قرآن ترجمه حجت الاسلام ملکی با صدای محمد حسین سعیدیان و گویندگی علی همت مومیوند
این جزء شامل آیات انفال 41 تا آخر و توبه 1 تا 92 می باشد.
مسلمانان! بدانید هر درآمدی که بهدست میآورید، باید یکپنجمش را به این شش گروه بدهید: خدا، پیامبر، امامان معصوم، سادات یتیمِ فقیر، سادات نیازمند و سادات در راه مانده؛البته اگر واقعاً خدا و آیههایی را باور کنید که دراینباره بر بندۀ خود، محمد، در جنگ بَدر فرستادیم؛ همان روز جداییِ حق از باطل و روز رویاروییِ سپاه اسلام و کفر. خدا از عهدۀ هر کاری برمیآید.{در زمان غیبت امام عصر سهم سه گروه اول در اختیار فقیه جامعالشرایط قرار میگیرد تا در راه تبلیغ و تقویت دین اسلام مصرف کند و سهم سه گروه دوم با اجازۀ فقیه به سادات یتیم و فقیر و درراهمانده داده میشود.} 41
در جنگ بَدر شما در پاییندست منطقه جا گرفته بودید و دشمن در بالادست. کاروان تجاریِ دشمن هم با فرار از کنار ساحل، از چنگتان گریخته بود! اگر شما و دشمن قرارِ جنگ با هم گذاشته بودید، در صحنۀ نبرد حاضر نمیشدید؛ ولی همه چیز طوری پیش رفت که خواستِ حتمی خدا در پیروزی اسلام و شکست کفر، عملی شود تا هم اتمامحجتی باشد برای هرکه میخواهد به بیراهه برود و هم اتمامحجتی باشد برای هرکه میخواهد در راه راست قدم بگذارد؛ چون خدا شنوای داناست. 42
بهیاد بیاور که خدا، در خوابت، نیروهای دشمن را کمتعداد نشانت داد. اگر زیاد نشانشان میداد، روحیهتان را میباختید و در مبارزه با دشمن دچار اختلاف میشدید؛ ولی خدا از شرّ ترس و دودستگی نجاتتان داد. بله، او میداند هر آنچه را در دلها میگذرد. 43
بهخاطر بیاورید که با دشمن روبهرو شدید: خدا تعداد نیروهایشان را در نگاهتان کم نشان داد و نیروهای شما را هم، قبل از شروع جنگ، در چشم آنها کم نشان داد تا خدا خواستِ حتمیاش را در پیروزی اسلام و شکست کفر، عملی کند. بله، همۀ کارها به او ختم میشود.{این کار خدا برای آن بود که نیروهای دشمن دچار غرور کاذب شوند و بیمحابا حمله کنند؛ ولی در وسط کارزار، خدا رزمندگان اسلام را دوچندان جلوه داد، تا دشمن به وحشت بیفتد و روحیۀ خود را ببازد.} 44
مسلمانان! وقتی با گروهی از نیروهای دشمن رودررو میشوید، ثابتقدم باشید و خیلی خدا را یاد کنید تا پیروز شوید. 45
در میدان جنگ، دنبالهروِ خدا و رسولش باشید و با هم جرّوبحث نکنید که روحیهتان را میبازید و نیرویتان تحلیل میرود! بهجای آن، مقاومت کنید که خدا در کنار اهل صبر است. 46
همینطور، مانند نیروهای دشمن نباشید که مغرورانه و برای نمایش قدرت، از مکه خارج شدند و به منطقۀ بَدر آمدند. آنها مانع بندگی خدا میشوند. البته خدا به کارهایشان مسلط است. 47
یادتان باشد که شیطان، لشکرکشی علیه مسلمانان را در نظر بیدینها رنگولعاب داد و گفت: «امروز، مسلمانان اصلاً نمیتوانند شکستتان بدهند. خودم پشتوپناهتان هستم!» ولی همینکه دو طرف در برابر هم بهخط شدند، شیطان فوری پا به فرار گذاشت و گفت: «من دیگر کاری به کارتان ندارم! چون من فرشتگانی را میبینم که برای یاری مسلمانان آمدهاند و شما آنها را نمیبینید. اصلاً من از خدا میترسم!» بله، مجازات خدا شدید است. 48
ازآنطرف، منافقها و افراد ضعیفایمان دربارۀ رزمندگان مسلمان بهمسخره میگفتند: «شوق شهادت آنها را به جبهه کشانده!» البته هرکه به خدا توکل کند، پیروز است. آخر، خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 49
کاش میدیدی فرشتگانِ مسئول قبض روح، وقتی جان بیدینها رامیگیرند، چطور برسروصورت و پشتوپهلوی آنها میزنند و میگویند: «بچشید عذاب سوزان جهنم را!» 50
این عذاب، تقاصِ همان کارهایی است که قبلاً کردهاید؛ وگرنه خدا که به بندگانش کمترین ظلمی نمیکند. 51
روش آنها درست مانند روش فرعونیان و کسانی است که قبل از آنها بودند: آیهها و نشانههای خدا را دروغ دانستند و خدا هم بهسزای گناهانشان گریبانشان را گرفت. آخر، خدا نیرومند است و مجازاتش شدید. 52
این مجازات برای آن است که خدا نازونعمت هیچ ملتی را به بلا و فلاکت تغییر نمیدهد؛ مگر آنکه خودشان رفتارشان را تغییر دهند. همینطور، برای آن است که خدا حرفهایشان را میشنود و کارهایشان را میداند. 53
روش آنها درست مانند روش فرعونیان و کسانی است که قبل از آنها بودند: آیهها و نشانههای خدا را دروغ دانستند و ما هم بهسزای گناهانشان نابودشان کردیم و آن فرعونیان را در دریا غرق ساختیم. بله، همگی بدکار بودند. 54
بدترینِ جنبندگان، از نظر خدا، یهودیهای مدینهاند: بیدینی چنان در دلهایشان لانه کرده است که دیگر ایمان نمیآورند؛ 55
همانها که هر بار با سرانشان عهد میبندی، عهدشان را میشکنند و از عهدشکنی هم باکی ندارند. 56
پس اگر روزی در خط مقدّم جبهه دستت به آنها رسید، چنان عرصه را بر آنها تنگ کن که عقبۀ آنها از وحشت تارومار شوند تا عاقبت عهدشکنی را لمس کنند. 57
اگر هم برای جنگِ با شما به جبهه نیامدند، ولی با شواهد قطعی از عهدشکنیشان میترسی، مقابلهبهمثل کن و عهدشان را بینداز جلویشان! چون خدا خیانتکارها را دوست ندارد. 58
بیدینهای عهدشکن خیال نکنند با این خیانتها از دستمان فرار میکنند! آنها نمیتوانند حریف ما شوند. 59
برای مقابله با دشمن، هرچه میتوانید نیرو و تجهیزات نظامی آماده کنید تا بدینوسیله، دشمنان خدا و خودتان را به وحشت بیندازید و نیز دشمنان پشتصحنهای را که آنها را نمیشناسید، ولی خدا آنها را میشناسد! هر چیزی را که در راه خدا خرج کنید، در قیامت به شما کامل پس میدهند و حقی از شما ضایع نمیشود.{جملۀ اول این آیه با خوشسلیقگیِ تمام بالای آرم سازمانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران حک شده است. بههمینخاطر، این سازمان مقدس از همان اوایل پیروزی انقلاب، به تربیت نیرو، کادرسازی، تحقیق و توسعۀ تجهیزات دفاعی، بومیسازیِ فناوریهای پیشرفتۀ نظامی مشغول بوده است و الان که در آغاز چهلسالگی دوم انقلاب هستیم، پیشرفتها و فعالیتهای سپاه حتی در بخشهای غیرنظامی، نهتنها مایۀ مباهات نظام اسلامی و ملّت عزیز ایران شده است، بلکه مسلمانان و مظلومان و آزادیخواهان جهان هم به آن میبالند. } 60
اگر برای صلحوسازش ابراز تمایل کردند، به آن تمایل نشان بده و به خدا توکل کن؛ زیرا فقط اوست که حرفهایشان را میشنود و نقشههایشان را میداند. 61
اگر هم بخواهند با پیشنهاد صلح فریبت دهند، جای نگرانی نیست؛ چون خدا برای تو بس است. او بود که با امداد غیبی خودش و کمک مسلمانان، از تو پشتیبانی کرد 62
و دلهای مسلمانان را به هم مهربان کرد که بهفرض هم، تمام داراییهای روی زمین را خرج میکردی، نمیتوانستی دلهایشان را به هم مهربان کنی؛ ولی خدا دلهایشان را به هم مهربان کرد؛ چون او شکستناپذیرِ کاردرست است. 63
پیامبر! خدا بس است برای تو و برای مسلمانانی که دنبالهروِ تو هستند. 64
پیامبر! مسلمانان را به جنگ با دشمن تشویق کن. اگر افراد ثابتقدمتان بیست نفر بودند و نیروهای دشمن دویست نفر، باید در برابرشان میجنگیدند تا پیروز شوند. اگر هم از شما صد نفر بودند و آنها هزار نفر، باید در برابرشان میجنگیدند تا پیروز شوند؛ زیرا دشمنان فهم درستی از کمکهای غیبی و ارزش شهادت ندارند. 65
اما هماکنون خدا به شما تخفیف داد و فهمید که ایمان و روحیهتان ضعیف شده است. از این بهبعد اگر نیروهایتان صد نفر بودند و نیروهای دشمن دویست نفر، باید در برابرشان مقاومت کنند تا بهخواست خدا پیروز شوند. اگر هم از شما هزار نفر بودند و آنها دوهزار نفر، باید در برابرشان مقاومت کنند تا بهخواست خدا پیروز شوند؛ چون خدا در کنار اهل صبر است. {این تخفیف دربارۀ حملۀ ابتدایی است؛ اما دربارۀ دفاع از اسلام و انقلاب و آبوخاک کشور اسلامی هیچ تخفیفی وجود ندارد. بههرحال، در حمله و دفاع، روشن است که تشخیص و تصمیم رهبر و فرماندهان عالیرتبۀ نظام ملاک است.} 66
