر چنانکه مىگویند در جنب او خدایانى هم بودند، در آن صورت به سوى خداوند صاحب عرش [براى معارضه یا تقرب] راه مىبردند (42)
سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا ﴿43﴾
او از آنچه مىگویند بسى منزه و فراتر است (43)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا ﴿44﴾
آسمانهاى هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست براى او تسبیح مىگویند، و هیچ چیز نیست مگر آنکه شاکرانه او را تسبیح مىگوید ولى شما تسبیح آنان را در نمى یابید، او بردبار آمرزگار است (44)
وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا ﴿45﴾
و چون قرآن خوانى، بین تو و بى ایمانان به آخرت، حجابى پوشنده قرار دهیم (45)
وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿46﴾
و بر دلهاى ایشان پرده هایى کشیده ایم که آن [پیام] را درنیابند، و در گوشهایشان سنگینى اى [نهاده ایم]، و چون پروردگارت را به تنهایى در قرآن یاد کنى، از سر نفرت پشت کنند (46)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا ﴿47﴾
آنگاه که به تو گوش مى سپارند، ما به آنچه گوش مى دهند آگاه تریم، و نیز هنگامى که راز مىگویند، زمانى که ستمکاران [مشرک] گویند که شما جز از مردى جادوزده پیروى نمىکنید (47)
انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا ﴿48﴾
بنگر که چگونه براى تو مثل زده اند و گمراه شده اند، و راه به جایى نمىتوانند برد (48)
وَقَالُوا أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا ﴿49﴾
و گفتند آیا چون استخوانهاى [پوسیده و] خرد و خاک شدیم، در هیئت آفرینشى تازه برانگیخته خواهیم شد؟ (49)
قُلْ کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا ﴿50﴾
بگو سنگ یا آهن باشید (50)
أَوْ خَلْقًا مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُءُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ قَرِیبًا ﴿51﴾
یا آفریده اى که در دلهاى شما بزرگ مى نماید، زودا که خواهند گفت چه کسى ما را [پس از مرگ] باز مىگرداند؟ بگو همان کسى که شما را نخست بار آفرید، آنگاه در برابر تو سرهایشان را [به علامت انکار] تکان مىدهند و مىگویند آن امر کى خواهد بود؟ بگو چه بسا نزدیک باشد (51)
یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا ﴿52﴾
روزى که شما را بخواند و شما سپاسگزارانه پاسخ دهید و چنین پندارید که جز اندکى [در دنیا یا در گور] درنگ نکرده اید (52)
وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا ﴿53﴾
بگو به بندگانم سخنى را که بهتر است بگویند، چرا که شیطان میان آنان را به هم مىزند، بى گمان شیطان دشمن آشکار انسان است (53)
رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا ﴿54﴾
پروردگارتان به [احوال] شما داناتر است، اگر بخواهد به شما رحمت مىآورد یا اگر بخواهد شما را عذاب مىکند، و ما تو را نگهبان آنان نفرستاده ایم (54)
وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ﴿55﴾
و پروردگار تو به هر آنکه در آسمان ها و زمین هست، داناتر است، و به راستى بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى بخشیده ایم، و به داوود زبور عطا کرده ایم (55)
قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلَا تَحْوِیلًا ﴿56﴾
بگو کسانى را که در برابر او قائل هستید به دعا بخوانید، [خواهید دید که] قادر به بلاگردانى از شما و هیچ تغییر و تحولى نیستند (56)
أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا ﴿57﴾
این کسانى که [به ناحق به خدایى] مىخوانند، کسانى که از همه مقربترند، خود به پروردگارشان تقرب مىجویند، و به رحمت او امید دارند، و از عذاب او بیمناکند، که از عذاب پروردگارت باید بر حذر بود (57)
وَإِنْ مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِیدًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا ﴿58﴾
و هیچ شهرى نیست مگر آنکه ما پیش از [فرارسیدن] روز قیامت نابودکننده یا عذاب کننده [اهل] آن به عذابى شدید هستیم، و این امر در لوح محفوظ نگاشته شده است (58)
وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ إِلَّا أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفًا ﴿59﴾
و چیزى ما را از فرستادن معجزات باز نداشت مگر [همین امر] که پیشینیان آن را تکذیب کردند، و به ثمود ماده شترى که نشانه اى روشنگر بود، بخشیدیم، ولى در حق آن ستم کردند و ما [این گونه] معجزات را جز براى بیم دادن نمى فرستیم (59)
وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا ﴿60﴾
و چنین بود که با تو گفتیم که پروردگارت بر همه مردمان احاطه دارد، و رؤیایى را که به تو نمایاندیم و شجره نفرین شده در قرآن را جز براى آزمون مردم قرار ندادیم، و ایشان را بیم مىدهیم ولى جز بر طغیان شدید آنان نمى افزاید (60)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا ﴿61﴾
و چنین بود که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده برید، آنگاه همه سجده بردند، جز ابلیس که گفت آیا بر کسى سجده برم که او را از گل آفریده اى؟ (61)
قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا ﴿62﴾
[همچنین] گفت خواهى دید که همین کسى که بر من برترىاش دادى اگر مرا تا روز قیامت بازپس دارى [مهلت دهى] همه زاد و رود او جز اندکى را از راه به در برم (62)
قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا﴿63﴾
[خداوند] فرمود برو که هر کس از ایشان از تو پیروى کند، جهنم جزاى شما خواهد بود که جزایى بسنده است (63)
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا﴿64﴾
و هر کس را که توانى از ایشان به بانگ خویش از جاى ببر و سوارگان و پیاده گانت را بر سر ایشان بتاز و با آنان در اموال و اولاد شریک شو، و به آنان وعده[هاى رنگین] بده، و شیطان وعده اى جز فریب به آنان نمىدهد (64)
إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا ﴿65﴾
بدان که بر بندگان من سلطه ندارى و پروردگارت کارسازى را بسنده است (65)
رَبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا ﴿66﴾
پروردگار شماست که کشتى را براى شما در دریا روان مىکند تا از فضل او [روزى خویش را] بجویید، چرا که او با شما مهربان است (66)
وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا ﴿67﴾
و چون در دریا بلایى دامن گیرتان شود، هر چه به دعایش مىخوانید [و به ناحق مىپرستید] جز او ناپدید مىگردد آنگاه چون شما را برهاند و به خشکى برساند [از او] روى بر مىگردانید و انسان ناسپاس است (67)
أَفَأَمِنْتُمْ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَکُمْ وَکِیلًا ﴿68﴾
پس آیا ایمنید از اینکه شما را در گوشه اى از خشکى به زمین فرو برد، یا بر سر شما شن بادى بفرستد آنگاه براى خویش نگهبانى نیابید؟ (68)
أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ یُعِیدَکُمْ فِیهِ تَارَةً أُخْرَى فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُمْ بِمَا کَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنَا بِهِ تَبِیعًا﴿69﴾
یا آیا ایمنید از اینکه بار دیگر شما را به آن [دریا] بازگرداند و بر سر شما تندبادى کشتى شکن بفرستد و شما را به خاطر کفر و کفرانتان غرقه سازد، آنگاه در این امر براى خویش در برابر ما خونخواهى نیابید (69)
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿70﴾
و به راستى که فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکب مراد] روانه داشتیم و به ایشان از پاکیزه ها روزى دادیم و آنان را بر بسیارى از آنچه آفریده ایم، چنانکه باید و شاید برترى بخشیدیم (70)
یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا ﴿71﴾
روزى که هر گروه از مردم را با امام شان فراخوانیم، کسانى که کارنامه شان به دست راست شان داده شود، کارنامه خود را [شادمانه] مىخوانند و به آنان به اندازه ذره ناچیزى هم ستم نرود (71)
وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلًا ﴿72﴾
و هر کس که در اینجا کوردل باشد، همو در آخرت هم کوردل و گمراه است (72)
وَإِنْ کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا ﴿73﴾
و بسا نزدیک بود که تو را از آنچه بر تو وحى مىکنیم غافل کنند تا چیزى غیر از آن را بر ما بربندى، و آنگاه تو را دوست گیرند (73)
وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا ﴿74﴾
و اگر گامت را استوار نداشته بودیم، چه بسا نزدیک بود که اندک گرایشى به آنان بیابى (74)
إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا﴿75﴾
در آن صورت دو چندان [عذاب] در زندگى دنیا و دو چندان پس از مرگ به تو مى چشاندیم آنگاه براى خود در برابر ما یاورى نمى یافتى (75)
وَإِنْ کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَإِذًا لَا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿76﴾
و نیز بسا نزدیک بود تو را از این سرزمین به فریب و فتنه به جاى دیگر بکشانند، تا تو را از آنجا آواره کنند، و آنگاه پس از تو جز اندکى نمى پاییدند (76)
سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا ﴿77﴾
این سنت همان است که در حق پیامبران خویش که پیش از تو فرستاده بودیم، برقرار بود، و در سنت ما تغییر و تحولى نمى یابى (77)
أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا ﴿78﴾
نمازت را هنگام زوال خورشید [در نیمروز] تا تاریکناى شب و نیز قرآن خوانى را در هنگام سپیده [براى نماز صبح] برپا دار، که در قرآن خوانى سپیده [ نماز صبح] [فرشتگان] حضور دارند (78)
وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا﴿79﴾
و از شب هم بخشى را بیدار باش که [این نماز شب] نافلهاى [واجب] خاص توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامى پسندیده [شفاعت] بگمارد (79)
وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا ﴿80﴾
و بگو پروردگارا مرا به درستى [به مدینه] درون آور، و به درستى [از مکه] بیرون بر و براى من از سوى خویش سلطه اى نیرومند [بر دشمنان] قرار بده (80)
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ﴿81﴾
و بگو حق فرارسید و باطل از میان رفت، بى گمان باطل از میان رفتنى است (81)
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا ﴿82﴾
و از قرآن آنچه براى مؤمنان شفابخش و رحمت است نازل مىکنیم، و [این کتاب] بر ستمکاران [مشرک] جز زیان نیفزاید (82)
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوسًا ﴿83﴾
و چون بر انسان نعمتى مقرر داریم [از سرمستى] روى برتابد و دامن کشان بگذرد، و چون به او شرى رسد، بس نومید گردد (83)
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلًا ﴿84﴾
بگو هر کس فراخور خویش عمل مىکند، و پروردگارتان داناتر است که چه کسى ره یافته تر است (84)
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ﴿85﴾
و از تو درباره روح مى پرسند، بگو روح از [عالم] امر پروردگارم است، و شما را از علم جز اندکى نداده اند (85)
وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلًا﴿86﴾
و اگر بخواهیم آنچه به تو وحى کرده ایم، از میان مىبریم، آنگاه در آن براى خویش در برابر ما نگهبانى نمىیابى (86)
إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا ﴿87﴾
مگر به رحمت پروردگارت که بخشش و بخشایش او در حق تو بسیار است (87)
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا ﴿88﴾
بگو اگر انس و جن گرد آیند که نظیر این قرآن را بیاورند، ولو بعضى از آنان پشتیبان بعضى دیگر باشند، نمىتوانند نظیر آن بیاورند (88)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورًا ﴿89﴾
و در این قرآن براى مردم هرگونه مثلى را گونه گون بیان داشته ایم و بیشترین مردم جز ناسپاسى را نخواستند (89)
وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعًا ﴿90﴾
و گفتند به تو ایمان نمى آوریم مگر آنکه براى ما از زمین چشمه اى بجوشانى (90)
أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِیرًا﴿91﴾
یا براى تو باغى از خرما و انگور باشد و در لابلاى [درختان] آن جویباران را جارى گردانى (91)