هیچ پیامبری حق ندارد در حین عملیات اسیر بگیرد، تا وقتی جاپای خود را در خط مقدّم سفت کند. شما به بهانۀ گرفتن اسیر، دنبال منافعِ مادی هستید؛ ولی خدا برای شما آخرت را میخواهد. خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 67
اگر خدا اصلِ اسیرگرفتن را جایز نکرده بود، برای اقدام بیموقعتان در گرفتن اسیر در جنگ بَدر، عذابی بیاندازه به سرتان میآمد! 68
بههرحال، از غنائم جنگی بهشیوهای حلال و پاکیزه استفاده کنید و از این بهبعد، مراقب رفتارتان باشید. خدا آمرزندۀ مهربان است. 69
پیامبر! به اسیرانی که در چنگ شمایند، بگو: «اگر خدا ببیند که حرف حق اثری در دلهایتان میگذارد، از مالی که در برابر آزادیتان از شما گرفته شده، بهترش را به شما میدهد و شما را میآمرزد. آخر، خدا آمرزندۀ مهربان است.» 70
ولی اگر بخواهند بعد از آزادی، با حضور در جنگ دیگری به تو خیانت کنند، چیز تازهای نیست. آنها قبلاً هم به خدا خیانت کردهاند. خدا هم تو را بر آنها مسلط کرده و میکند؛ چون خدا دانای کاردرست است. 71
مسلمانانی که هجرت کردند و با مال و جانشان در راه خدا جنگیدند، یعنی مهاجران، و مسلمانانی که آنان را پناه دادند و کمک کردند، یعنی انصار، بر یکدیگر ولایت دارند؛ ولی کسانی که مسلمان شدند و مهاجرت نکردند، هیچگونه مسئولیتی در برابرشان ندارید. تنها اگر در محدودۀ مسائل دینی از شما کمک بخواهند، باید کمکشان کنید؛ مگر اینکه کمکتان بهضرر ملت و مملکتی باشد که بین شما و آنها پیمان ترک خصومت بسته شده است. بله، خدا کارهایتان را میبیند.{آنها در سه چیز بر یکدیگر ولایت دارند: 1. از هم ارث ببرند؛ 2. همدیگر را یاری کنند؛ 3. اگر یکیشان به غیرمسلمانی پناهندگی داد، بقیه به او احترام بگذارند. البته نکتۀ اول با آیۀ آخر همین سوره و آیۀ 6 سورۀ احزاب (ص418) منتفی شد. نکتۀ سوم هم فعلاً اجرایی نیست؛ زیرا پناهندگی بیگانگان به کشور اسلامی، مقررات خاص خودش را دارد و از حالت شخصی و سلیقهای خارج شده است.} 72
بیدینها هم فقط دوست و دلسوز همدیگرند، نه دوست و دلسوز شما! اگر به این سفارشها عمل نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین، بهویژه در جامعۀ اسلامی، رخ میدهد! 73
مسلمانانی که مهاجرت کردند و در راه خدا جنگیدند و مسلمانانی که پناهشان دادند و کمکشان کردند، آنان همان مؤمنان واقعیاند و آمرزش و روزیهای بهشتی نصیبشان میشود. 74
همچنین، کسانى که بعداً اسلام آوردند و مهاجرت کردند و همراهتان در راه خدا جنگیدند، جزو شمایند. البته طبق کتاب خدا، خویشاوندان در ارثبردن از همدیگر، مقدّماند بر دیگران. واقعاً خدا هر چیزى را میداند. 75
سوره توبه آیات 1 تا 92
سوره مبارکه توبه
بدینوسیله، خدا و پیامبرش قطع رابطۀ خود را از بتپرستهایی اعلام میکنند که با آنها عهد بسته بودید و آنها نقضش کردند. 1
پس شماعهدشکنها تا چهار ماهِ دیگر فرصت دارید که دمکه و اطرافش رفتوآمد کنید و بدانید نمیتوانید حریف خدا شوید؛ بلکه خداست که بیدینها را خوار میکند. 2
خدا و پیامبرش در همین روز عید قربان به مردم اعلام میکنند: «خدا و پیامبرش با بتپرستها قطع رابطه کردهاند!» پس، بهنفعتان است که دست از عهدشکنی بردارید و مسلمان شوید؛ ولی اگر به عهدشکنی ادامه دهید، هرگز نمیتوانید حریف خدا شوید. به این بیدینها عذابی زجرآور مژده بده! 3
اما بتپرستهایی که با آنها عهد بستهاید و آنها از تعهدات خودشان به شما چیزی کم نگذاشتهاند و از کسی برضدّتان پشتیبانی نکردهاند، عهدشان را تا پایان مدتش محترم بشمارید؛ زیرا خدا آنانی را که به عهدهایشان پایبندند، دوست دارد. 4
وقتی آن مهلت چهارماهه تمام شد، هر جا که بتپرستها را گیر آوردید، بسته به شرایط، بکشیدشان یا بهاسارتشان بگیرید یا محاصرهشان کنید یا در هر کمینگاهی به کمینشان بنشینید؛ ولی اگر از بتپرستی توبه کردند و نماز را با آدابش خواندند و صدقه دادند، کاری به کارشان نداشته باشید؛ چون خدا آمرزندۀ مهربان است. 5
تازه، اگر هر بتپرستی برای پرسوجو دربارۀ اسلام از تو امان خواست، امانش بده تا کلام خدا را بشنود. آنوقت، او را به محل امنی برسان. حکمت این اماندادن آن است که بتپرستها مردمی ناآگاهاند و باید به آنها فرصت تحقیق داد. 6
با آنهمه عهدشکنی، دیگر چطور عهد بتپرستها پیش خدا و پیامبرش محترم باشد؟! البته کسانی که با آنها در کنار مسجدالحرام پیمان ترک خصومت بستهاید، استثنا هستند: پس تا وقتی پای حرفشان ایستادهاند، پای حرفتان بایستید؛ زیرا خدا آنانی را که به عهدهایشان پایبندند، دوست دارد. 7
بله، چطور عهدشان محترم باشد؟! حال آنکه اگر بر شما غلبه کنند، نه حق خویشاوندی را رعایت خواهند کرد و نه عهدشان را! چون با چربزبانی، اعتمادتان را جلب میکنند؛ ولی در دلهایشان غیر از آن چیزی است که بهزبان میآورند و بیشترشان عهدشکناند. 8
برای حفظ منافع مادی خودشان به آیههای خدا بیمحلی میکنند و مانع بندگیاش میشوند. واقعاً رفتار بدی از خودشان نشان میدهند! 9
نهتنها دربارۀ شما، بلکه دربارۀ هیچ مسلمانی، نه حق خویشاوندی را رعایت میکنند و نه عهدشان را. آنها حقیقتاً تجاوزکارند؛ 10
ولی اگر ازبتپرستی توبه کنند و نماز رابا آدابش بخوانند و صدقه بدهند، برادران دینیتان بهحساب میآیند. بله، آیههای خودمان رابرای مردم خوشفهم توضیح میدهیم. 11
اگر هم به عهدشکنی ادامه دهند و دربارۀ دینتان زبان به نیشوکنایه بگشایند، دیگر، رهبرانِ کفر بهحساب میآیند. پس با آنها بجنگید؛ زیرا به هیچ تعهدی پایبند نیستند. باشد که با این شدت عمل، دست از عهدشکنی بردارند. 12
آیا نمیخواهید بجنگید با این جماعتی که عهدهایشان را شکستند و مصمّم بودند پیامبر را از مکه اخراج کنند؟! همانها بودند که اولینبار جنگ با شما را آغاز کردند! نکند از آنها میترسید؟! اگر مؤمنید، جا دارد که در درجۀ اول از خدا حساب ببرید. 13
با آنها بجنگید تا خدا به دست شما عذابشان کند، خوارشان کند، بر آنها پیروزتان کند، دل مسلمانان را خنک کرده و خشمِ دلشان را فرو بنشاند. البته خدا به هرکه شایسته ببیند، توفیق توبه از بتپرستی میدهد؛ چون خدا دانای کاردرست است. 14و15
نکند خیال میکنید همینطور آزمایشنشده، رهایتان میکنند، بیآنکه خدا رزمندگانتان را شناسایی کند؟! همانان که جز برای او و پیامبرش و مسلمانان سفرۀ دلشان را باز نمیکنند. بله، خدا آگاه است که چه میکنید. 16
بتپرستهایی که به بیدینی خودشان اعتراف میکنند، حق ندارند از مسجدها و مکانهای عبادی نگهداری کنند! کارهای خوبی هم که احیاناً از آنها سر زده است، هدر میرود و این جماعت در آتش ماندنیاند. 17
نگهداری مسجدها و مکانهای عبادی فقط بهعهدۀ آنانی است که خدا و روز قیامت را باور دارند و نماز را با آدابش میخوانند و صدقه میدهند و فقط از خدا حساب میبرند. امید است آنان در صف هدایتیافتهها قرار بگیرند. 18
آیا کار آبرسانی و ادارۀ امور حاجیان و نگهداری مسجدالحرام را که از روی ایمان به خدا و روز قیامت نبوده است، یکسان میگیرید با کار آنانی که خدا و روز قیامت را باور دارند و در راه خدا مبارزه میکنند؟! نه، این دو از نظر خدا یکسان نیستند. خدا دست مردم بدکار را نمیگیرد. 19
آنان که ایمان بیاورند و در راه خدا مهاجرت کنند و با مال و جانشان بجنگند، در پیشگاه خدا مقامی بسیار برتر دارند و آنان همان مردم کامیاباند. 20
خدا به آنان، از طرف خودش، مژدۀ رحمت و رضایت میدهد و نیز مژدۀ باغهای پردرختی که در آن، نعمتهایی پایدار نصیبشان میشود 21
و همیشه آنجا ماندنیاند. خداست که چنین پاداشهای بزرگی در اختیار دارد. 22
مسلمانان! درصورتیکه پدران و برادرانتان بیدینی را بر دینداری ترجیح دادهاند، با آنها رابطۀ عمیق و عاطفی برقرار نکنید و آنها را کسوکار خود نگیرید. هریک از شما چنین ارتباطی با آنها برقرار کند، بهیقین بدکار است. 23
پیامبر! به مسلمانان گوشزد کن: «اگر پدران و مادرانتان، فرزندانتان، برادران و خواهرانتان، همسرانتان، قوموخویشتان، اموالی که بهدست آوردهاید، کسبوکاری که از کسادیاش نگرانید و خانههایی که به آن دل خوش کردهاید، برایتان دوستداشتنیتر از خدا و پیامبرش و جهاد در راه خداست، پس منتظر باشید که خدا مردمی را به صحنه میآورد که برایشان، خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا از هر چیزی دوستداشتنیتر است. خدا دست مردم منحرف را نمیگیرد.» 24
خدا در جبهههای مختلفی کمکتان کرده است، بهویژه در جنگ حُنَین که از کثرتِ نیروهایتان، ذوقزده و مغرور شده بودید؛ ولی نهتنها آنهمه نیرو اصلاً بهدردتان نخورد، بلکه در حملۀ غافلگیرانۀ دشمن، عرصه بر شما تنگ شد. دستآخر هم، پشت به دشمن کردید و فرار را بر قرار ترجیح دادید! 25
آنوقت، خدا آرامشش را بر پیامبرش و بر مؤمنان حکمفرما ساخت و سپاهیان نامرئیِ خود را برای یاریشان فرستاد و دشمنان بیدین را به شکست مفتضحانه کشاند. سزای بیدینها همین است. 26
تازه، خدا بعد از این واقعه، به هر مسلمان فراری یا بیدینِ شکستخوردهای که صلاح میدانست، توفیق توبه داد. آخر، خدا آمرزندۀ مهربان است. 27
مسلمانان! بتپرستها آدمهایی پست و پلیدند؛ بنابراین، نباید از امسال بهبعد به مکه بیایند و به مسجدالحرام نزدیک شوند. اگر هم از فقر و فشار اقتصادیِ ناشی از قطع رابطه با آنها نگرانید، خدا اِنشاءالله از لطف خودش بینیازتان خواهد کرد؛ زیرا خدا دانای کاردرست است. 28
با اهلکتاب یعنی مسیحیها، یهودیها، صابئیها و مجوسیها که ایمان و اعتقاد صحیحی به خدا و روز قیامت ندارند و آنچه خدا و پیامبرش حرام کردهاند، حرام نمیدانند و برنامۀ درست زندگی را نمیپذیرند، بجنگید تا از سرِ تسلیم و تواضع در برابر حکومت قدرتمندِ اسلامی، تن به جِزیِه دهند. {«جِزیِه» مالیات سرانۀ سالانه و نوعی کمک مالى است که دولت اسلامی از اهلکتاب میگیرد، آنهم در برابر مسئولیتى که برای تأمین امنیتشان بر عهده دارد. این درآمد صَرف هزینههای دفاعی در برابر تهدیدها و حملههای دشمنان خارجی میشود. بهجایش، جهاد بر مسلمانان واجب است؛ اما بر اهلکتابِ ساکن در کشور اسلامی، نه. البته در حال حاضر و در ایران اسلامی، بنا به مصالحی، از اهلکتاب جِزیِه نمیگیرند و امنیتشان هم برقرار است.} 29
یهودیان ادعا میکردند که عُزَیر پسر خداست و مسیحیان ادعا میکردند که مسیح پسر خداست! اینها حرفهای بیاساسی است که بهزبان میآورند و از جنس همان حرفهای بتپرستهایی است که قبل از آنها زندگی میکردهاند. خدا بکشدشان که چطور با این عقاید خرافی از مسیر حق به انحراف کشیده میشوند! 30
یهودیها و مسیحیها بهجای خدا، روحانیان و راهبانشان را اربابهای خود میدانند و بهعلاوه، مسیحیها مسیح پسر مریم را هم معبودِ خودشان قرار دادهاند؛ درحالی
که فقط مأمور بودند یگانه معبودی را بپرستند که معبودی جز او نیست. منزه است او از این عقاید خرافیشان. 31
فضای نورانیِ آموزههای دینی را میخواهند با حرفهای بیارزش، تیرهوتار کنند؛ ولی خدا جز این نمیخواهد که این دینِ نورانی را تابنده و پاینده کند؛ هرچند بیدینها خوششان نیاید! 32
او کسی است که پیامبرش محمد را با نشانههای راهنما و برنامۀ درست زندگی فرستاد تا اسلام را بر همۀ دینها برتری دهد؛ هرچند بتپرستها خوششان نیاید.{از این آیه بهخوبی برمیآید که روزی دین اسلام در سرتاسر جهان گسترش خواهد یافت. در روایات فراوانی آمده است که خدای مهربان بهدست حضرت مهدی این وعده را اجرا خواهد کرد.} 33
مسلمانان! خیلی از روحانیهای یهودی و راهبهای مسیحی با فروختن قبالۀ بهشت و خریدن گناهان مردم، اموال آنها را بالا میکشند و مانع بندگی خدا میشوند. به کسانی که سرمایۀ راکد، بهصورت طلا و پول، روی هم انباشته میکنند و در راه خدا هزینهاش نمیکنند، عذابی زجرآور مژده بده!{بنابراین، گذاشتن سرمایه روی سرمایه و استفادهنکردن از آن در مسیر رونق اقتصادیِ جامعه یا کمک به نیازمندان، عذابی زجرآور بههمراه دارد!} 34
منظور، روزی است که آن اموالِ انباشتهشده را در آتش جهنم، گرم و گداخته میکنند و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ مینهند و میگویند: «این همان ثروتی است که برای خودتان ذخیره میکردید! بچشید آنچه شب و روز مشغول جمعآوریاش بودید!» 35
تعداد ماههای سال قمری از نظر خدا، در نظام آفرینش و از روزی که خدا آسمانها و زمین را آفرید، دوازده ماه است که چهار ماه آن یعنی رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم ماههای حرام بهشمار میآید. این یکی از برنامههای استواری است که ضامن خوشبختی است. پس با جنگ و خونریزی در ماههای حرام، به خودتان بد نکنید. با همۀ بتپرستها بجنگید؛ همانطورکه آنها با همۀ شما میجنگند. البته زیادهروی نکنید و بدانید خدا در کنار خودمراقبان است. 36
با جابهجاکردن ماههای حرام، بیدینی بیشتر شد؛ طوریکه با آن، بتپرستها به گمراهی کشیده شدند: یک سال، ماه حرام را حلال میکردند و بهجایش ماه حلال را حرام، تا بتوانند در ماههای حرام، قتل و غارت کنند؛ البته سال دیگر، ماههای حرام و حلال را سرِ جای اصلیاش برمیگرداندند تا بهخیال خودشان، تعداد چهار ماهی را که خدا حرام کرده است کم و زیاد نکرده باشند! کارهای زشت بتپرستها در نظرشان رنگولعاب داده شده بود. خدا دست جماعت بتپرست را نمیگیرد.{مردم عرب در زمان جاهلیت، گاهى جای یکى از ماههاى حرام را عوض میکردند: معمولاً محرّم را با صفر. چرا؟ چون تحمل برقراری آتشبس در سه ماهِ پشت سر هم (ذیقعده و ذىحجّه و محرّم) برایشان مشکل بود و آن را موجب ضعیفشدن روحیه و رکودِ قتل و غارت میدانستند! بله، عرب جاهلی علاقۀ عجیبى به قتل و غارت داشت و این تغییر ماهها باعث مىشد که آتش جنگ و جنایت همچنان شعلهور بماند و فلسفۀ ماههاى حرام و حرمت جنگ در آنها بیاثر شود.}37
مسلمانان! چهتان شده که وقتی به شما فرمان داده میشود: «بهطرف جنگ و جبهه حرکت کنید»، به زمین چسبیدهاید و از جایتان تکان نمیخورید؟! نکند بهجای آخرت، به زندگی دنیا دل بستهاید؟! بدانید زندگی دنیا در برابر آخرت، بسیار ناچیز و زودگذر است.{از آیۀ 38 تا پایان این سوره، دربارۀ جنگ تَبوک است: جنگ مسلمانان با امپراتورى روم شرقى که بهراحتیِ جنگ با بتپرستهای مکه یا یهودیهای خِیبر نبود و مسلمانان مىبایست براى این درگیرى بزرگ حسابی آماده میشدند. بهعلاوه، فاصلۀ میان مدینه و سرزمین روم زیاد بود و از همه گذشته، گرمای تابستان بود و زمان برداشت محصول. همۀ اینها دستبهدست هم داده و رفتن به جبهه و جنگ را خیلی مشکل کرده بود.} 38
اگر بهطرف جبهه حرکت نکنید، خدا با عذابی زجرآور نابودتان میکند و گروهی غیر از شما را بهجایتان میآورد. در ضمن، با این کوتاهیتان ضرری به خدا نمیزنید؛ بلکه دودش به چشم خودتان میرود. بله، خدا از عهدۀ هر کاری برمیآید. 39
اگر پیامبر را کمک نکنید، خدا کمکش میکند؛ همانطورکه قبلاً کمکش کرد:وقتی بتپرستهای مکه بانقشۀ ترور مجبورش کردند به فرار ازآنجا، درحالیکه کسی همراهش بود، گریخت و به غار ثور پناه برد. پیامبر به همراهش دائم گوشزد میکرد: «نگران نباش! خدا با ماست.» پس خدا آرامش خودش را بر پیامبر حکمفرما ساخت و با سپاهیانی نامرئی کمکش کرد و نقشۀ بتپرستها را در قتل پیامبر و ریشهکنیِ اسلام نقشبرآب کرد. وعدۀ خدا در یاری پیامبر و برتری اسلام، همیشگی است؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 40
خواه مانع و مشغله داشته باشید یا نه، باید عازم جبهه شوید و با مال و جانتان در راه خدا بجنگید. این برایتان بهتر است؛ البته اگر به آثار و برکاتِ جهاد در راه خدا پی برده باشید. 41
اگر غنیمتی در کار بود که بهآسانی بهدست میآمد و جبهه هم نزدیک بود، منافقها دنبالت راه میافتادند! ولی رفتن به منطقۀ دوردستِ تبوک بهنظرشان طاقتفرسا میآمد. البته از جبهه که برگشتید، به خدا قسم خواهند خورد: «اگر میتوانستیم، با شما میآمدیم جبهه!» آنها با دغلبازی، خودشان را به هلاکت میاندازند و خدا خوب میداند که آنها دروغ گویند. 42