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ قَبِیلًا ﴿92﴾
یا پاره هایى از آسمان را چنانکه گمان دارى بر [سر] ما بیندازى یا خدا و فرشتگان را رویاروى ما بیاورى (92)
أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا ﴿93﴾
یا تو را خانه اى از زر و زیور باشد، یا به آسمان بر شوى و بالا رفتنت را باور نکنیم مگر آنکه کتابى براى ما فرود آورى که بخوانیمش، بگو پاک و منزه است پروردگارم، آیا من جز بشرى هستم که پیامبرم (93)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا ﴿94﴾
و مردمان را به هنگامى که هدایت به سویشان آمد، چیزى از ایمان آوردن باز نداشت مگر اینکه گفتند آیا خداوند بشرى را به پیامبرى فرستاده است (94)
قُلْ لَوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلَائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَکًا رَسُولًا ﴿95﴾
بگو اگر در روى زمین فرشتگانى بودند که آرام و آهسته [به این سو و آن سو] مىرفتند ما نیز براى آنان از آسمانى فرشته اى به پیامبرى فرو مى فرستادیم (95)
قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا﴿96﴾
بگو خداوند بین من و شما گواه بس، که او بر بندگان خویش آگاه و بیناست (96)
وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا ﴿97﴾
و کسى که خداوند هدایتش کند ره یافته است و کسانى را که بیراه واگذارد، هرگز براى آنان در برابر او دوستانى نخواهى یافت، و آنان را در روز قیامت، نابینا و گنگ و ناشنوا، به رو در افتاده محشور گردانیم و سرایشان جهنم است که هر چه شعله اش فرو نشیند، بر ایشان افروخته مىداریم (97)
ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا وَقَالُوا أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا ﴿98﴾
این جزاى آنان است چرا که آیات ما را انکار کردند و گفتند آیا چون استخوانهاى [پوسیده و] خرد و خاک شدیم در هیئت آفرینشى تازه برانگیخته خواهیم شد؟ (98)
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَا رَیْبَ فِیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا کُفُورًا ﴿99﴾
یا ننگریسته اند که خداوندى که آسمانها و زمین را آفریده است، تواناست که همانند ایشان را بیافریند، و براى آنان اجلى مقرر دارد که شکى در فرارسیدنش نباشد، و ستمکاران [مشرک] از ناحق شناسى جز ناسپاسى را نخواستند (99)
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذًا لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفَاقِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا ﴿100﴾
بگو اگر شما خزاین رحمت پروردگارم را در اختیار داشتید، در آن هنگام هم از بیم درویشى، امساک پیشه مىکردید، و انسان بخیل است (100)
وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا مُوسَى مَسْحُورًا ﴿101﴾
و به راستى که به موسى معجزات نه گانه روشنگرى بخشیدیم، از بنى اسرائیل بپرس آنگاه که [موسى] به نزدشان آمد و فرعون به او گفت اى موسى تو را جادو زده مىدانم (101)
قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا ﴿102﴾
[موسى] گفت خوب مىدانى که اینها را جز پروردگار آسمانها و زمین روشنگرانه فرو نفرستاده است، و من تو را اى فرعون نابود شدنى مىدانم (102)
فَأَرَادَ أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ جَمِیعًا ﴿103﴾
[فرعون] مىخواست که راه آنان را از سرزمین خودشان بزند، ولى او و همه کسانى را که همراه او بودند، غرقه ساختیم (103)
وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفًا ﴿104﴾
و پس از او به بنى اسرائیل گفتیم در سرزمین خویش ساکن شوید، و چون وعده آخرت فرارسد همگى تان را با هم باز آوریم (104)
وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا ﴿105﴾
و آن را به حق فرو فرستادیم و به حق هم فرود آمد و تو را جز مژده رسان و هشداردهنده نفرستاده ایم (105)
وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلًا ﴿106﴾
و [این] قرآنى است که آن را بخش بخش فرو فرستاده و چنانکه باید و شاید نازل کرده ایم تا آن را به آهستگى و درنگ بر مردم بخوانى (106)
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا ﴿107﴾
بگو شما چه به آن ایمان بیاورید چه نیاورید، کسانى که پیش از آن دانش یافته اند، چون بر آنان خوانده شود، سجده کنان به رو در مى افتند (107)
وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا ﴿108﴾
و مىگویند پاک و منزه است پروردگار ما، وعده پروردگار ما انجام یافتنى است (108)
وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا ﴿109﴾
و به رو در مى افتند و مىگریند و بر خشوع و خشیت آنان مى افزاید (109)
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿110﴾
بگو او را چه الله بخوانید چه رحمان، هر چه بخوانید او را نام هاى نیک است، و نمازت را نه بلند بخوان و نه آهسته، و راهى میانه برگزین (110)
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا ﴿111﴾
و بگو سپاس خداوندى را که نه فرزندى برگزیده و نه در جهان دارى شریکى دارد و نه از سر ناچارى دوستى دارد، و او را چنانکه باید و شاید بزرگ بشمار (111)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ﴿1﴾
سپاس خداوندى را که بر بنده خویش کتاب آسمانى را که در آن هیچگونه کژى و کاستى نگذارده، نازل کرده است (1)
قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا ﴿2﴾
کتابى استوار که از سوى او عقوبتى سخت را هشدار دهد، و به مؤمنانى که نیکوکارى مىکنند بشارت دهد که پاداشى نیک [در پیش] دارند (2)
مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا ﴿3﴾
که جاودانه [در جوار رحمت او] ماندگارند (3)
وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ﴿4﴾
و تا کسانى را که مىگویند خداوند فرزندى برگزیده است، بیم دهد (4)
مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبًا ﴿5﴾
به این امر نه خودشان علم [و یقین] دارند نه پدرانشان، ناپسند است سخنى که از دهان ایشان بر مى آید، و جز دروغ نمىگویند (5)
فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا﴿6﴾
و چه بسا تو جان خود را در کار و بار ایشان، از شدت تاسف مى فرسایى، که چرا به این سخن ایمان نمى آورند (6)
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴿7﴾
ما آنچه را در زمین هست زیورى براى آن ساخته ایم تا بی ازماییم شان که کدامیک نیکو کردارترند (7)
وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا ﴿8﴾
و ما [سرانجام] آنچه بر روى آن [زمین] هست به صورت خاک و خاشاکى سترون در مى آوریم (8)
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا ﴿9﴾
گویا دانسته اى که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت آور ماست (9)
إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿10﴾
چنین بود که جوانمردان به غار پناه بردند و گفتند پروردگارا بر ما رحمت خویش بگستر و کار ما را به سامان آور (10)
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿11﴾
و در همان غار بر [چشم ها و] گوش هایشان تا چندین سال پرده کشیدیم (11)
ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿12﴾
آنگاه از خواب بیدارشان ساختیم تا معلوم بداریم که کدام یک از دو گروه، حساب مدت درنگ [و خوابشان] را بهتر مى شمارد (12)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى﴿13﴾
ما داستانشان را به راستى و درستى بر تو مىخوانیم ایشان جوانمردانى بودند که [در نهان] به پروردگارشان ایمان آورده بودند و ما بر هدایت شان افزودیم (13)
وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا ﴿14﴾
و دل هایشان را استوار داشتیم که برخاستند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمان ها و زمین است، ما جز او خدایى نمى پرستیم که در غیر این صورت هر چه بگوییم باطل است (14)
هَؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا ﴿15﴾
اینان قوم ما هستند که به جاى او خدایانى را به پرستش گرفته اند، چرا برهانى آشکار [بر حقانیت] آنان نمى آورند؟ پس کیست ستم کارتر از کسى که بر خداوند دروغ بندد (15)
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿16﴾
و چون از ایشان و آنچه جز خداوند مى پرستند، کناره گرفتید، در آن غار جاى گیرید تا پروردگارتان رحمت خویش را بر شما بگستراند و کار شما را به سامان آورد (16)
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا ﴿17﴾
و خورشید را چون طلوع مى کرد مى دیدى که از غارشان به سوى دست راست مى گراید و چون غروب مى کرد از دست چپ آنان بر مى گذشت و آنان در گستره غار بودند، این از آیات الهى است، هرکس که خداوند هدایتش کند ره یافته است و هرکس که او بیراه واگذارد، هرگز برایش سرور و راهنمایى نمى یابى (17)
وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿18﴾
و آنان را بیدار مى انگاشتى و حال آنکه خفته بودند، و ایشان را [از چپ] به راست و [از راست] به چپ مىگردانیم و سگشان بازوانش را بر درگاه غار گشوده بود، چون به ایشان مى نگریستى، پشت مى کردى و مى گریختى و از ایشان هراسان مى شدى (18)
وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا ﴿19﴾
و بدین سان بود که آنان را از خواب بیدار کردیم تا در میان خویش هم پرسى کنند، [چنانکه] یکى از آنان گفت چه مدت در اینجا مانده اید؟ [در پاسخش] گفتند به اندازه یک روز یا بخشى از روز [در اینجا] مانده ایم، [دیگران] گفتند پروردگارتان آگاه تر است که چه مدت مانده اید، حال یکى از خودتان را با این درهم تان به سوى شهر بفرستید تا ببیند که خوراک بهتر کجاست، و خوراکى از آن برایتان [بخرد و] بیاورد و پنهان کارى کند و هیچ کس را از حال شما آگاه نگرداند (19)
إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿20﴾
چرا که آنان اگر بر شما دست یابند سنگ سارتان مىکنند یا شما را [با زور] به آیین خویش در مى آورند و در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد (20)
وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا ﴿21﴾
و بدینسان دیگران را از حال ایشان با خبر گرداندیم تا بدانند که وعده الهى راست و درست است و در قیامت تردیدى نیست، و هنگامى که در میان خویش بگومگو کردند و [عده اى] گفتند بر جایگاه آنان یادمانى بسازید، پروردگارشان به احوال آنان آگاه تر است، و کسانى که مهار کار ایشان را در دست داشتند گفتند بر جایگاه آنان [زیارتگاه و] معبدى خواهیم ساخت (21)
سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا ﴿22﴾
زودا که بگویند آنان سه تن بودند، چهارمین شان سگشان بود، و بگویند پنج تن بودند، ششمین شان سگشان بود که همه از روى حدس و گمان است، و گویند هفت تن بودند و هشتمین شان سگشان بود، بگو پروردگار من به عده آنان داناتر است، هیچ کس عده آنان را نمى داند جز معدودى، پس در کار و بار آنان جز در حدى سطحى بگومگو مکن و از احد از آنان درباره آنان نظر مخواه (22)
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا ﴿23﴾
و هرگز در هیچ کارى مگو که من فردا کننده آن هستم (23)
إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿24﴾
[و بگو] مگر آنکه خدا بخواهد، و چون [ان شاء الله گفتن را] فراموش کردى [هنگامى که به یاد آوردى] پروردگارت را یاد کن و بگو باشد که پروردگارم مرا به راهى نزدیکتر از این به صواب هدایت کند (24)
وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿25﴾
و در غارشان سیصد سال ماندند و نه سال هم بر آن افزودند (25)
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا ﴿26﴾
بگو خداوند به مدت ماندنشان داناتر است، علم غیب آسمانها و زمین خاص اوست، چقدر بینا و چقدر شنواست، ایشان را جز او سرورى نیست، و در فرمانروایى خود کسى را شریک نمى سازد (26)
وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴿27﴾
و آنچه از کتاب پروردگارت بر تو وحى شده است بخوان، [و بدان که] کلمات [وعده هاى] او دگرگون کننده اى ندارد، و هرگز جز او پشت و پناهى نخواهى یافت (27)
وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴿28﴾
و با کسانى که بامدادان و شام گاهان، پروردگارشان را [به دعا و نیایش] مىخوانند و در طلب خشنودى او هستند، مدارا کن، و در هواى تجمل زندگى دنیوى، چشم از ایشان بر مگیر، و از کسى که دلش را از یاد خویش غافل داشته ایم، و در پى هوى و هوس خویش است و کارش تباه است، پیروى مکن (28)
وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا ﴿29﴾
و بگو این حق و از سوى پروردگارتان است، هرکس که خواهد ایمان بیاورد، و هرکس که خواهد کفر ورزد، [و بدانند که] ما براى ستمکاران [مشرک] آتشى فراهم آورده ایم که سراپرده هاى آن، آنان را فراخواهد گرفت، و چون به استغاثه آبى طلب کنند، به ایشان آبى چون فلز گداخته دهند که [حرارتش] چهره هایشان را بریان کند، هم نوشابه اى بد است و هم مجلسى بد (29)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا﴿30﴾
کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند [بدانند که] ما پاداش کسى را که نیکوکارى کرده است، فرو نمىگذاریم (30)
أُولَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا ﴿31﴾
اینانند که بهشت[هاى] عدن دارند که جویباران از فرودست شان جارى است، و در آنجا به دستبندهاى زرین آراسته شوند و جامه هاى سبزرنگ از پرنیان [نازک] و ابریشم ستبر بپوشند، و در آنجا بر تخت ها تکیه زنند، هم پاداشى نیکوست و هم مجلسى نیکو (31)
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا ﴿32﴾
و براى آنان مثلى بزن از دو مرد که به یکى از آنان دو تاکستان داده بودیم، و پیرامون آن را درخت خرما و در میانه آنها کشتزارى قرار داده بودیم (32)
کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا﴿33﴾
و هر دو باغ میوه اش را مى داد و از صاحبش چیزى دریغ نمى ورزید و در میانه آنها جویبارى روان کرده بودیم (33)
وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا﴿34﴾
و بدینسان دارایى اى داشت، و [یک روز] به دوستش که با او گفت و گو مى کرد گفت من از تو مالدارتر و با خدم و حشم ترم (34)
وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا ﴿35﴾
و در حالى که در حق خویش ستمکار بود، داخل باغش شد و گفت گمان ندارم که این [نعمت] هرگز نابود شود (35)
وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا﴿36﴾
و گمان ندارم که قیامت بر پا شود، و اگر هم به سوى پروردگارم باز گردانده شوم، در آنجا جایگاهى بهتر از این خواهم یافت (36)
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا ﴿37﴾
دوستش که با او گفت و گو مى کرد گفت آیا به کسى که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریده است و سپس در هیئت انسانى [معتدل] سامان داده است، کفرمى ورزى؟ (37)
لَکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿38﴾
ولى من مىگویم او که خداوند است، پروردگار من است و با پروردگارم احدى را شریک نمى آورم (38)
وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مَالًا وَوَلَدًا ﴿39﴾
چرا چون وارد باغت شدى، نگفتى "ما شاء الله لا قوة الا بالله"، اگر مرا کم مالتر و کم زاد و رودتر مى بینى، (39)
فَعَسَى رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِنْ جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا ﴿40﴾
چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو به من ببخشد و بر باغ تو صاعقه اى از آسمان فرود فرستد و به صورت خاک و خاشاکى سترون در آید (40)
أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا ﴿41﴾
یا آب آن [به اعماق زمین] فرو رود، و هرگز نتوانى بازش یافت (41)
وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿42﴾
و [سرانجام] دارایى اش بر باد رفت، و او به خاطر هزینه اى که در آن کرده بود، دست [حسرت] بر دست مى زد، و آن باغ سقف ها و دیوارهایش فرو ریخته بود، و مى گفت کاش من هیچ کس را با پروردگارم شریک نمى انگاشتم (42)
وَلَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنْتَصِرًا ﴿43﴾
و براى او گروهى نبودند که او را در برابر خداوند یارى دهند و انتقام گیرنده نبود (43)
هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا ﴿44﴾
آنجاست که ولایت از آن خداوند بر حق است، هموست که خوش پاداش تر و بهترین بخشنده نیک سرانجامى است (44)
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِرًا ﴿45﴾
و براى آنان زندگى دنیوى را به آبى مثل بزن که آن را از آسمان نازل کنیم و به آن گل و گیاه زمین آمیزد، و سرانجام خرد و خوار شود که بادها پراکنده اش کنند، و خداوند بر هر کارى تواناست (45)
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا ﴿46﴾
اموال و پسران، تجمل زندگى دنیوى است، و کارهاى ماندگار شایسته، نزد پروردگارت خوش پاداشتر و امیدبخشتر است (46)
وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا ﴿47﴾
و روزى [آید] که کوهها را به حرکت در آوریم و زمین را آشکار و هموار بینى و آنان را گرد آوریم و هیچ کس از آنان را فرو نگذاریم (47)
وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِدًا ﴿48﴾
و [آنان را] بر پروردگارت به صف عرضه دارند [فرماید] همچنانکه نخست بار شما را آفریده بودیم [تنها و برهنه] نزد ما آمدید، ولى گمان مى کردید که براى شما موعد [دیدارى] نمى گذاریم (48)
وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا ﴿49﴾
و کارنامه ها را در میان آورند، آنگاه گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان بینى، و گویند واى بر ما این چه کتابى است که هیچ خرد و بزرگى را فرو نگذاشته مگر آنکه بر شمرده است، و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند و پروردگارت بر هیچ کس ستم روا نمىدارد (49)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا ﴿50﴾
و چنین بود که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده برید، همه سجده بردند مگر ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید، آیا شما او و زاد و رودش را به جاى من به دوستى مى گیرید، و حال آنکه ایشان دشمنان شما هستند، ستمکاران [مشرک] بد جانشینى [به جاى خدا] دارند (50)
مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا ﴿51﴾
آنان را در هنگام آفرینش آسمانها و زمین و آفرینش خودشان گواه نگرفتم و من آن نیستم که گمراه کنندگان را به یارى بگیرم (51)
وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ مَوْبِقًا ﴿52﴾
و روزى که فرماید شرکایى را که براى من مى انگاشتید فراخوانید، آنگاه ایشان را بخوانند و پاسخى به ایشان ندهند، و در میان آنان مهلکه اى فاصله اندازیم (52)
وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَلَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا﴿53﴾
و گناهکاران آتش دوزخ را ببینند و بدانند که در آن خواهند افتاد و از آن گریزى نیابند (53)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا ﴿54﴾
و در این قرآن براى مردم هر گونه مثلى را گونه گون بیان داشته ایم و انسان از هر موجودى جدل پیشه تر است (54)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا ﴿55﴾
و مردمان را به هنگامى که هدایت به سویشان آمد، چیزى از ایمان آوردن و آمرزش خواهى از پروردگارشان باز نداشت، مگر آنکه سنت پیشینیان براى آنان نیز پیش آمد، یا عذاب رویا رویشان آمد (55)
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا ﴿56﴾
و ما پیامبران را جز مژده آور و هشداردهنده نمى فرستیم و کافران از باطل دفاع مىکنند که حق را با آن ابطال کنند، و آیات من و هشدار خویش را به ریشخند گرفتند (56)
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا ﴿57﴾
و کیست ستمکارتر از کسى که به آیات پروردگارش پند داده شود و از آن روى بگرداند و کار و کردار پیشین خود را فراموش کند، ما بر دلهایشان پرده هایى کشیده ایم که آن [پیام] را در نیابند و در گوش هاى آنان سنگینى اى [نهاده ایم] و اگر ایشان را به سوى هدایت فراخوانى، هرگز و به هیچ وجه راه نیابند (57)
وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا ﴿58﴾
و پروردگار تو آمرزگار صاحب رحمت است، اگر آنان را به خاطر آنچه کرده اند، فرو مى گرفت، عذابشان را پیش مى انداخت، ولى براى آنان میعادى مقرر است که در برابر آن پناهگاهى نمى یابند (58)
وَتِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا ﴿59﴾
و این شهرهایى است که چون [اهلش] ستم ورزیدند، نابودشان کردیم، و براى نابودیشان میعادى مقرر داشتیم (59)
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا﴿60﴾
و چنین بود که موسى به شاگردش گفت دست از سیر و طلب برندارم تا به مجمع البحرین برسم، یا آنکه روزگارانى دراز راه بپیمایم (60)
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا﴿61﴾
و چون به مجمع بین آن دو [دریا] رسیدند ماهی شان را فراموش کردند که راهش را به میان دریا در پیش گرفته بود و روانه شده بود (61)
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا﴿62﴾
و چون چندى از آنجا گذشتند [موسى] به شاگردش گفت غذایمان را بیاور که از این سفرمان خستگى و ماندگى دیده ایم (62)
قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا ﴿63﴾
گفت ملاحظه کن، وقتى که در کنار آن تخته سنگ آرام گرفتیم، من [داستان] ماهى را فراموش کردم و جز شیطان آن را از یاد من نبرد که [به شما] بگویم و [آن ماهى] با کمال شگفتى راهش را به میان دریا در پیش گرفت (63)
قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا ﴿64﴾
گفت این همان جاست که ما جستجویش مىکردیم، لذا پى جویانه بازگشتند (64)
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴿65﴾
آنگاه بنده اى از بندگان ما [خضر] را یافتند که به او رحمتى از سوى خویش ارزانى داشته و از پیشگاه خود به او علم [لدنى] آموخته بودیم (65)
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿66﴾
موسى به او گفت آیا مىتوانم از شما پیروى کنم که از بینشى که آموخته اى به من نیز بیاموزى؟ (66)
قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾
[خضر] گفت تو هرگز همپاى من صبر نتوانى کرد (67)
وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿68﴾
و چگونه درباره چیزى که به آن علم و احاطه ندارى، صبر ورزى؟ (68)
قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا ﴿69﴾
[موسى] گفت ان شاء الله مرا شکیبا خواهى یافت، و از امر تو سرپیچى نمىکنم (69)
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَنْ شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا﴿70﴾
گفت اگر از من پیروى مىکنى از هیچ چیز از من سؤال مکن تا آنکه درباره آن با تو سخن بگویم (70)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا إِمْرًا ﴿71﴾
پس رهسپار شدند تا آنکه سوار کشتى اى شدند [و خضر] آن را سوراخ کرد [موسى] گفت سوراخش کردى که سرنشینانش را غرق کنى؟ عجب کار هول انگیزى کردى (71)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿72﴾
[خضر] گفت مگر نگفتمت که تو همپاى من صبر نتوانى کرد (72)
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا ﴿73﴾
گفت مرا به خاطر آنچه فراموش کردم مؤاخذه مکن و کار را بر من سخت مگیر (73)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُکْرًا ﴿74﴾
باز رهسپار شدند تا آنکه به جوانى برخوردند و [خضر] او را کشت [موسى] گفت آیا انسان بیگناهى را بدون آنکه قصاصى در بین باشد، کشتى، به راستى کار ناپسندیده اى کردى (74)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿75﴾
[خضر] گفت مگر نگفتمت که تو همپاى من صبر نتوانى کرد؟ (75)
قَالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْرًا ﴿76﴾
گفت اگر بعد از این از تو درباره چیزى پرس و جو کردم با من همراهى مکن، که دیگر [در ترکم] معذور خواهى بود (76)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿77﴾