خدا خیرت بدهد! چرا قبل از آنکه برایت مشخص شود چه کسانی راست میگویند و چه کسانی اهل دروغاند، به آنها اجازه دادی به جبهه نیایند؟ 43
رزمندگانی که خدا و روز قیامت را واقعاً باور دارند، هرگز برای نیامدن به جبهه و جهادنکردن با مال و جانشان، نمیآیند از تو اجازه بگیرند. خدا حال این رزمندگانِ گوش به فرمان را میداند. 44
فقط کسانی برای فرار از جبهه از تو عذر و اجازه میخواهند که خدا و روز قیامت را واقعاً باور ندارند و شک به دلهایشان افتاده است و مُدام در شکّ خود سرگرداناند. 45
اگر واقعاً میخواستند به جبهه بیایند، میجنبیدند و اسباب سفر آماده میکردند! ولی بهخاطر نفاقشان، خدا رغبتی به همراهشدنشان با سپاه اسلام نداشت و برای همین، توفیق حضور در جبهه را از آنها گرفت. بهطعنه به آنها گفته شد: «مثل زنان و کودکان خانهنشین، در خانه بنشینید!» 46
بهفرض هم با شما بهجبهه میآمدند، فقط مایۀ شر برای شما میشدند! با بودن افراد زودباور در میانتان که تحت تأثیر حرفهای آنها قرار میگیرند، برای خالیکردنِ دلتان بهسرعت در میانتان رخنه میکردند. خدا حال بدکارها را خوب میداند. 47
البته قبل از این هم، دنبال کارشکنی و فتنهگری بودهاند و اوضاع را بهضرر تو بههم میریختند تا اینکه بالاخره حق آمد و برخلاف میل شان اسلام پیروز شد. 48
بعضی منافقها به پیامبر میگفتند: «اجازه بده به جبهه نیاییم و ما را به دردسر نینداز!» بدانید آنها با نفاق خودشان همین الان هم به دردسر افتادهاند! بله، بهیقین جهنم این قبیل بیدینها را محاصره کرده است. 49
اگر در جبهه، پیروزی و غنیمتی نصیبت شود، ناراحتشان میکند و اگر دچار شکست و خسارتی بشوی، میگویند: «خوب شد که از اول، تصمیم درستی گرفتیم و به جبهه نرفتیم» و خوشحال به خانههایشان برمیگردند. 50
بگو: «دچار هر حادثهای شویم، قطعاً خدا بهنفعمان مقدّرش کرده است؛ چون او همهکارۀ ماست. بله، مؤمنان باید فقط به خدا توکل کنند.» 51
بهعلاوه، بگو: «جز شهادت و پیروزی که هر دو هم خوباند، مگر انتظار عاقبت دیگری را برای ما میکشید؟! ولی ما دربارۀ شما انتظار میکشیم که خدا از طرف خودش یا به دست ما، به عذابی سخت دچارتان کند! پس چشمبهراه باشید که ما هم با شما چشمبهراه میمانیم!» 52
باز بگو: «چه از روی اراده و اختیار و چه از سرِ رودربایستی و سرپوشگذاشتن بر فرارِ از جهاد، مبلغی به مصرف جبهه برسانید، هرگز از شما پذیرفته نمیشود؛ چون شما مردمی منحرفید.» 53
موانع پذیرفتهشدنِ کمک مالیشان به جبههها اینهاست: آنها خدا و رسولش را واقعاً باور نکردهاند، همیشه با بیحالی نماز میخوانند و همواره با کراهت به جبههها کمک مالی میکنند! 54
نکند ماتومبهوتِ اموال و اولاد فراوانشان شوی! خدا میخواهد با همینها، زمینۀ عذاب را در زندگی دنیا برایشان آماده کند و جانکندنشان هم در حال دلبستگی به دنیا و بیاعتقادی به خدا باشد. 55
آنها به خدا قسم میخورند که جزو شمایند؛ درحالیکه نهتنها جزو شما نیستند، بلکه جماعتی بسیار بزدلاند! 56
بهوقت خطر، اگر پناهگاه یا غار یا سوراخموشی پیدا کنند، هراسان و شتابان به درونش میخزند! 57
بعضیهایشان در تقسیم زکات، به تو ایراد میگیرند. اگر سهمی از زکات به آنها برسد، راضی میشوند؛ ولی اگر سهمی از زکات به آنها نرسد، یکدفعه عصبانی میشوند! 58
کاش به همان مقداری که خدا و پیامبرش به آنها میدهند، راضی شوند و بگویند: «خدا برایمان بس است. خدا و رسولش از نعمتهای بیش از اندازۀ الهی به ما خواهند داد. ما به خدا رو کردیم و بس.» 59
زکات فقط برای اینها باید مصرف شود: فقیران، درماندگان، متصدیان جمعآوری و پخش زکات، جذب دلها به اسلام، آزادی بردگان، ادای قرض بدهکاران، درراهماندهها و در راه خدا. این هشت راه مصرف زکات، از طرف خدا واجب شده است و با ایرادگیریهای منافقها تغییر نمیکند؛ چون خدا دانای کاردرست است. 60
بعضی دیگر از منافقها پیامبر را اذیت میکنند و میگویند: «او خوشباور است!» بگو که این خوشباوری اتفاقاً بهنفع خودتان است. او حرف خدا را میشنود و به آن عمل میکند و حرف شما مسلمانان را هم میشنود و بعد از بررسی، به آن ترتیبِ اثر میدهد. اینطور، به مسلمانان واقعی لطف میکند. عذابی زجرآور هم در انتظار منافقهایی است که رسول خدا را اذیت میکنند. 61
برای فریبدادنتان، به خدا قسم میخورند تا راضیتان کنند؛ درحالیکه اگر واقعاً ایمان دارند، سزاوارتر این است که خدا و بهدنبال آن رسولش را راضی کنند. 62
مگر نمیدانند که هرکس با خدا و رسولش دربیفتد، آتش جهنم در انتظار اوست که آنجا ماندنی است؟! بله، رسوایی بزرگ همین است! 63
منافقان از این واهمه دارند که سورهای برضدّشان فرستاده شود که نیتهای شومشان دربارۀ ترور پیامبر را بهرویشان بیاورد! بگو: «به نفاق و مسخرهبازیتان ادامه دهید تا خدا نقشۀ شومی را برملا کند که از فاششدنش واهمه دارید.» 64
اگر برای این سوءقصد بازخواستشان کنی، حتماً به تو میگویند: «داشتیم سر به سرتان میگذاشتیم و شوخی میکردیم!» بگو: «خدا و آیههایش و پیامبرش را دست میاندازید؟!» 65
عذر بدتر از گناه نیاورید؛ زیرا بعد از مسلمانشدنِ ظاهریتان، بااین سوءقصد به پیامبر، بیدین شدهاید! در عذابدادنتان، اگر از فریبخوردههایتان هم بگذریم، سران فتنهگرتان را مجازات میکنیم؛ چون جرم آنها مسلّم است. 66
البته مردها و زنهای منافق سروتَه از یک قماشاند: امربهمنکر و نهیازمعروف میکنند! از ترس کمک در راه خدا مشتشان را میبندند تا نم پس ندهند! خدا را به فراموشی سپردهاند؛ خدا هم آنها را به فراموشی سپرده است؛ چراکه منافقها همان افراد منحرفاند. 67
خدا به مردها و زنهای منافق و بیدینها آتش جهنم را وعده داده است که همیشه آنجا ماندنیاند. همین برایشان بس است! خدا لعنتشان کرده و عذابشان ادامهدار است. 68
حال و روز شما، مثل حال و روز منافقهایی است که قبل از شما زندگی میکردهاند. فقط فرقش این است که آنها بهمراتب از شما قویتر بودند و اموال و اولاد بیشتری داشتند؛ برای همین، در لذتهای مادی خودشان غرق شدند. شما از دنیای خودتان همان استفادۀ نابجا را میکنید که آنها از دنیای خودشان کردند و همانطورکه آنها در منجلاب نکبت فرو رفتند، شما هم فرو رفتهاید! بله، کارهایشان در دنیا و آخرت تباه شد و سرمایۀ عمرشان را باختند. شما هم عین آنها! 69
مگر خبر نابودی اقوامی که قبل از آنها زندگی میکردهاند، به گوششان نخورده است؛ یعنی قوم نوح، عاد، ثمود، ابراهیم، مردمِ شهر مَدیَن و شهرهای زیروروشدۀ قوم لوط؟! پیامبرانشان دلیلهای روشنی برایشان آوردند؛ ولی آنها نپذیرفتند و سزایش را چشیدند. خدا بنا نداشت که به آنها بد کند؛ بلکه خودشان به خودشان بد میکردند. {یعنی قوم شُعیب.}70
از طرف دیگر، مردان و زنانِ مسلمان دوستان و یاوران همدیگرند: امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند، نماز را با آدابش میخوانند، صدقه میدهند و از خدا و رسولش پیروی میکنند. بههمین زودیها خدا از لطف خودش برخوردارشان میکند؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 71
خدا به مردان و زنانِ باایمان باغهای پردرختی را وعده داده است که در آنها جویها روان است و آنجا ماندنیاند. همچنین، خانههایی باصفا در باغهایی همیشهسبز را. تازه، رضایت خدا از همۀ اینها برتر است و این است آن کامیابی بزرگ! 72
پیامبر! در مقابله با بیدینها و منافقها همۀ تلاشت را بهکار ببند و بر آنها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و آن بد سرانجامی است! 73