باز رهسپار شدند تا آنکه به اهل شهرى رسیدند و از مردمش خوراکى خواستند، آنان از مهمان کردنشان، ابا کردند، سپس دیوارى را دیدند که مى خواست فرو ریزد [خضر] آن را برپا داشت [موسى] گفت اگر مى خواستى براى این کار از آنان مزدى مى گرفتى (77)
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا﴿78﴾
[خضر] گفت اینجا دیگر [هنگام] جدایى من و توست، هم اکنون تو را از معناى آنچه بر آن صبر نتوانستى کرد، آگاه مى سازم (78)
أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا ﴿79﴾
اما کشتى متعلق به بینوایانى بود که خود [یا براى آنان] در دریا کار مىکردند، پس خواستم آن را عیب ناک کنم، و پادشاهى در پیشاروى آنان بود که هر کشتى [سالمى] را به زور مىگرفت (79)
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا﴿80﴾
و اما آن جوان، پدر و مادرش مؤمن بودند و ما بیمناک شدیم که مبادا کفر و طغیانى بر آنان تحمیل کند (80)
فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿81﴾
و خواستیم که پروردگارشان به جاى او براى ایشان فرزندى پاک نهادتر و مهربان تر جانشین گرداند (81)
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا ﴿82﴾
و اما دیوار متعلق به دو جوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى از آن ایشان بود و پدرشان مردى صالح بود، و پروردگارت خواست که آنان به کمال بلوغشان برسند و آنگاه گنجشان را [از آنجا] بیرون آوردند، که رحمتى از پروردگارت [در حق آنان] بود، و من آن کار را از پیش خود نکردم، این معناى چیزى است که نتوانستى بر آن صبر کنى (82)
وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا ﴿83﴾
و از تو درباره ذوالقرنین مىپرسند، بگو هم اکنون یادى از او براى شما مىخوانم (83)
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿84﴾
ما به او در روى زمین تمکن داده بودیم و سررشته هر کارى را به او بخشیده بودیم (84)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿85﴾
و او سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (85)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿86﴾
تا آنکه به سرزمین مغرب [خورشید] رسید و چنین یافت که در چشمه اى گل آلود [و گرم] غروب مىکند و در نزدیکى آن قومى را یافت گفتیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا آنان را عذاب مىکنى، یا با آنان نیکى مىکنى (86)
قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا﴿87﴾
گفت هرکس شرک ورزد، زودا که عذابش کنیم، سپس به سوى پروردگارش باز برده مى شود، و او به عذابى سخت معذبش مى دارد (87)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿88﴾
و اما هرکس ایمان آورد و نیکوکارى کند، او را پاداش نیکو باشد و کار را بر او آسان مى گیریم (88)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿89﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (89)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿90﴾
تا آنکه به سرزمین مشرق [خورشید] رسید و آن را چنین یافت که بر مردمانى که در برابر [تابش] آن پوششى برایشان نگذاشته بودیم، مى تافت (90)
کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿91﴾
بدینسان از کار و بار او آگاهى داشتیم (91)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (92)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾
تا به فاصله میان دو کوه سدآسا رسید و در پیش آن مردمانى را یافت که زبانى نمى فهمیدند (93)
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾
گفتند اى ذوالقرنین قوم یاجوج و ماجوج در این سرزمین فتنه و فساد برپا مىکنند، آیا [مىخواهى] خراجى به تو بپردازیم که بین ما و آنان سدى بسازى؟ (94)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا﴿95﴾
گفت تمکنى که پروردگارم به من داده است بهتر [از خراج شما] است، ولى مرا به نیرو[ى انسانى] یارى دهید که بین شما و ایشان حایلى بسازم (95)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾
[آنگاه که شالوده را ریختند گفت] برایم پاره هاى آهن بیاورید [و برهم بی انبارید] تا آنکه بین دو کوه را انباشت و همسطح ساخت گفت [در کوره هاى آتش] بدمید [و دمیدند] تا آنکه آن [آهن] را [گداخته و] آتش گونه ساخت گفت اینک برایم روى گداخته بیاورید تا بر آن بریزم (96)
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾
[سد سکندرى ساخته شد و یاجوج و ماجوج] نتوانستند بر آن دست یابند و نتوانستند در آن رخنه کنند (97)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ﴿98﴾
گفت این رحمتى از سوى پروردگار من است چون وعده پروردگارم [قیامت] فرارسد، آن را پخش و پریشان کند و وعده پروردگار من حق است (98)
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿99﴾
و آن روز آنان را رها کنیم که در هم و برهم شوند، [و آنگاه] در صور دمیده شود و آنان را چنانکه باید گرد آوریم (99)
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضًا ﴿100﴾
و در آن روز جهنم را بر کافران چنانکه باید و شاید بنمایانیم (100)
الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا﴿101﴾
همان کسانى که دیدگانشان در پرده [غفلت] از آیات من بود، و نمى توانستند [حق را] بشنوند (101)
أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا ﴿102﴾
آیا کافران پنداشته اند که بندگان مرا [به ناحق] به جاى من به دوستى بگیرند، [باید بدانند که] ما جهنم را چون منزلگاهى براى کافران آماده کرده ایم (102)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿103﴾
بگو آیا از زیانکارترین انسانها آگاهتان کنیم؟ (103)
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴿104﴾
کسانى[اند] که کوشش آنان در راه زندگانى دنیا، نقش بر آب شده است و ایشان چنین مى انگارند که نیکو کردارند (104)
أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿105﴾
اینان کسانى هستند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کرده اند، و اعمالشان تباه شده، لذا روز قیامت وزنى براى آنان قائل نیستیم (105)
ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿106﴾
این چنین است که به خاطر کفرى که ورزیده اند و آیات و پیامبران مرا به ریشخند گرفته اند، جزاى آنان جهنم است (106)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا﴿107﴾
بىگمان منزلگاه کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند، باغ هاى فردوس است (107)
خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿108﴾
که جاودانه در آنند [و] از آنجا گرایش به هیچ جا ندارند (108)
قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿109﴾
بگو اگر دریا براى [نوشتن] کلمات پروردگارم مرکب باشد، بى شک آن دریا، پیش از به پایان رسیدن کلمات پروردگارم، به پایان مى رسد، ولو آنکه مددى همانند آن به میان آوریم (109)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴿110﴾
بگو من بشرى همانند شما هستم، با این تفاوت که به من وحى مىشود که خداى شما خداى یگانه است، حال هر آن کس که امید در لقاى پروردگارش بسته است، کار نیکو پیشه کند و در پرستش پروردگارش کسى را شریک نیاورد (110)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ﴿1﴾
پاک است، کسى که بنده اش را شبى از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى که پیرامونش را برکت بخشیده ایم، سیر داد، تا به او نمونه هایى از آیات خویش نشان دهیم، اوست که شنوا و بیناست (1)
وَآتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلًا ﴿2﴾
و به موسى کتاب آسمانى داده و آن را رهنمود بنى اسرائیل گرداندیم که جز من کسى را کارساز [مدانید و] مگیرید (2)
ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا ﴿3﴾
[اى] فرزندان کسانى که [آنان را در کشتى] با نوح برداشتیم راستى که او بنده اى سپاسگزار بود (3)
وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ﴿4﴾
و بر بنى اسرائیل در کتاب آسمانى مقرر داشتیم که در این سرزمین دوبار فتنه و فساد و سرکشى بى اندازه خواهید کرد (4)
فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا ﴿5﴾
و چون وعده نخستین شان فرارسید، بر شما کسانى از بندگان خود را که ستیزه جویانى سهمگین بودند، بر گماشتیم که اندرون خانه ها را جستجو مى کردند، و آن وعدهاى انجام یافتنى بود (5)
ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا ﴿6﴾
سپس شما را بر ایشان پیروزى دادیم و شما را به اموال و پسران مدد رساندیم و نفرات شما را افزونتر ساختیم (6)
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا ﴿7﴾
اگر نیکى کنید در حق خویش نیکى کرده اید و اگر بدى کنید، به زیان خویش کرده اید، و چون وعده آخرشان فرارسید [کسانى بر گماشتیم تا] چهره شما را اندوهگین کنند، و به همان مسجد [بیت المقدس] وارد شوند همچنانکه بار اول هم وارد شده بودند، و به هر چه دست یابند به کلى نابود کنند (7)
عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا ﴿8﴾
باشد که پروردگار شما بر شما رحمت آورد، و اگر باز گردید ما نیز باز مىگردیم و جهنم را زندان کافران گردانده ایم (8)
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا ﴿9﴾
بى گمان این قرآن به آیینى که استوارتر است، راه مى نمایاند و به مؤمنانى که نیکوکارى مىکنند بشارت مىدهد که براى آنان پاداش بزرگى هست (9)
وَأَنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿10﴾
و اینکه براى بى ایمانان به آخرت، عذابى دردناک آماده ساخته ایم (10)
وَیَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا ﴿11﴾
و انسان همان گونه که در مورد خیر دعا مىکند، در مورد شر نفرین مىکند، و انسان شتابکار است (11)
وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا ﴿12﴾
و شب و روز را دو پدیده قرار دادیم، و آنگاه پدیده شب را محو، و پدیده روز را روشن گرداندیم، تا از فضل پروردگارتان [روزى خویش را] بجویید، و شمار سالها و حساب [هر چیز] را بدانید، و هر چیز را به خوبى روشن ساختهایم (12)
وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا ﴿13﴾
و سرنوشت هر انسانى را به گردن خود او پیوسته ایم، و روز قیامت کارنامه اى براى او بیرون مى آوریم که آن را باز گشوده مى یابد (13)
اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا ﴿14﴾
[و گوییم] کارنامه ات را بخوان، که امروز حسابگرى خود تو براى خودت کافى است (14)
مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿15﴾
هر کس که رهیاب شود، همانا به سود خویش رهیاب شده است، و هر کس بیراه رود، همانا به زیان خویش بیراه رفته است، و هیچ بردارنده اى بار گناه دیگرى را برندارد، و ما عذابى در کار نمىآوریم مگر آنکه پیش از آن پیامبرى برانگیخته باشیم (15)
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا ﴿16﴾
و چون خواهیم شهرى را نابود کنیم، نازپروردگان آن را فرمان [و میدان] دهیم، و سرانجام در آن نافرمانى کنند و سزاوار حکم [عذاب] شوند، آنگاه به کلى نابودشان کنیم (16)
وَکَمْ أَهْلَکْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَکَفَى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا ﴿17﴾
و چه بسیار اقوام را که پس از نوح هلاک کردیم و بس است که پروردگارت به گناهان بندگانش آگاه و بیناست (17)
مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا ﴿18﴾
هر کس بهره زودیاب [دنیوى] بخواهد، براى هر کس که بخواهیم و هر چه بخواهیم، در آن پیش اندازیم، سپس جهنم را براى او مقرر مىداریم که نکوهیده و مطرود به آن در آید (18)
وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا ﴿19﴾
و هر کس آخرت را بخواهد و چنانکه باید در راه آن بکوشد و مؤمن باشد، اینانند که سعی شان مشکور است (19)
کُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا﴿20﴾
هر یک از آنان و اینان را از عطاى پروردگارت بهره مىرسانیم و عطاى پروردگارت ممنوع نیست (20)
انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا ﴿21﴾