منافقها به خدا قسم میخورند که مطالبی کفرآمیز و زننده برضدّ پیامبر نگفتهاند؛ درحالیکه نهتنها سخنانی کفرآمیز بهزبان آوردهاند و بعد از اسلامآوردنشان بیدین شدهاند، بلکه توطئۀ ترورِ پیامبر را هم طراحی کردند؛ ولی در اجرایش موفق نشدند. آنها فقط برای این انتقام میگیرند که خدا و رسولش برایشان رفاه و امنیت بهارمغان آوردهاند! اگر توبه کنند، برایشان خیلی بهتر است. اگر هم همچنان از حقیقت رو بگردانند، خدا به عذابی زجرآور در دنیا و آخرت گرفتارشان میکند و دیگر روی زمین هیچ یار و یاوری نخواهند داشت.{بهقول معروف، نمک میخورند و نمکدان میشکنند.} 74
بین منافقها هستند کسانی که با خدا عهد بستند: «اگر خدا از فضل و کرمش مالومنالی به ما بدهد، حتماً خمس و زکاتش را میپردازیم و درستکار میشویم.»{مثلاً کسی پیش رسول خدا؟ص؟ آمد و گفت: «دعا کن خدا ثروتِ زیاد روزیام کند.» فرمودند: «روزیِ کمی که بتوانی شکرش را بجا آوری، بهتر است از مال فراوانی که از عهدۀ شکرش برنیایی.» آن مرد قسم خورد که... در آیهها بخوانید. شکر عملیِ ثروت چیست؟ راکدنگهنداشتن سرمایه، دوری از زندگیِ پُرریختوپاش و مجلل، پرداختن حقوق واجبِ مال، کمک به نیازمندان. } 75
اما همینکه خدا از فضل و کرمش مالومنالی به آنها داد، از پرداخت خمس و زکاتش خودداری کردند و با بیاعتنایی، از تعهدشان رو برگرداندند! 76
خدا هم بهسزای اینکه به عهدشان با خدا وفا نکردند و دروغگو از آب درآمدند، نفاق را در دلهایشان ریشهدار کرد تا روز مرگ که خدا را ملاقات کنند. 77
مگر نمیدانستند که خدا رازها و حرفهای درِگوشیشان را میفهمد و خدا تمام اسرار را کاملاً میداند؟! 78
آنها به همۀ پرداختکنندگان خمس و زکات نیشوکنایه میزنند: هم به مسلمانان ثروتمندی که خمس و زکاتشان را با رضا و رغبت میدهند، هم به مسلمانان کمتوانی که از کمیِ خمس و زکاتشان ناراحتاند. بله، آنها اینان را مسخره میکنند. خدا هم آنها را مسخره میکند و عذابی زجرآور نصیبشان میشود.{مثلاً دربارۀ ثروتمندان میگویند: «آنها برای ریاکاری و خودنمایی خمس و زکات میدهند» و دربارۀ افراد کمتوان میگویند: «این چِندرغازی که میدهند، به چه درد اسلام و مسلمانها میخورد؟!»} 79
برای منافقهای خسیس و خردهگیر، چه آمرزش بخواهی چه نخواهی، فرقی به حالشان نمیکند. اگر صد بارهم برایشان آمرزش بخواهی، خدا هرگز نمیآمرزدشان؛ چونکه این جماعت خدا و رسولش را باور نکردند. خدا دست چنین جماعت منحرفی را نمیگیرد.{در متن آیه «سَبعینَ مَرّةٍ» آمده به معنای «هفتاد بار» و چون این عبارت کنایه از کثرت است، ما معادل فارسی امروزیاش را در ترجمه آوردهایم.} 80
جاماندگان از جنگ تبوک، از خانهنشینی خود و پشتکردن به رسول خدا خوشحال بودند و دوست نداشتند که با مال و جانشان در راه خدا بجنگند. تازه، دیگران را هم اینطور تحریک میکردند: «در این تابستان داغ به جبهه نروید!» بگو: «آتش جهنم خیلی داغتر است!» البته اگر سرشان بشود! 81
این منافقها برای کارهای زشتشان، ازجمله فرار از جبهه، اتفاقاً باید کم بخندند و زیاد گریه کنند! 82
اگر خدا تو را از جنگ تبوک بهسلامت برگردانْد و دیدی گروهی منافق بدون اینکه در جنگ شرکت کرده باشند، برای حضور در جنگِ دیگری از تو اجازه میخواهند، بگو: «شما هیچ وقت برای هیچ جنگی مرا همراهی نخواهید کرد و هیچ وقت در کنار من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید؛ چون شما از همان اول از جنگ شانه خالی کردید. حالا هم مثل زنان و کودکان خانهنشین، در خانه بنشینید!» 83
بر جنازۀ هیچیک از آنها هیچ وقت نماز نخوان و در کنار قبرشان، برای فاتحهخوانی نایست؛ چونکه این جماعت خدا و رسولش را باور نکردند و در حال نافرمانی مردند. 84
مبادا مات و مبهوتِ اموال و اولاد فراوانشان شوی! خدا میخواهد با همینها، دردنیا عذابشان کند و جانکندنشان هم در حال دلبستگی به دنیا و بیاعتقادی به خدا باشد. 85
وقتی سورهای فرستاده شود که میگوید خدا را باور کنید و همراه پیامبرش به جبهه بروید، منافقهایی که توانایی کافی برای حضورِ در جبهه دارند، اینطور بهانه میتراشند: «بگذار ما هم مثل خانهنشینها در خانه بنشینیم!» 86
بله، بهشدت تمایل داشتند که با زنان خانهنشین در خانه بمانند و مُهر بدبختی بر دلهایشان زده شود تا دیگر چیزی نفهمند؛ 87
اما پیامبر و مؤمنانِ همراهش با جان و مالشان در راه خدا جنگیدند. هرچه خیر و خوبی هست، برای آنان است و آنان همان مردم خوشبختاند. 88
خدا برایشان باغهایی پردرخت آماده کرده است که در آنها جویها روان است و آنجا ماندنیاند. این است کامیابی بزرگ! 89
برای گرفتنِ اجازۀ حضور در جبهه، حتی مردمِ ناتوان پیشت آمدند؛ ولی منافقهایی که توانایی کافی داشتند و به خدا و رسولش دروغ میگفتند، از حضور در جبهه شانه خالی کردند! این منافقهای بیدین بهزودی دچار عذابی زجرآور میشوند. 90
افراد ناتوان و مریض و کسانی که پولی برای تهیۀ سلاح و تجهیزات سفر ندارند، اشکالی ندارد که به جبهه نیایند؛ بهشرط آنکه در پشت جبهه، با پشتیبانی از رزمندگان اسلام، خیرخواه خدا و رسولش باشند. به این مردمِ وظیفهشناس ایرادی وارد نیست و خدا آمرزندۀ مهربان است. 91
همچنین، رزمندگانی که وسیلۀ سواری ندارند، اشکالی ندارد که به جبهه نیایند: همانانی که وقتی پیشت آمدند تا مَرکبی برایشان تهیه کنی و تو گفتی: «چیزی در دستوبالم نیست تا بر آن سوارتان کنم»، از شدت غصه با چشمانی اشکبار، از پیشَت برگشتند که چرا خودشان پولی ندارند تا وسیلهای دستوپا کنند! 92
این جزء شامل آیات انفال 41 تا آخر و توبه 1 تا 92 می باشد.
مسلمانان! بدانید هر درآمدی که بهدست میآورید، باید یکپنجمش را به این شش گروه بدهید: خدا، پیامبر، امامان معصوم، سادات یتیمِ فقیر، سادات نیازمند و سادات در راه مانده؛البته اگر واقعاً خدا و آیههایی را باور کنید که دراینباره بر بندۀ خود، محمد، در جنگ بَدر فرستادیم؛ همان روز جداییِ حق از باطل و روز رویاروییِ سپاه اسلام و کفر. خدا از عهدۀ هر کاری برمیآید.{در زمان غیبت امام عصر سهم سه گروه اول در اختیار فقیه جامعالشرایط قرار میگیرد تا در راه تبلیغ و تقویت دین اسلام مصرف کند و سهم سه گروه دوم با اجازۀ فقیه به سادات یتیم و فقیر و درراهمانده داده میشود.} 41
در جنگ بَدر شما در پاییندست منطقه جا گرفته بودید و دشمن در بالادست. کاروان تجاریِ دشمن هم با فرار از کنار ساحل، از چنگتان گریخته بود! اگر شما و دشمن قرارِ جنگ با هم گذاشته بودید، در صحنۀ نبرد حاضر نمیشدید؛ ولی همه چیز طوری پیش رفت که خواستِ حتمی خدا در پیروزی اسلام و شکست کفر، عملی شود تا هم اتمامحجتی باشد برای هرکه میخواهد به بیراهه برود و هم اتمامحجتی باشد برای هرکه میخواهد در راه راست قدم بگذارد؛ چون خدا شنوای داناست. 42
بهیاد بیاور که خدا، در خوابت، نیروهای دشمن را کمتعداد نشانت داد. اگر زیاد نشانشان میداد، روحیهتان را میباختید و در مبارزه با دشمن دچار اختلاف میشدید؛ ولی خدا از شرّ ترس و دودستگی نجاتتان داد. بله، او میداند هر آنچه را در دلها میگذرد. 43
بهخاطر بیاورید که با دشمن روبهرو شدید: خدا تعداد نیروهایشان را در نگاهتان کم نشان داد و نیروهای شما را هم، قبل از شروع جنگ، در چشم آنها کم نشان داد تا خدا خواستِ حتمیاش را در پیروزی اسلام و شکست کفر، عملی کند. بله، همۀ کارها به او ختم میشود.{این کار خدا برای آن بود که نیروهای دشمن دچار غرور کاذب شوند و بیمحابا حمله کنند؛ ولی در وسط کارزار، خدا رزمندگان اسلام را دوچندان جلوه داد، تا دشمن به وحشت بیفتد و روحیۀ خود را ببازد.} 44
مسلمانان! وقتی با گروهی از نیروهای دشمن رودررو میشوید، ثابتقدم باشید و خیلی خدا را یاد کنید تا پیروز شوید. 45
در میدان جنگ، دنبالهروِ خدا و رسولش باشید و با هم جرّوبحث نکنید که روحیهتان را میبازید و نیرویتان تحلیل میرود! بهجای آن، مقاومت کنید که خدا در کنار اهل صبر است. 46
همینطور، مانند نیروهای دشمن نباشید که مغرورانه و برای نمایش قدرت، از مکه خارج شدند و به منطقۀ بَدر آمدند. آنها مانع بندگی خدا میشوند. البته خدا به کارهایشان مسلط است. 47