بنگر که چگونه بعضى از آنان را بر بعضى دیگر برترى مىدهیم، و درجات آخرت بزرگتر و برتر است (21)
لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا ﴿22﴾
در جنب خداوند، خدایى دیگر قائل مشو، که نکوهیده و بى یار و یاور بنشینى (22)
وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ﴿23﴾
و پروردگارت امر کرده است که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید، و اگر یکى از آنها، یا هر دو آنها در نزد تو به سن پیرى برسند، به آنان حتى اف مگو، و آنان را مران و با ایشان به نرمى [و احترام] سخن بگو (23)
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا ﴿24﴾
و بر آنان بال فروتنى مهرآمیز بگستر و بگو پروردگارا بر آنان رحمت آور، همچنانکه [بر من رحمت آوردند و] مرا در کودکى پرورش دادند (24)
رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُورًا ﴿25﴾
پروردگارتان به آنچه در دلهایتان هست آگاه تر است، و اگر نیکوکار باشید، بدانید که او در حق توبه کاران آمرزگار است (25)
وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا ﴿26﴾
و به خویشاوند حقش را ببخش، و نیز به بینوا و در راه مانده، و هیچگونه تبذیرى پیشه مکن (26)
إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا﴿27﴾
چرا که اهل تبذیر قرین شیاطین هستند، و شیطان نسبت به پروردگارش ناسپاس است (27)
وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُورًا ﴿28﴾
و اگر از ایشان، در طلب رحمتى از پروردگارت که در آن امید بسته اى، رویگردان شدى، با آنان به خوشى سخن بگو (28)
وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا ﴿29﴾
و دستت را [از شدت بخل] بر گردنت مبند، و نیز بسیار گشاده اش مدار که ملامت زده و حسرت زده بنشینى (29)
إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا﴿30﴾
بى گمان پروردگارت [درهاى] روزى را بر هر کس که بخواهد مى گشاید و فرو مىبندد، چرا که او به بندگانش آگاه و داناست (30)
وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا ﴿31﴾
و فرزندانتان را از ترس فقر مکشید، ماییم که هم ایشان و هم شما را روزى مىدهیم، به راستى که کشتن آنان گناهى بزرگ است (31)
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿32﴾
و به زنا نزدیک مشوید که آن ناشایستى و بى روشى است (32)
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا ﴿33﴾
و هیچ کس را که خداوند کشتنش را حرام داشته، جز به حق مکشید، و هر کس مظلومانه کشته شود، به راستى که براى ولى و وارث او حق و حجتى مقرر داشته ایم، ولى او هم نباید در [قصاص] قتل زیاده روى کند، چرا که [مقتول و کسانش از سوى شرع] یارى شده است (33)
وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا ﴿34﴾
و به مال یتیم جز به شیوه اى که نیکوتر است، نزدیک مشوید، تا آنگاه که به کمال بلوغش برسد، و به پیمان وفا کنید، چرا که از پیمان پرسیده خواهد شد (34)
وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿35﴾
و پیمانه را چون پیمان کنید، تمام و کمال دهید، و با ترازوى درست، وزن کنید که این بهتر و نیک انجامتر است (35)
وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿36﴾
و آنچه به آن علم ندارى پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل هر یک در آن کار مسؤول است (36)
وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا ﴿37﴾
و در زمین خرامان راه مرو، چرا که تو نه هرگز زمین را توانى شکافت و نه از بلندى هرگز سر به کوه ها توانى رساند (37)
کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهًا ﴿38﴾
همه اینها نابسامانی هایش نزد پروردگارت ناپسند است (38)
ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا ﴿39﴾
این از آن حکمت هاست که از سوى پروردگارت بر تو وحى شده است، و در جنب خداوند، به خدایى دیگر قائل مشو، که سرانجام ملامت زده و مطرود به جهنم درخواهى افتاد (39)
أَفَأَصْفَاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ إِنَاثًا إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِیمًا ﴿40﴾
آیا پروردگارت شما را به داشتن پسران برگزیده، و خود از میان فرشتگان، دخترانى براى خود پذیرفته است؟ شما سخنى بس بزرگ [و ناروا] مىگویید (40)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا ﴿41﴾
و به راستى که ما در این قرآن، سخنهاى گونه گون بیان داشته ایم تا پند گیرند، و حال آنکه جز بر رمیدن آنان نمى افزاید (41)
قُلْ لَوْ کَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لَابْتَغَوْا إِلَى ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا﴿42﴾
بگو اگر چنانکه مىگویند در جنب او خدایانى هم بودند، در آن صورت به سوى خداوند صاحب عرش [براى معارضه یا تقرب] راه مىبردند (42)
سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا ﴿43﴾
او از آنچه مىگویند بسى منزه و فراتر است (43)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا ﴿44﴾
آسمانهاى هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست براى او تسبیح مىگویند، و هیچ چیز نیست مگر آنکه شاکرانه او را تسبیح مىگوید ولى شما تسبیح آنان را در نمى یابید، او بردبار آمرزگار است (44)
وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا ﴿45﴾
و چون قرآن خوانى، بین تو و بى ایمانان به آخرت، حجابى پوشنده قرار دهیم (45)
وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿46﴾
و بر دلهاى ایشان پرده هایى کشیده ایم که آن [پیام] را درنیابند، و در گوشهایشان سنگینى اى [نهاده ایم]، و چون پروردگارت را به تنهایى در قرآن یاد کنى، از سر نفرت پشت کنند (46)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا ﴿47﴾
آنگاه که به تو گوش مى سپارند، ما به آنچه گوش مى دهند آگاه تریم، و نیز هنگامى که راز مىگویند، زمانى که ستمکاران [مشرک] گویند که شما جز از مردى جادوزده پیروى نمىکنید (47)
انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا ﴿48﴾
بنگر که چگونه براى تو مثل زده اند و گمراه شده اند، و راه به جایى نمىتوانند برد (48)
وَقَالُوا أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا ﴿49﴾
و گفتند آیا چون استخوانهاى [پوسیده و] خرد و خاک شدیم، در هیئت آفرینشى تازه برانگیخته خواهیم شد؟ (49)
قُلْ کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا ﴿50﴾
بگو سنگ یا آهن باشید (50)
أَوْ خَلْقًا مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُءُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ قَرِیبًا ﴿51﴾
یا آفریده اى که در دلهاى شما بزرگ مى نماید، زودا که خواهند گفت چه کسى ما را [پس از مرگ] باز مىگرداند؟ بگو همان کسى که شما را نخست بار آفرید، آنگاه در برابر تو سرهایشان را [به علامت انکار] تکان مىدهند و مىگویند آن امر کى خواهد بود؟ بگو چه بسا نزدیک باشد (51)
یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا ﴿52﴾
روزى که شما را بخواند و شما سپاسگزارانه پاسخ دهید و چنین پندارید که جز اندکى [در دنیا یا در گور] درنگ نکرده اید (52)
وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا ﴿53﴾
بگو به بندگانم سخنى را که بهتر است بگویند، چرا که شیطان میان آنان را به هم مىزند، بى گمان شیطان دشمن آشکار انسان است (53)
رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا ﴿54﴾
پروردگارتان به [احوال] شما داناتر است، اگر بخواهد به شما رحمت مىآورد یا اگر بخواهد شما را عذاب مىکند، و ما تو را نگهبان آنان نفرستاده ایم (54)
وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ﴿55﴾
و پروردگار تو به هر آنکه در آسمان ها و زمین هست، داناتر است، و به راستى بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى بخشیده ایم، و به داوود زبور عطا کرده ایم (55)
قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلَا تَحْوِیلًا ﴿56﴾
بگو کسانى را که در برابر او قائل هستید به دعا بخوانید، [خواهید دید که] قادر به بلاگردانى از شما و هیچ تغییر و تحولى نیستند (56)
أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا ﴿57﴾
این کسانى که [به ناحق به خدایى] مىخوانند، کسانى که از همه مقربترند، خود به پروردگارشان تقرب مىجویند، و به رحمت او امید دارند، و از عذاب او بیمناکند، که از عذاب پروردگارت باید بر حذر بود (57)
وَإِنْ مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِیدًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا ﴿58﴾
و هیچ شهرى نیست مگر آنکه ما پیش از [فرارسیدن] روز قیامت نابودکننده یا عذاب کننده [اهل] آن به عذابى شدید هستیم، و این امر در لوح محفوظ نگاشته شده است (58)
وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ إِلَّا أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفًا ﴿59﴾
و چیزى ما را از فرستادن معجزات باز نداشت مگر [همین امر] که پیشینیان آن را تکذیب کردند، و به ثمود ماده شترى که نشانه اى روشنگر بود، بخشیدیم، ولى در حق آن ستم کردند و ما [این گونه] معجزات را جز براى بیم دادن نمى فرستیم (59)
وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا ﴿60﴾
و چنین بود که با تو گفتیم که پروردگارت بر همه مردمان احاطه دارد، و رؤیایى را که به تو نمایاندیم و شجره نفرین شده در قرآن را جز براى آزمون مردم قرار ندادیم، و ایشان را بیم مىدهیم ولى جز بر طغیان شدید آنان نمى افزاید (60)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا ﴿61﴾
و چنین بود که به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده برید، آنگاه همه سجده بردند، جز ابلیس که گفت آیا بر کسى سجده برم که او را از گل آفریده اى؟ (61)
قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا ﴿62﴾
[همچنین] گفت خواهى دید که همین کسى که بر من برترىاش دادى اگر مرا تا روز قیامت بازپس دارى [مهلت دهى] همه زاد و رود او جز اندکى را از راه به در برم (62)
قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا﴿63﴾
[خداوند] فرمود برو که هر کس از ایشان از تو پیروى کند، جهنم جزاى شما خواهد بود که جزایى بسنده است (63)
وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا﴿64﴾
و هر کس را که توانى از ایشان به بانگ خویش از جاى ببر و سوارگان و پیاده گانت را بر سر ایشان بتاز و با آنان در اموال و اولاد شریک شو، و به آنان وعده[هاى رنگین] بده، و شیطان وعده اى جز فریب به آنان نمىدهد (64)
إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا ﴿65﴾
بدان که بر بندگان من سلطه ندارى و پروردگارت کارسازى را بسنده است (65)
رَبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا ﴿66﴾
پروردگار شماست که کشتى را براى شما در دریا روان مىکند تا از فضل او [روزى خویش را] بجویید، چرا که او با شما مهربان است (66)
وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا ﴿67﴾
و چون در دریا بلایى دامن گیرتان شود، هر چه به دعایش مىخوانید [و به ناحق مىپرستید] جز او ناپدید مىگردد آنگاه چون شما را برهاند و به خشکى برساند [از او] روى بر مىگردانید و انسان ناسپاس است (67)
أَفَأَمِنْتُمْ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَکُمْ وَکِیلًا ﴿68﴾
پس آیا ایمنید از اینکه شما را در گوشه اى از خشکى به زمین فرو برد، یا بر سر شما شن بادى بفرستد آنگاه براى خویش نگهبانى نیابید؟ (68)
أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ یُعِیدَکُمْ فِیهِ تَارَةً أُخْرَى فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُمْ بِمَا کَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنَا بِهِ تَبِیعًا﴿69﴾
یا آیا ایمنید از اینکه بار دیگر شما را به آن [دریا] بازگرداند و بر سر شما تندبادى کشتى شکن بفرستد و شما را به خاطر کفر و کفرانتان غرقه سازد، آنگاه در این امر براى خویش در برابر ما خونخواهى نیابید (69)
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا ﴿70﴾
و به راستى که فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکب مراد] روانه داشتیم و به ایشان از پاکیزه ها روزى دادیم و آنان را بر بسیارى از آنچه آفریده ایم، چنانکه باید و شاید برترى بخشیدیم (70)
یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا ﴿71﴾
روزى که هر گروه از مردم را با امام شان فراخوانیم، کسانى که کارنامه شان به دست راست شان داده شود، کارنامه خود را [شادمانه] مىخوانند و به آنان به اندازه ذره ناچیزى هم ستم نرود (71)
وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلًا ﴿72﴾
و هر کس که در اینجا کوردل باشد، همو در آخرت هم کوردل و گمراه است (72)
وَإِنْ کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا ﴿73﴾
و بسا نزدیک بود که تو را از آنچه بر تو وحى مىکنیم غافل کنند تا چیزى غیر از آن را بر ما بربندى، و آنگاه تو را دوست گیرند (73)
وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا ﴿74﴾
و اگر گامت را استوار نداشته بودیم، چه بسا نزدیک بود که اندک گرایشى به آنان بیابى (74)
إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا﴿75﴾
در آن صورت دو چندان [عذاب] در زندگى دنیا و دو چندان پس از مرگ به تو مى چشاندیم آنگاه براى خود در برابر ما یاورى نمى یافتى (75)
وَإِنْ کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَإِذًا لَا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿76﴾
و نیز بسا نزدیک بود تو را از این سرزمین به فریب و فتنه به جاى دیگر بکشانند، تا تو را از آنجا آواره کنند، و آنگاه پس از تو جز اندکى نمى پاییدند (76)
سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا ﴿77﴾
این سنت همان است که در حق پیامبران خویش که پیش از تو فرستاده بودیم، برقرار بود، و در سنت ما تغییر و تحولى نمى یابى (77)
أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا ﴿78﴾
نمازت را هنگام زوال خورشید [در نیمروز] تا تاریکناى شب و نیز قرآن خوانى را در هنگام سپیده [براى نماز صبح] برپا دار، که در قرآن خوانى سپیده [ نماز صبح] [فرشتگان] حضور دارند (78)
وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا﴿79﴾
و از شب هم بخشى را بیدار باش که [این نماز شب] نافلهاى [واجب] خاص توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامى پسندیده [شفاعت] بگمارد (79)
وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا ﴿80﴾
و بگو پروردگارا مرا به درستى [به مدینه] درون آور، و به درستى [از مکه] بیرون بر و براى من از سوى خویش سلطه اى نیرومند [بر دشمنان] قرار بده (80)
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ﴿81﴾
و بگو حق فرارسید و باطل از میان رفت، بى گمان باطل از میان رفتنى است (81)
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا ﴿82﴾
و از قرآن آنچه براى مؤمنان شفابخش و رحمت است نازل مىکنیم، و [این کتاب] بر ستمکاران [مشرک] جز زیان نیفزاید (82)
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوسًا ﴿83﴾
و چون بر انسان نعمتى مقرر داریم [از سرمستى] روى برتابد و دامن کشان بگذرد، و چون به او شرى رسد، بس نومید گردد (83)
قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلًا ﴿84﴾
بگو هر کس فراخور خویش عمل مىکند، و پروردگارتان داناتر است که چه کسى ره یافته تر است (84)
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا ﴿85﴾
و از تو درباره روح مى پرسند، بگو روح از [عالم] امر پروردگارم است، و شما را از علم جز اندکى نداده اند (85)
وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلًا﴿86﴾
و اگر بخواهیم آنچه به تو وحى کرده ایم، از میان مىبریم، آنگاه در آن براى خویش در برابر ما نگهبانى نمىیابى (86)
إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا ﴿87﴾
مگر به رحمت پروردگارت که بخشش و بخشایش او در حق تو بسیار است (87)
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا ﴿88﴾
بگو اگر انس و جن گرد آیند که نظیر این قرآن را بیاورند، ولو بعضى از آنان پشتیبان بعضى دیگر باشند، نمىتوانند نظیر آن بیاورند (88)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورًا ﴿89﴾
و در این قرآن براى مردم هرگونه مثلى را گونه گون بیان داشته ایم و بیشترین مردم جز ناسپاسى را نخواستند (89)
وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعًا ﴿90﴾
و گفتند به تو ایمان نمى آوریم مگر آنکه براى ما از زمین چشمه اى بجوشانى (90)
أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِیرًا﴿91﴾
یا براى تو باغى از خرما و انگور باشد و در لابلاى [درختان] آن جویباران را جارى گردانى (91)
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ قَبِیلًا ﴿92﴾
یا پاره هایى از آسمان را چنانکه گمان دارى بر [سر] ما بیندازى یا خدا و فرشتگان را رویاروى ما بیاورى (92)
أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا ﴿93﴾
یا تو را خانه اى از زر و زیور باشد، یا به آسمان بر شوى و بالا رفتنت را باور نکنیم مگر آنکه کتابى براى ما فرود آورى که بخوانیمش، بگو پاک و منزه است پروردگارم، آیا من جز بشرى هستم که پیامبرم (93)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا ﴿94﴾
و مردمان را به هنگامى که هدایت به سویشان آمد، چیزى از ایمان آوردن باز نداشت مگر اینکه گفتند آیا خداوند بشرى را به پیامبرى فرستاده است (94)
قُلْ لَوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلَائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَکًا رَسُولًا ﴿95﴾
بگو اگر در روى زمین فرشتگانى بودند که آرام و آهسته [به این سو و آن سو] مىرفتند ما نیز براى آنان از آسمانى فرشته اى به پیامبرى فرو مى فرستادیم (95)
قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا﴿96﴾
بگو خداوند بین من و شما گواه بس، که او بر بندگان خویش آگاه و بیناست (96)
وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا ﴿97﴾
و کسى که خداوند هدایتش کند ره یافته است و کسانى را که بیراه واگذارد، هرگز براى آنان در برابر او دوستانى نخواهى یافت، و آنان را در روز قیامت، نابینا و گنگ و ناشنوا، به رو در افتاده محشور گردانیم و سرایشان جهنم است که هر چه شعله اش فرو نشیند، بر ایشان افروخته مىداریم (97)
ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا وَقَالُوا أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا ﴿98﴾
این جزاى آنان است چرا که آیات ما را انکار کردند و گفتند آیا چون استخوانهاى [پوسیده و] خرد و خاک شدیم در هیئت آفرینشى تازه برانگیخته خواهیم شد؟ (98)
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَا رَیْبَ فِیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا کُفُورًا ﴿99﴾
یا ننگریسته اند که خداوندى که آسمانها و زمین را آفریده است، تواناست که همانند ایشان را بیافریند، و براى آنان اجلى مقرر دارد که شکى در فرارسیدنش نباشد، و ستمکاران [مشرک] از ناحق شناسى جز ناسپاسى را نخواستند (99)
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذًا لَأَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْإِنْفَاقِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا ﴿100﴾
بگو اگر شما خزاین رحمت پروردگارم را در اختیار داشتید، در آن هنگام هم از بیم درویشى، امساک پیشه مىکردید، و انسان بخیل است (100)
وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا مُوسَى مَسْحُورًا ﴿101﴾
و به راستى که به موسى معجزات نه گانه روشنگرى بخشیدیم، از بنى اسرائیل بپرس آنگاه که [موسى] به نزدشان آمد و فرعون به او گفت اى موسى تو را جادو زده مىدانم (101)
قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا ﴿102﴾
[موسى] گفت خوب مىدانى که اینها را جز پروردگار آسمانها و زمین روشنگرانه فرو نفرستاده است، و من تو را اى فرعون نابود شدنى مىدانم (102)
فَأَرَادَ أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ جَمِیعًا ﴿103﴾
[فرعون] مىخواست که راه آنان را از سرزمین خودشان بزند، ولى او و همه کسانى را که همراه او بودند، غرقه ساختیم (103)
وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفًا ﴿104﴾
و پس از او به بنى اسرائیل گفتیم در سرزمین خویش ساکن شوید، و چون وعده آخرت فرارسد همگى تان را با هم باز آوریم (104)
وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا ﴿105﴾
و آن را به حق فرو فرستادیم و به حق هم فرود آمد و تو را جز مژده رسان و هشداردهنده نفرستاده ایم (105)
وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلًا ﴿106﴾
و [این] قرآنى است که آن را بخش بخش فرو فرستاده و چنانکه باید و شاید نازل کرده ایم تا آن را به آهستگى و درنگ بر مردم بخوانى (106)
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا ﴿107﴾
بگو شما چه به آن ایمان بیاورید چه نیاورید، کسانى که پیش از آن دانش یافته اند، چون بر آنان خوانده شود، سجده کنان به رو در مى افتند (107)
وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا ﴿108﴾
و مىگویند پاک و منزه است پروردگار ما، وعده پروردگار ما انجام یافتنى است (108)
وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا ﴿109﴾
و به رو در مى افتند و مىگریند و بر خشوع و خشیت آنان مى افزاید (109)
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿110﴾
بگو او را چه الله بخوانید چه رحمان، هر چه بخوانید او را نام هاى نیک است، و نمازت را نه بلند بخوان و نه آهسته، و راهى میانه برگزین (110)
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا ﴿111﴾
و بگو سپاس خداوندى را که نه فرزندى برگزیده و نه در جهان دارى شریکى دارد و نه از سر ناچارى دوستى دارد، و او را چنانکه باید و شاید بزرگ بشمار (111)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا ﴿1﴾
سپاس خداوندى را که بر بنده خویش کتاب آسمانى را که در آن هیچگونه کژى و کاستى نگذارده، نازل کرده است (1)
قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا ﴿2﴾
کتابى استوار که از سوى او عقوبتى سخت را هشدار دهد، و به مؤمنانى که نیکوکارى مىکنند بشارت دهد که پاداشى نیک [در پیش] دارند (2)
مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا ﴿3﴾
که جاودانه [در جوار رحمت او] ماندگارند (3)
وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ﴿4﴾
و تا کسانى را که مىگویند خداوند فرزندى برگزیده است، بیم دهد (4)
مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبًا ﴿5﴾
به این امر نه خودشان علم [و یقین] دارند نه پدرانشان، ناپسند است سخنى که از دهان ایشان بر مى آید، و جز دروغ نمىگویند (5)
فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا﴿6﴾
و چه بسا تو جان خود را در کار و بار ایشان، از شدت تاسف مى فرسایى، که چرا به این سخن ایمان نمى آورند (6)
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴿7﴾
ما آنچه را در زمین هست زیورى براى آن ساخته ایم تا بی ازماییم شان که کدامیک نیکو کردارترند (7)
وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا ﴿8﴾
و ما [سرانجام] آنچه بر روى آن [زمین] هست به صورت خاک و خاشاکى سترون در مى آوریم (8)
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا ﴿9﴾
گویا دانسته اى که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت آور ماست (9)
إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿10﴾
چنین بود که جوانمردان به غار پناه بردند و گفتند پروردگارا بر ما رحمت خویش بگستر و کار ما را به سامان آور (10)
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿11﴾
و در همان غار بر [چشم ها و] گوش هایشان تا چندین سال پرده کشیدیم (11)
ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿12﴾
آنگاه از خواب بیدارشان ساختیم تا معلوم بداریم که کدام یک از دو گروه، حساب مدت درنگ [و خوابشان] را بهتر مى شمارد (12)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى﴿13﴾