یادتان باشد که شیطان، لشکرکشی علیه مسلمانان را در نظر بیدینها رنگولعاب داد و گفت: «امروز، مسلمانان اصلاً نمیتوانند شکستتان بدهند. خودم پشتوپناهتان هستم!» ولی همینکه دو طرف در برابر هم بهخط شدند، شیطان فوری پا به فرار گذاشت و گفت: «من دیگر کاری به کارتان ندارم! چون من فرشتگانی را میبینم که برای یاری مسلمانان آمدهاند و شما آنها را نمیبینید. اصلاً من از خدا میترسم!» بله، مجازات خدا شدید است. 48
ازآنطرف، منافقها و افراد ضعیفایمان دربارۀ رزمندگان مسلمان بهمسخره میگفتند: «شوق شهادت آنها را به جبهه کشانده!» البته هرکه به خدا توکل کند، پیروز است. آخر، خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 49
کاش میدیدی فرشتگانِ مسئول قبض روح، وقتی جان بیدینها رامیگیرند، چطور برسروصورت و پشتوپهلوی آنها میزنند و میگویند: «بچشید عذاب سوزان جهنم را!» 50
این عذاب، تقاصِ همان کارهایی است که قبلاً کردهاید؛ وگرنه خدا که به بندگانش کمترین ظلمی نمیکند. 51
روش آنها درست مانند روش فرعونیان و کسانی است که قبل از آنها بودند: آیهها و نشانههای خدا را دروغ دانستند و خدا هم بهسزای گناهانشان گریبانشان را گرفت. آخر، خدا نیرومند است و مجازاتش شدید. 52
این مجازات برای آن است که خدا نازونعمت هیچ ملتی را به بلا و فلاکت تغییر نمیدهد؛ مگر آنکه خودشان رفتارشان را تغییر دهند. همینطور، برای آن است که خدا حرفهایشان را میشنود و کارهایشان را میداند. 53
روش آنها درست مانند روش فرعونیان و کسانی است که قبل از آنها بودند: آیهها و نشانههای خدا را دروغ دانستند و ما هم بهسزای گناهانشان نابودشان کردیم و آن فرعونیان را در دریا غرق ساختیم. بله، همگی بدکار بودند. 54
بدترینِ جنبندگان، از نظر خدا، یهودیهای مدینهاند: بیدینی چنان در دلهایشان لانه کرده است که دیگر ایمان نمیآورند؛ 55
همانها که هر بار با سرانشان عهد میبندی، عهدشان را میشکنند و از عهدشکنی هم باکی ندارند. 56
پس اگر روزی در خط مقدّم جبهه دستت به آنها رسید، چنان عرصه را بر آنها تنگ کن که عقبۀ آنها از وحشت تارومار شوند تا عاقبت عهدشکنی را لمس کنند. 57
اگر هم برای جنگِ با شما به جبهه نیامدند، ولی با شواهد قطعی از عهدشکنیشان میترسی، مقابلهبهمثل کن و عهدشان را بینداز جلویشان! چون خدا خیانتکارها را دوست ندارد. 58
بیدینهای عهدشکن خیال نکنند با این خیانتها از دستمان فرار میکنند! آنها نمیتوانند حریف ما شوند. 59
برای مقابله با دشمن، هرچه میتوانید نیرو و تجهیزات نظامی آماده کنید تا بدینوسیله، دشمنان خدا و خودتان را به وحشت بیندازید و نیز دشمنان پشتصحنهای را که آنها را نمیشناسید، ولی خدا آنها را میشناسد! هر چیزی را که در راه خدا خرج کنید، در قیامت به شما کامل پس میدهند و حقی از شما ضایع نمیشود.{جملۀ اول این آیه با خوشسلیقگیِ تمام بالای آرم سازمانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران حک شده است. بههمینخاطر، این سازمان مقدس از همان اوایل پیروزی انقلاب، به تربیت نیرو، کادرسازی، تحقیق و توسعۀ تجهیزات دفاعی، بومیسازیِ فناوریهای پیشرفتۀ نظامی مشغول بوده است و الان که در آغاز چهلسالگی دوم انقلاب هستیم، پیشرفتها و فعالیتهای سپاه حتی در بخشهای غیرنظامی، نهتنها مایۀ مباهات نظام اسلامی و ملّت عزیز ایران شده است، بلکه مسلمانان و مظلومان و آزادیخواهان جهان هم به آن میبالند. } 60
اگر برای صلحوسازش ابراز تمایل کردند، به آن تمایل نشان بده و به خدا توکل کن؛ زیرا فقط اوست که حرفهایشان را میشنود و نقشههایشان را میداند. 61
اگر هم بخواهند با پیشنهاد صلح فریبت دهند، جای نگرانی نیست؛ چون خدا برای تو بس است. او بود که با امداد غیبی خودش و کمک مسلمانان، از تو پشتیبانی کرد 62
و دلهای مسلمانان را به هم مهربان کرد که بهفرض هم، تمام داراییهای روی زمین را خرج میکردی، نمیتوانستی دلهایشان را به هم مهربان کنی؛ ولی خدا دلهایشان را به هم مهربان کرد؛ چون او شکستناپذیرِ کاردرست است. 63
پیامبر! خدا بس است برای تو و برای مسلمانانی که دنبالهروِ تو هستند. 64
پیامبر! مسلمانان را به جنگ با دشمن تشویق کن. اگر افراد ثابتقدمتان بیست نفر بودند و نیروهای دشمن دویست نفر، باید در برابرشان میجنگیدند تا پیروز شوند. اگر هم از شما صد نفر بودند و آنها هزار نفر، باید در برابرشان میجنگیدند تا پیروز شوند؛ زیرا دشمنان فهم درستی از کمکهای غیبی و ارزش شهادت ندارند. 65
اما هماکنون خدا به شما تخفیف داد و فهمید که ایمان و روحیهتان ضعیف شده است. از این بهبعد اگر نیروهایتان صد نفر بودند و نیروهای دشمن دویست نفر، باید در برابرشان مقاومت کنند تا بهخواست خدا پیروز شوند. اگر هم از شما هزار نفر بودند و آنها دوهزار نفر، باید در برابرشان مقاومت کنند تا بهخواست خدا پیروز شوند؛ چون خدا در کنار اهل صبر است. {این تخفیف دربارۀ حملۀ ابتدایی است؛ اما دربارۀ دفاع از اسلام و انقلاب و آبوخاک کشور اسلامی هیچ تخفیفی وجود ندارد. بههرحال، در حمله و دفاع، روشن است که تشخیص و تصمیم رهبر و فرماندهان عالیرتبۀ نظام ملاک است.} 66
هیچ پیامبری حق ندارد در حین عملیات اسیر بگیرد، تا وقتی جاپای خود را در خط مقدّم سفت کند. شما به بهانۀ گرفتن اسیر، دنبال منافعِ مادی هستید؛ ولی خدا برای شما آخرت را میخواهد. خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 67
اگر خدا اصلِ اسیرگرفتن را جایز نکرده بود، برای اقدام بیموقعتان در گرفتن اسیر در جنگ بَدر، عذابی بیاندازه به سرتان میآمد! 68
بههرحال، از غنائم جنگی بهشیوهای حلال و پاکیزه استفاده کنید و از این بهبعد، مراقب رفتارتان باشید. خدا آمرزندۀ مهربان است. 69
پیامبر! به اسیرانی که در چنگ شمایند، بگو: «اگر خدا ببیند که حرف حق اثری در دلهایتان میگذارد، از مالی که در برابر آزادیتان از شما گرفته شده، بهترش را به شما میدهد و شما را میآمرزد. آخر، خدا آمرزندۀ مهربان است.» 70
ولی اگر بخواهند بعد از آزادی، با حضور در جنگ دیگری به تو خیانت کنند، چیز تازهای نیست. آنها قبلاً هم به خدا خیانت کردهاند. خدا هم تو را بر آنها مسلط کرده و میکند؛ چون خدا دانای کاردرست است. 71
مسلمانانی که هجرت کردند و با مال و جانشان در راه خدا جنگیدند، یعنی مهاجران، و مسلمانانی که آنان را پناه دادند و کمک کردند، یعنی انصار، بر یکدیگر ولایت دارند؛ ولی کسانی که مسلمان شدند و مهاجرت نکردند، هیچگونه مسئولیتی در برابرشان ندارید. تنها اگر در محدودۀ مسائل دینی از شما کمک بخواهند، باید کمکشان کنید؛ مگر اینکه کمکتان بهضرر ملت و مملکتی باشد که بین شما و آنها پیمان ترک خصومت بسته شده است. بله، خدا کارهایتان را میبیند.{آنها در سه چیز بر یکدیگر ولایت دارند: 1. از هم ارث ببرند؛ 2. همدیگر را یاری کنند؛ 3. اگر یکیشان به غیرمسلمانی پناهندگی داد، بقیه به او احترام بگذارند. البته نکتۀ اول با آیۀ آخر همین سوره و آیۀ 6 سورۀ احزاب (ص418) منتفی شد. نکتۀ سوم هم فعلاً اجرایی نیست؛ زیرا پناهندگی بیگانگان به کشور اسلامی، مقررات خاص خودش را دارد و از حالت شخصی و سلیقهای خارج شده است.} 72
بیدینها هم فقط دوست و دلسوز همدیگرند، نه دوست و دلسوز شما! اگر به این سفارشها عمل نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین، بهویژه در جامعۀ اسلامی، رخ میدهد! 73
مسلمانانی که مهاجرت کردند و در راه خدا جنگیدند و مسلمانانی که پناهشان دادند و کمکشان کردند، آنان همان مؤمنان واقعیاند و آمرزش و روزیهای بهشتی نصیبشان میشود. 74
همچنین، کسانى که بعداً اسلام آوردند و مهاجرت کردند و همراهتان در راه خدا جنگیدند، جزو شمایند. البته طبق کتاب خدا، خویشاوندان در ارثبردن از همدیگر، مقدّماند بر دیگران. واقعاً خدا هر چیزى را میداند. 75
سوره توبه آیات 1 تا 92
سوره مبارکه توبه
بدینوسیله، خدا و پیامبرش قطع رابطۀ خود را از بتپرستهایی اعلام میکنند که با آنها عهد بسته بودید و آنها نقضش کردند. 1
پس شماعهدشکنها تا چهار ماهِ دیگر فرصت دارید که دمکه و اطرافش رفتوآمد کنید و بدانید نمیتوانید حریف خدا شوید؛ بلکه خداست که بیدینها را خوار میکند. 2
خدا و پیامبرش در همین روز عید قربان به مردم اعلام میکنند: «خدا و پیامبرش با بتپرستها قطع رابطه کردهاند!» پس، بهنفعتان است که دست از عهدشکنی بردارید و مسلمان شوید؛ ولی اگر به عهدشکنی ادامه دهید، هرگز نمیتوانید حریف خدا شوید. به این بیدینها عذابی زجرآور مژده بده! 3
اما بتپرستهایی که با آنها عهد بستهاید و آنها از تعهدات خودشان به شما چیزی کم نگذاشتهاند و از کسی برضدّتان پشتیبانی نکردهاند، عهدشان را تا پایان مدتش محترم بشمارید؛ زیرا خدا آنانی را که به عهدهایشان پایبندند، دوست دارد. 4
وقتی آن مهلت چهارماهه تمام شد، هر جا که بتپرستها را گیر آوردید، بسته به شرایط، بکشیدشان یا بهاسارتشان بگیرید یا محاصرهشان کنید یا در هر کمینگاهی به کمینشان بنشینید؛ ولی اگر از بتپرستی توبه کردند و نماز را با آدابش خواندند و صدقه دادند، کاری به کارشان نداشته باشید؛ چون خدا آمرزندۀ مهربان است. 5
تازه، اگر هر بتپرستی برای پرسوجو دربارۀ اسلام از تو امان خواست، امانش بده تا کلام خدا را بشنود. آنوقت، او را به محل امنی برسان. حکمت این اماندادن آن است که بتپرستها مردمی ناآگاهاند و باید به آنها فرصت تحقیق داد. 6
با آنهمه عهدشکنی، دیگر چطور عهد بتپرستها پیش خدا و پیامبرش محترم باشد؟! البته کسانی که با آنها در کنار مسجدالحرام پیمان ترک خصومت بستهاید، استثنا هستند: پس تا وقتی پای حرفشان ایستادهاند، پای حرفتان بایستید؛ زیرا خدا آنانی را که به عهدهایشان پایبندند، دوست دارد. 7
بله، چطور عهدشان محترم باشد؟! حال آنکه اگر بر شما غلبه کنند، نه حق خویشاوندی را رعایت خواهند کرد و نه عهدشان را! چون با چربزبانی، اعتمادتان را جلب میکنند؛ ولی در دلهایشان غیر از آن چیزی است که بهزبان میآورند و بیشترشان عهدشکناند. 8
برای حفظ منافع مادی خودشان به آیههای خدا بیمحلی میکنند و مانع بندگیاش میشوند. واقعاً رفتار بدی از خودشان نشان میدهند! 9
نهتنها دربارۀ شما، بلکه دربارۀ هیچ مسلمانی، نه حق خویشاوندی را رعایت میکنند و نه عهدشان را. آنها حقیقتاً تجاوزکارند؛ 10
ولی اگر ازبتپرستی توبه کنند و نماز رابا آدابش بخوانند و صدقه بدهند، برادران دینیتان بهحساب میآیند. بله، آیههای خودمان رابرای مردم خوشفهم توضیح میدهیم. 11
اگر هم به عهدشکنی ادامه دهند و دربارۀ دینتان زبان به نیشوکنایه بگشایند، دیگر، رهبرانِ کفر بهحساب میآیند. پس با آنها بجنگید؛ زیرا به هیچ تعهدی پایبند نیستند. باشد که با این شدت عمل، دست از عهدشکنی بردارند. 12
آیا نمیخواهید بجنگید با این جماعتی که عهدهایشان را شکستند و مصمّم بودند پیامبر را از مکه اخراج کنند؟! همانها بودند که اولینبار جنگ با شما را آغاز کردند! نکند از آنها میترسید؟! اگر مؤمنید، جا دارد که در درجۀ اول از خدا حساب ببرید. 13
با آنها بجنگید تا خدا به دست شما عذابشان کند، خوارشان کند، بر آنها پیروزتان کند، دل مسلمانان را خنک کرده و خشمِ دلشان را فرو بنشاند. البته خدا به هرکه شایسته ببیند، توفیق توبه از بتپرستی میدهد؛ چون خدا دانای کاردرست است. 14و15
نکند خیال میکنید همینطور آزمایشنشده، رهایتان میکنند، بیآنکه خدا رزمندگانتان را شناسایی کند؟! همانان که جز برای او و پیامبرش و مسلمانان سفرۀ دلشان را باز نمیکنند. بله، خدا آگاه است که چه میکنید. 16
بتپرستهایی که به بیدینی خودشان اعتراف میکنند، حق ندارند از مسجدها و مکانهای عبادی نگهداری کنند! کارهای خوبی هم که احیاناً از آنها سر زده است، هدر میرود و این جماعت در آتش ماندنیاند. 17
نگهداری مسجدها و مکانهای عبادی فقط بهعهدۀ آنانی است که خدا و روز قیامت را باور دارند و نماز را با آدابش میخوانند و صدقه میدهند و فقط از خدا حساب میبرند. امید است آنان در صف هدایتیافتهها قرار بگیرند. 18
آیا کار آبرسانی و ادارۀ امور حاجیان و نگهداری مسجدالحرام را که از روی ایمان به خدا و روز قیامت نبوده است، یکسان میگیرید با کار آنانی که خدا و روز قیامت را باور دارند و در راه خدا مبارزه میکنند؟! نه، این دو از نظر خدا یکسان نیستند. خدا دست مردم بدکار را نمیگیرد. 19
آنان که ایمان بیاورند و در راه خدا مهاجرت کنند و با مال و جانشان بجنگند، در پیشگاه خدا مقامی بسیار برتر دارند و آنان همان مردم کامیاباند. 20
خدا به آنان، از طرف خودش، مژدۀ رحمت و رضایت میدهد و نیز مژدۀ باغهای پردرختی که در آن، نعمتهایی پایدار نصیبشان میشود 21
و همیشه آنجا ماندنیاند. خداست که چنین پاداشهای بزرگی در اختیار دارد. 22
مسلمانان! درصورتیکه پدران و برادرانتان بیدینی را بر دینداری ترجیح دادهاند، با آنها رابطۀ عمیق و عاطفی برقرار نکنید و آنها را کسوکار خود نگیرید. هریک از شما چنین ارتباطی با آنها برقرار کند، بهیقین بدکار است. 23
پیامبر! به مسلمانان گوشزد کن: «اگر پدران و مادرانتان، فرزندانتان، برادران و خواهرانتان، همسرانتان، قوموخویشتان، اموالی که بهدست آوردهاید، کسبوکاری که از کسادیاش نگرانید و خانههایی که به آن دل خوش کردهاید، برایتان دوستداشتنیتر از خدا و پیامبرش و جهاد در راه خداست، پس منتظر باشید که خدا مردمی را به صحنه میآورد که برایشان، خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا از هر چیزی دوستداشتنیتر است. خدا دست مردم منحرف را نمیگیرد.» 24
خدا در جبهههای مختلفی کمکتان کرده است، بهویژه در جنگ حُنَین که از کثرتِ نیروهایتان، ذوقزده و مغرور شده بودید؛ ولی نهتنها آنهمه نیرو اصلاً بهدردتان نخورد، بلکه در حملۀ غافلگیرانۀ دشمن، عرصه بر شما تنگ شد. دستآخر هم، پشت به دشمن کردید و فرار را بر قرار ترجیح دادید! 25
آنوقت، خدا آرامشش را بر پیامبرش و بر مؤمنان حکمفرما ساخت و سپاهیان نامرئیِ خود را برای یاریشان فرستاد و دشمنان بیدین را به شکست مفتضحانه کشاند. سزای بیدینها همین است. 26
تازه، خدا بعد از این واقعه، به هر مسلمان فراری یا بیدینِ شکستخوردهای که صلاح میدانست، توفیق توبه داد. آخر، خدا آمرزندۀ مهربان است. 27
مسلمانان! بتپرستها آدمهایی پست و پلیدند؛ بنابراین، نباید از امسال بهبعد به مکه بیایند و به مسجدالحرام نزدیک شوند. اگر هم از فقر و فشار اقتصادیِ ناشی از قطع رابطه با آنها نگرانید، خدا اِنشاءالله از لطف خودش بینیازتان خواهد کرد؛ زیرا خدا دانای کاردرست است. 28
با اهلکتاب یعنی مسیحیها، یهودیها، صابئیها و مجوسیها که ایمان و اعتقاد صحیحی به خدا و روز قیامت ندارند و آنچه خدا و پیامبرش حرام کردهاند، حرام نمیدانند و برنامۀ درست زندگی را نمیپذیرند، بجنگید تا از سرِ تسلیم و تواضع در برابر حکومت قدرتمندِ اسلامی، تن به جِزیِه دهند. {«جِزیِه» مالیات سرانۀ سالانه و نوعی کمک مالى است که دولت اسلامی از اهلکتاب میگیرد، آنهم در برابر مسئولیتى که برای تأمین امنیتشان بر عهده دارد. این درآمد صَرف هزینههای دفاعی در برابر تهدیدها و حملههای دشمنان خارجی میشود. بهجایش، جهاد بر مسلمانان واجب است؛ اما بر اهلکتابِ ساکن در کشور اسلامی، نه. البته در حال حاضر و در ایران اسلامی، بنا به مصالحی، از اهلکتاب جِزیِه نمیگیرند و امنیتشان هم برقرار است.} 29
یهودیان ادعا میکردند که عُزَیر پسر خداست و مسیحیان ادعا میکردند که مسیح پسر خداست! اینها حرفهای بیاساسی است که بهزبان میآورند و از جنس همان حرفهای بتپرستهایی است که قبل از آنها زندگی میکردهاند. خدا بکشدشان که چطور با این عقاید خرافی از مسیر حق به انحراف کشیده میشوند! 30
یهودیها و مسیحیها بهجای خدا، روحانیان و راهبانشان را اربابهای خود میدانند و بهعلاوه، مسیحیها مسیح پسر مریم را هم معبودِ خودشان قرار دادهاند؛ درحالی