ما داستانشان را به راستى و درستى بر تو مىخوانیم ایشان جوانمردانى بودند که [در نهان] به پروردگارشان ایمان آورده بودند و ما بر هدایت شان افزودیم (13)
وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا ﴿14﴾
و دل هایشان را استوار داشتیم که برخاستند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمان ها و زمین است، ما جز او خدایى نمى پرستیم که در غیر این صورت هر چه بگوییم باطل است (14)
هَؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا ﴿15﴾
اینان قوم ما هستند که به جاى او خدایانى را به پرستش گرفته اند، چرا برهانى آشکار [بر حقانیت] آنان نمى آورند؟ پس کیست ستم کارتر از کسى که بر خداوند دروغ بندد (15)
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿16﴾
و چون از ایشان و آنچه جز خداوند مى پرستند، کناره گرفتید، در آن غار جاى گیرید تا پروردگارتان رحمت خویش را بر شما بگستراند و کار شما را به سامان آورد (16)
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا ﴿17﴾
و خورشید را چون طلوع مى کرد مى دیدى که از غارشان به سوى دست راست مى گراید و چون غروب مى کرد از دست چپ آنان بر مى گذشت و آنان در گستره غار بودند، این از آیات الهى است، هرکس که خداوند هدایتش کند ره یافته است و هرکس که او بیراه واگذارد، هرگز برایش سرور و راهنمایى نمى یابى (17)
وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿18﴾
و آنان را بیدار مى انگاشتى و حال آنکه خفته بودند، و ایشان را [از چپ] به راست و [از راست] به چپ مىگردانیم و سگشان بازوانش را بر درگاه غار گشوده بود، چون به ایشان مى نگریستى، پشت مى کردى و مى گریختى و از ایشان هراسان مى شدى (18)
وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا ﴿19﴾
و بدین سان بود که آنان را از خواب بیدار کردیم تا در میان خویش هم پرسى کنند، [چنانکه] یکى از آنان گفت چه مدت در اینجا مانده اید؟ [در پاسخش] گفتند به اندازه یک روز یا بخشى از روز [در اینجا] مانده ایم، [دیگران] گفتند پروردگارتان آگاه تر است که چه مدت مانده اید، حال یکى از خودتان را با این درهم تان به سوى شهر بفرستید تا ببیند که خوراک بهتر کجاست، و خوراکى از آن برایتان [بخرد و] بیاورد و پنهان کارى کند و هیچ کس را از حال شما آگاه نگرداند (19)
إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿20﴾
چرا که آنان اگر بر شما دست یابند سنگ سارتان مىکنند یا شما را [با زور] به آیین خویش در مى آورند و در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد (20)
وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا ﴿21﴾
و بدینسان دیگران را از حال ایشان با خبر گرداندیم تا بدانند که وعده الهى راست و درست است و در قیامت تردیدى نیست، و هنگامى که در میان خویش بگومگو کردند و [عده اى] گفتند بر جایگاه آنان یادمانى بسازید، پروردگارشان به احوال آنان آگاه تر است، و کسانى که مهار کار ایشان را در دست داشتند گفتند بر جایگاه آنان [زیارتگاه و] معبدى خواهیم ساخت (21)
سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا ﴿22﴾
زودا که بگویند آنان سه تن بودند، چهارمین شان سگشان بود، و بگویند پنج تن بودند، ششمین شان سگشان بود که همه از روى حدس و گمان است، و گویند هفت تن بودند و هشتمین شان سگشان بود، بگو پروردگار من به عده آنان داناتر است، هیچ کس عده آنان را نمى داند جز معدودى، پس در کار و بار آنان جز در حدى سطحى بگومگو مکن و از احد از آنان درباره آنان نظر مخواه (22)
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا ﴿23﴾
و هرگز در هیچ کارى مگو که من فردا کننده آن هستم (23)
إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿24﴾
[و بگو] مگر آنکه خدا بخواهد، و چون [ان شاء الله گفتن را] فراموش کردى [هنگامى که به یاد آوردى] پروردگارت را یاد کن و بگو باشد که پروردگارم مرا به راهى نزدیکتر از این به صواب هدایت کند (24)
وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿25﴾
و در غارشان سیصد سال ماندند و نه سال هم بر آن افزودند (25)
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا ﴿26﴾
بگو خداوند به مدت ماندنشان داناتر است، علم غیب آسمانها و زمین خاص اوست، چقدر بینا و چقدر شنواست، ایشان را جز او سرورى نیست، و در فرمانروایى خود کسى را شریک نمى سازد (26)
وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴿27﴾
و آنچه از کتاب پروردگارت بر تو وحى شده است بخوان، [و بدان که] کلمات [وعده هاى] او دگرگون کننده اى ندارد، و هرگز جز او پشت و پناهى نخواهى یافت (27)
وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴿28﴾
و با کسانى که بامدادان و شام گاهان، پروردگارشان را [به دعا و نیایش] مىخوانند و در طلب خشنودى او هستند، مدارا کن، و در هواى تجمل زندگى دنیوى، چشم از ایشان بر مگیر، و از کسى که دلش را از یاد خویش غافل داشته ایم، و در پى هوى و هوس خویش است و کارش تباه است، پیروى مکن (28)
وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا ﴿29﴾
و بگو این حق و از سوى پروردگارتان است، هرکس که خواهد ایمان بیاورد، و هرکس که خواهد کفر ورزد، [و بدانند که] ما براى ستمکاران [مشرک] آتشى فراهم آورده ایم که سراپرده هاى آن، آنان را فراخواهد گرفت، و چون به استغاثه آبى طلب کنند، به ایشان آبى چون فلز گداخته دهند که [حرارتش] چهره هایشان را بریان کند، هم نوشابه اى بد است و هم مجلسى بد (29)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا﴿30﴾
کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند [بدانند که] ما پاداش کسى را که نیکوکارى کرده است، فرو نمىگذاریم (30)
أُولَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا ﴿31﴾
اینانند که بهشت[هاى] عدن دارند که جویباران از فرودست شان جارى است، و در آنجا به دستبندهاى زرین آراسته شوند و جامه هاى سبزرنگ از پرنیان [نازک] و ابریشم ستبر بپوشند، و در آنجا بر تخت ها تکیه زنند، هم پاداشى نیکوست و هم مجلسى نیکو (31)
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا ﴿32﴾
و براى آنان مثلى بزن از دو مرد که به یکى از آنان دو تاکستان داده بودیم، و پیرامون آن را درخت خرما و در میانه آنها کشتزارى قرار داده بودیم (32)
کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا﴿33﴾
و هر دو باغ میوه اش را مى داد و از صاحبش چیزى دریغ نمى ورزید و در میانه آنها جویبارى روان کرده بودیم (33)
وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا﴿34﴾
و بدینسان دارایى اى داشت، و [یک روز] به دوستش که با او گفت و گو مى کرد گفت من از تو مالدارتر و با خدم و حشم ترم (34)
وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا ﴿35﴾
و در حالى که در حق خویش ستمکار بود، داخل باغش شد و گفت گمان ندارم که این [نعمت] هرگز نابود شود (35)
وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا﴿36﴾
و گمان ندارم که قیامت بر پا شود، و اگر هم به سوى پروردگارم باز گردانده شوم، در آنجا جایگاهى بهتر از این خواهم یافت (36)
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا ﴿37﴾
دوستش که با او گفت و گو مى کرد گفت آیا به کسى که تو را از خاک و سپس از نطفه آفریده است و سپس در هیئت انسانى [معتدل] سامان داده است، کفرمى ورزى؟ (37)
لَکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿38﴾
ولى من مىگویم او که خداوند است، پروردگار من است و با پروردگارم احدى را شریک نمى آورم (38)
وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مَالًا وَوَلَدًا ﴿39﴾
چرا چون وارد باغت شدى، نگفتى "ما شاء الله لا قوة الا بالله"، اگر مرا کم مالتر و کم زاد و رودتر مى بینى، (39)
فَعَسَى رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِنْ جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا ﴿40﴾
چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو به من ببخشد و بر باغ تو صاعقه اى از آسمان فرود فرستد و به صورت خاک و خاشاکى سترون در آید (40)
أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا ﴿41﴾
یا آب آن [به اعماق زمین] فرو رود، و هرگز نتوانى بازش یافت (41)
وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿42﴾
و [سرانجام] دارایى اش بر باد رفت، و او به خاطر هزینه اى که در آن کرده بود، دست [حسرت] بر دست مى زد، و آن باغ سقف ها و دیوارهایش فرو ریخته بود، و مى گفت کاش من هیچ کس را با پروردگارم شریک نمى انگاشتم (42)
وَلَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنْتَصِرًا ﴿43﴾
و براى او گروهى نبودند که او را در برابر خداوند یارى دهند و انتقام گیرنده نبود (43)
هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا ﴿44﴾
آنجاست که ولایت از آن خداوند بر حق است، هموست که خوش پاداش تر و بهترین بخشنده نیک سرانجامى است (44)
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِرًا ﴿45﴾
و براى آنان زندگى دنیوى را به آبى مثل بزن که آن را از آسمان نازل کنیم و به آن گل و گیاه زمین آمیزد، و سرانجام خرد و خوار شود که بادها پراکنده اش کنند، و خداوند بر هر کارى تواناست (45)
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا ﴿46﴾
اموال و پسران، تجمل زندگى دنیوى است، و کارهاى ماندگار شایسته، نزد پروردگارت خوش پاداشتر و امیدبخشتر است (46)
وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا ﴿47﴾
و روزى [آید] که کوهها را به حرکت در آوریم و زمین را آشکار و هموار بینى و آنان را گرد آوریم و هیچ کس از آنان را فرو نگذاریم (47)
وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِدًا ﴿48﴾
و [آنان را] بر پروردگارت به صف عرضه دارند [فرماید] همچنانکه نخست بار شما را آفریده بودیم [تنها و برهنه] نزد ما آمدید، ولى گمان مى کردید که براى شما موعد [دیدارى] نمى گذاریم (48)
وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا ﴿49﴾
و کارنامه ها را در میان آورند، آنگاه گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان بینى، و گویند واى بر ما این چه کتابى است که هیچ خرد و بزرگى را فرو نگذاشته مگر آنکه بر شمرده است، و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند و پروردگارت بر هیچ کس ستم روا نمىدارد (49)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا ﴿50﴾
و چنین بود که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده برید، همه سجده بردند مگر ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید، آیا شما او و زاد و رودش را به جاى من به دوستى مى گیرید، و حال آنکه ایشان دشمنان شما هستند، ستمکاران [مشرک] بد جانشینى [به جاى خدا] دارند (50)
مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا ﴿51﴾
آنان را در هنگام آفرینش آسمانها و زمین و آفرینش خودشان گواه نگرفتم و من آن نیستم که گمراه کنندگان را به یارى بگیرم (51)
وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ مَوْبِقًا ﴿52﴾
و روزى که فرماید شرکایى را که براى من مى انگاشتید فراخوانید، آنگاه ایشان را بخوانند و پاسخى به ایشان ندهند، و در میان آنان مهلکه اى فاصله اندازیم (52)
وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَلَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا﴿53﴾
و گناهکاران آتش دوزخ را ببینند و بدانند که در آن خواهند افتاد و از آن گریزى نیابند (53)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا ﴿54﴾
و در این قرآن براى مردم هر گونه مثلى را گونه گون بیان داشته ایم و انسان از هر موجودى جدل پیشه تر است (54)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا ﴿55﴾
و مردمان را به هنگامى که هدایت به سویشان آمد، چیزى از ایمان آوردن و آمرزش خواهى از پروردگارشان باز نداشت، مگر آنکه سنت پیشینیان براى آنان نیز پیش آمد، یا عذاب رویا رویشان آمد (55)
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا ﴿56﴾
و ما پیامبران را جز مژده آور و هشداردهنده نمى فرستیم و کافران از باطل دفاع مىکنند که حق را با آن ابطال کنند، و آیات من و هشدار خویش را به ریشخند گرفتند (56)
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا ﴿57﴾
و کیست ستمکارتر از کسى که به آیات پروردگارش پند داده شود و از آن روى بگرداند و کار و کردار پیشین خود را فراموش کند، ما بر دلهایشان پرده هایى کشیده ایم که آن [پیام] را در نیابند و در گوش هاى آنان سنگینى اى [نهاده ایم] و اگر ایشان را به سوى هدایت فراخوانى، هرگز و به هیچ وجه راه نیابند (57)
وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُمْ بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا ﴿58﴾
و پروردگار تو آمرزگار صاحب رحمت است، اگر آنان را به خاطر آنچه کرده اند، فرو مى گرفت، عذابشان را پیش مى انداخت، ولى براى آنان میعادى مقرر است که در برابر آن پناهگاهى نمى یابند (58)
وَتِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا ﴿59﴾
و این شهرهایى است که چون [اهلش] ستم ورزیدند، نابودشان کردیم، و براى نابودیشان میعادى مقرر داشتیم (59)
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا﴿60﴾
و چنین بود که موسى به شاگردش گفت دست از سیر و طلب برندارم تا به مجمع البحرین برسم، یا آنکه روزگارانى دراز راه بپیمایم (60)
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا﴿61﴾
و چون به مجمع بین آن دو [دریا] رسیدند ماهی شان را فراموش کردند که راهش را به میان دریا در پیش گرفته بود و روانه شده بود (61)
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا﴿62﴾
و چون چندى از آنجا گذشتند [موسى] به شاگردش گفت غذایمان را بیاور که از این سفرمان خستگى و ماندگى دیده ایم (62)
قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا ﴿63﴾
گفت ملاحظه کن، وقتى که در کنار آن تخته سنگ آرام گرفتیم، من [داستان] ماهى را فراموش کردم و جز شیطان آن را از یاد من نبرد که [به شما] بگویم و [آن ماهى] با کمال شگفتى راهش را به میان دریا در پیش گرفت (63)
قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا ﴿64﴾
گفت این همان جاست که ما جستجویش مىکردیم، لذا پى جویانه بازگشتند (64)
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴿65﴾
آنگاه بنده اى از بندگان ما [خضر] را یافتند که به او رحمتى از سوى خویش ارزانى داشته و از پیشگاه خود به او علم [لدنى] آموخته بودیم (65)
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿66﴾
موسى به او گفت آیا مىتوانم از شما پیروى کنم که از بینشى که آموخته اى به من نیز بیاموزى؟ (66)
قَالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿67﴾
[خضر] گفت تو هرگز همپاى من صبر نتوانى کرد (67)
وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿68﴾
و چگونه درباره چیزى که به آن علم و احاطه ندارى، صبر ورزى؟ (68)
قَالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا ﴿69﴾
[موسى] گفت ان شاء الله مرا شکیبا خواهى یافت، و از امر تو سرپیچى نمىکنم (69)
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَنْ شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا﴿70﴾
گفت اگر از من پیروى مىکنى از هیچ چیز از من سؤال مکن تا آنکه درباره آن با تو سخن بگویم (70)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا إِمْرًا ﴿71﴾
پس رهسپار شدند تا آنکه سوار کشتى اى شدند [و خضر] آن را سوراخ کرد [موسى] گفت سوراخش کردى که سرنشینانش را غرق کنى؟ عجب کار هول انگیزى کردى (71)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿72﴾
[خضر] گفت مگر نگفتمت که تو همپاى من صبر نتوانى کرد (72)
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا ﴿73﴾
گفت مرا به خاطر آنچه فراموش کردم مؤاخذه مکن و کار را بر من سخت مگیر (73)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُکْرًا ﴿74﴾
باز رهسپار شدند تا آنکه به جوانى برخوردند و [خضر] او را کشت [موسى] گفت آیا انسان بیگناهى را بدون آنکه قصاصى در بین باشد، کشتى، به راستى کار ناپسندیده اى کردى (74)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿75﴾
[خضر] گفت مگر نگفتمت که تو همپاى من صبر نتوانى کرد؟ (75)
قَالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْرًا ﴿76﴾
گفت اگر بعد از این از تو درباره چیزى پرس و جو کردم با من همراهى مکن، که دیگر [در ترکم] معذور خواهى بود (76)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿77﴾
باز رهسپار شدند تا آنکه به اهل شهرى رسیدند و از مردمش خوراکى خواستند، آنان از مهمان کردنشان، ابا کردند، سپس دیوارى را دیدند که مى خواست فرو ریزد [خضر] آن را برپا داشت [موسى] گفت اگر مى خواستى براى این کار از آنان مزدى مى گرفتى (77)
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا﴿78﴾
[خضر] گفت اینجا دیگر [هنگام] جدایى من و توست، هم اکنون تو را از معناى آنچه بر آن صبر نتوانستى کرد، آگاه مى سازم (78)
أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا ﴿79﴾
اما کشتى متعلق به بینوایانى بود که خود [یا براى آنان] در دریا کار مىکردند، پس خواستم آن را عیب ناک کنم، و پادشاهى در پیشاروى آنان بود که هر کشتى [سالمى] را به زور مىگرفت (79)
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَنْ یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا﴿80﴾
و اما آن جوان، پدر و مادرش مؤمن بودند و ما بیمناک شدیم که مبادا کفر و طغیانى بر آنان تحمیل کند (80)
فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿81﴾
و خواستیم که پروردگارشان به جاى او براى ایشان فرزندى پاک نهادتر و مهربان تر جانشین گرداند (81)
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا ﴿82﴾
و اما دیوار متعلق به دو جوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى از آن ایشان بود و پدرشان مردى صالح بود، و پروردگارت خواست که آنان به کمال بلوغشان برسند و آنگاه گنجشان را [از آنجا] بیرون آوردند، که رحمتى از پروردگارت [در حق آنان] بود، و من آن کار را از پیش خود نکردم، این معناى چیزى است که نتوانستى بر آن صبر کنى (82)
وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا ﴿83﴾
و از تو درباره ذوالقرنین مىپرسند، بگو هم اکنون یادى از او براى شما مىخوانم (83)
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿84﴾
ما به او در روى زمین تمکن داده بودیم و سررشته هر کارى را به او بخشیده بودیم (84)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿85﴾
و او سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (85)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿86﴾
تا آنکه به سرزمین مغرب [خورشید] رسید و چنین یافت که در چشمه اى گل آلود [و گرم] غروب مىکند و در نزدیکى آن قومى را یافت گفتیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا آنان را عذاب مىکنى، یا با آنان نیکى مىکنى (86)
قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا﴿87﴾
گفت هرکس شرک ورزد، زودا که عذابش کنیم، سپس به سوى پروردگارش باز برده مى شود، و او به عذابى سخت معذبش مى دارد (87)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿88﴾
و اما هرکس ایمان آورد و نیکوکارى کند، او را پاداش نیکو باشد و کار را بر او آسان مى گیریم (88)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿89﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (89)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿90﴾
تا آنکه به سرزمین مشرق [خورشید] رسید و آن را چنین یافت که بر مردمانى که در برابر [تابش] آن پوششى برایشان نگذاشته بودیم، مى تافت (90)
کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿91﴾
بدینسان از کار و بار او آگاهى داشتیم (91)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿92﴾
آنگاه سررشته [کار خود] را دنبال گرفت (92)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿93﴾
تا به فاصله میان دو کوه سدآسا رسید و در پیش آن مردمانى را یافت که زبانى نمى فهمیدند (93)
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿94﴾
گفتند اى ذوالقرنین قوم یاجوج و ماجوج در این سرزمین فتنه و فساد برپا مىکنند، آیا [مىخواهى] خراجى به تو بپردازیم که بین ما و آنان سدى بسازى؟ (94)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا﴿95﴾
گفت تمکنى که پروردگارم به من داده است بهتر [از خراج شما] است، ولى مرا به نیرو[ى انسانى] یارى دهید که بین شما و ایشان حایلى بسازم (95)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿96﴾
[آنگاه که شالوده را ریختند گفت] برایم پاره هاى آهن بیاورید [و برهم بی انبارید] تا آنکه بین دو کوه را انباشت و همسطح ساخت گفت [در کوره هاى آتش] بدمید [و دمیدند] تا آنکه آن [آهن] را [گداخته و] آتش گونه ساخت گفت اینک برایم روى گداخته بیاورید تا بر آن بریزم (96)
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿97﴾
[سد سکندرى ساخته شد و یاجوج و ماجوج] نتوانستند بر آن دست یابند و نتوانستند در آن رخنه کنند (97)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ﴿98﴾
گفت این رحمتى از سوى پروردگار من است چون وعده پروردگارم [قیامت] فرارسد، آن را پخش و پریشان کند و وعده پروردگار من حق است (98)
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿99﴾
و آن روز آنان را رها کنیم که در هم و برهم شوند، [و آنگاه] در صور دمیده شود و آنان را چنانکه باید گرد آوریم (99)
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضًا ﴿100﴾
و در آن روز جهنم را بر کافران چنانکه باید و شاید بنمایانیم (100)
الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا﴿101﴾
همان کسانى که دیدگانشان در پرده [غفلت] از آیات من بود، و نمى توانستند [حق را] بشنوند (101)
أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا ﴿102﴾
آیا کافران پنداشته اند که بندگان مرا [به ناحق] به جاى من به دوستى بگیرند، [باید بدانند که] ما جهنم را چون منزلگاهى براى کافران آماده کرده ایم (102)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿103﴾
بگو آیا از زیانکارترین انسانها آگاهتان کنیم؟ (103)
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴿104﴾
کسانى[اند] که کوشش آنان در راه زندگانى دنیا، نقش بر آب شده است و ایشان چنین مى انگارند که نیکو کردارند (104)
أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا ﴿105﴾
اینان کسانى هستند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کرده اند، و اعمالشان تباه شده، لذا روز قیامت وزنى براى آنان قائل نیستیم (105)
ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿106﴾
این چنین است که به خاطر کفرى که ورزیده اند و آیات و پیامبران مرا به ریشخند گرفته اند، جزاى آنان جهنم است (106)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا﴿107﴾
بىگمان منزلگاه کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کرده اند، باغ هاى فردوس است (107)
خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿108﴾
که جاودانه در آنند [و] از آنجا گرایش به هیچ جا ندارند (108)
قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿109﴾
بگو اگر دریا براى [نوشتن] کلمات پروردگارم مرکب باشد، بى شک آن دریا، پیش از به پایان رسیدن کلمات پروردگارم، به پایان مى رسد، ولو آنکه مددى همانند آن به میان آوریم (109)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴿110﴾
بگو من بشرى همانند شما هستم، با این تفاوت که به من وحى مىشود که خداى شما خداى یگانه است، حال هر آن کس که امید در لقاى پروردگارش بسته است، کار نیکو پیشه کند و در پرستش پروردگارش کسى را شریک نیاورد (110)