که فقط مأمور بودند یگانه معبودی را بپرستند که معبودی جز او نیست. منزه است او از این عقاید خرافیشان. 31
فضای نورانیِ آموزههای دینی را میخواهند با حرفهای بیارزش، تیرهوتار کنند؛ ولی خدا جز این نمیخواهد که این دینِ نورانی را تابنده و پاینده کند؛ هرچند بیدینها خوششان نیاید! 32
او کسی است که پیامبرش محمد را با نشانههای راهنما و برنامۀ درست زندگی فرستاد تا اسلام را بر همۀ دینها برتری دهد؛ هرچند بتپرستها خوششان نیاید.{از این آیه بهخوبی برمیآید که روزی دین اسلام در سرتاسر جهان گسترش خواهد یافت. در روایات فراوانی آمده است که خدای مهربان بهدست حضرت مهدی این وعده را اجرا خواهد کرد.} 33
مسلمانان! خیلی از روحانیهای یهودی و راهبهای مسیحی با فروختن قبالۀ بهشت و خریدن گناهان مردم، اموال آنها را بالا میکشند و مانع بندگی خدا میشوند. به کسانی که سرمایۀ راکد، بهصورت طلا و پول، روی هم انباشته میکنند و در راه خدا هزینهاش نمیکنند، عذابی زجرآور مژده بده!{بنابراین، گذاشتن سرمایه روی سرمایه و استفادهنکردن از آن در مسیر رونق اقتصادیِ جامعه یا کمک به نیازمندان، عذابی زجرآور بههمراه دارد!} 34
منظور، روزی است که آن اموالِ انباشتهشده را در آتش جهنم، گرم و گداخته میکنند و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ مینهند و میگویند: «این همان ثروتی است که برای خودتان ذخیره میکردید! بچشید آنچه شب و روز مشغول جمعآوریاش بودید!» 35
تعداد ماههای سال قمری از نظر خدا، در نظام آفرینش و از روزی که خدا آسمانها و زمین را آفرید، دوازده ماه است که چهار ماه آن یعنی رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم ماههای حرام بهشمار میآید. این یکی از برنامههای استواری است که ضامن خوشبختی است. پس با جنگ و خونریزی در ماههای حرام، به خودتان بد نکنید. با همۀ بتپرستها بجنگید؛ همانطورکه آنها با همۀ شما میجنگند. البته زیادهروی نکنید و بدانید خدا در کنار خودمراقبان است. 36
با جابهجاکردن ماههای حرام، بیدینی بیشتر شد؛ طوریکه با آن، بتپرستها به گمراهی کشیده شدند: یک سال، ماه حرام را حلال میکردند و بهجایش ماه حلال را حرام، تا بتوانند در ماههای حرام، قتل و غارت کنند؛ البته سال دیگر، ماههای حرام و حلال را سرِ جای اصلیاش برمیگرداندند تا بهخیال خودشان، تعداد چهار ماهی را که خدا حرام کرده است کم و زیاد نکرده باشند! کارهای زشت بتپرستها در نظرشان رنگولعاب داده شده بود. خدا دست جماعت بتپرست را نمیگیرد.{مردم عرب در زمان جاهلیت، گاهى جای یکى از ماههاى حرام را عوض میکردند: معمولاً محرّم را با صفر. چرا؟ چون تحمل برقراری آتشبس در سه ماهِ پشت سر هم (ذیقعده و ذىحجّه و محرّم) برایشان مشکل بود و آن را موجب ضعیفشدن روحیه و رکودِ قتل و غارت میدانستند! بله، عرب جاهلی علاقۀ عجیبى به قتل و غارت داشت و این تغییر ماهها باعث مىشد که آتش جنگ و جنایت همچنان شعلهور بماند و فلسفۀ ماههاى حرام و حرمت جنگ در آنها بیاثر شود.}37
مسلمانان! چهتان شده که وقتی به شما فرمان داده میشود: «بهطرف جنگ و جبهه حرکت کنید»، به زمین چسبیدهاید و از جایتان تکان نمیخورید؟! نکند بهجای آخرت، به زندگی دنیا دل بستهاید؟! بدانید زندگی دنیا در برابر آخرت، بسیار ناچیز و زودگذر است.{از آیۀ 38 تا پایان این سوره، دربارۀ جنگ تَبوک است: جنگ مسلمانان با امپراتورى روم شرقى که بهراحتیِ جنگ با بتپرستهای مکه یا یهودیهای خِیبر نبود و مسلمانان مىبایست براى این درگیرى بزرگ حسابی آماده میشدند. بهعلاوه، فاصلۀ میان مدینه و سرزمین روم زیاد بود و از همه گذشته، گرمای تابستان بود و زمان برداشت محصول. همۀ اینها دستبهدست هم داده و رفتن به جبهه و جنگ را خیلی مشکل کرده بود.} 38
اگر بهطرف جبهه حرکت نکنید، خدا با عذابی زجرآور نابودتان میکند و گروهی غیر از شما را بهجایتان میآورد. در ضمن، با این کوتاهیتان ضرری به خدا نمیزنید؛ بلکه دودش به چشم خودتان میرود. بله، خدا از عهدۀ هر کاری برمیآید. 39
اگر پیامبر را کمک نکنید، خدا کمکش میکند؛ همانطورکه قبلاً کمکش کرد:وقتی بتپرستهای مکه بانقشۀ ترور مجبورش کردند به فرار ازآنجا، درحالیکه کسی همراهش بود، گریخت و به غار ثور پناه برد. پیامبر به همراهش دائم گوشزد میکرد: «نگران نباش! خدا با ماست.» پس خدا آرامش خودش را بر پیامبر حکمفرما ساخت و با سپاهیانی نامرئی کمکش کرد و نقشۀ بتپرستها را در قتل پیامبر و ریشهکنیِ اسلام نقشبرآب کرد. وعدۀ خدا در یاری پیامبر و برتری اسلام، همیشگی است؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 40
خواه مانع و مشغله داشته باشید یا نه، باید عازم جبهه شوید و با مال و جانتان در راه خدا بجنگید. این برایتان بهتر است؛ البته اگر به آثار و برکاتِ جهاد در راه خدا پی برده باشید. 41
اگر غنیمتی در کار بود که بهآسانی بهدست میآمد و جبهه هم نزدیک بود، منافقها دنبالت راه میافتادند! ولی رفتن به منطقۀ دوردستِ تبوک بهنظرشان طاقتفرسا میآمد. البته از جبهه که برگشتید، به خدا قسم خواهند خورد: «اگر میتوانستیم، با شما میآمدیم جبهه!» آنها با دغلبازی، خودشان را به هلاکت میاندازند و خدا خوب میداند که آنها دروغ گویند. 42
خدا خیرت بدهد! چرا قبل از آنکه برایت مشخص شود چه کسانی راست میگویند و چه کسانی اهل دروغاند، به آنها اجازه دادی به جبهه نیایند؟ 43
رزمندگانی که خدا و روز قیامت را واقعاً باور دارند، هرگز برای نیامدن به جبهه و جهادنکردن با مال و جانشان، نمیآیند از تو اجازه بگیرند. خدا حال این رزمندگانِ گوش به فرمان را میداند. 44
فقط کسانی برای فرار از جبهه از تو عذر و اجازه میخواهند که خدا و روز قیامت را واقعاً باور ندارند و شک به دلهایشان افتاده است و مُدام در شکّ خود سرگرداناند. 45
اگر واقعاً میخواستند به جبهه بیایند، میجنبیدند و اسباب سفر آماده میکردند! ولی بهخاطر نفاقشان، خدا رغبتی به همراهشدنشان با سپاه اسلام نداشت و برای همین، توفیق حضور در جبهه را از آنها گرفت. بهطعنه به آنها گفته شد: «مثل زنان و کودکان خانهنشین، در خانه بنشینید!» 46
بهفرض هم با شما بهجبهه میآمدند، فقط مایۀ شر برای شما میشدند! با بودن افراد زودباور در میانتان که تحت تأثیر حرفهای آنها قرار میگیرند، برای خالیکردنِ دلتان بهسرعت در میانتان رخنه میکردند. خدا حال بدکارها را خوب میداند. 47
البته قبل از این هم، دنبال کارشکنی و فتنهگری بودهاند و اوضاع را بهضرر تو بههم میریختند تا اینکه بالاخره حق آمد و برخلاف میل شان اسلام پیروز شد. 48
بعضی منافقها به پیامبر میگفتند: «اجازه بده به جبهه نیاییم و ما را به دردسر نینداز!» بدانید آنها با نفاق خودشان همین الان هم به دردسر افتادهاند! بله، بهیقین جهنم این قبیل بیدینها را محاصره کرده است. 49
اگر در جبهه، پیروزی و غنیمتی نصیبت شود، ناراحتشان میکند و اگر دچار شکست و خسارتی بشوی، میگویند: «خوب شد که از اول، تصمیم درستی گرفتیم و به جبهه نرفتیم» و خوشحال به خانههایشان برمیگردند. 50
بگو: «دچار هر حادثهای شویم، قطعاً خدا بهنفعمان مقدّرش کرده است؛ چون او همهکارۀ ماست. بله، مؤمنان باید فقط به خدا توکل کنند.» 51
بهعلاوه، بگو: «جز شهادت و پیروزی که هر دو هم خوباند، مگر انتظار عاقبت دیگری را برای ما میکشید؟! ولی ما دربارۀ شما انتظار میکشیم که خدا از طرف خودش یا به دست ما، به عذابی سخت دچارتان کند! پس چشمبهراه باشید که ما هم با شما چشمبهراه میمانیم!» 52
باز بگو: «چه از روی اراده و اختیار و چه از سرِ رودربایستی و سرپوشگذاشتن بر فرارِ از جهاد، مبلغی به مصرف جبهه برسانید، هرگز از شما پذیرفته نمیشود؛ چون شما مردمی منحرفید.» 53
موانع پذیرفتهشدنِ کمک مالیشان به جبههها اینهاست: آنها خدا و رسولش را واقعاً باور نکردهاند، همیشه با بیحالی نماز میخوانند و همواره با کراهت به جبههها کمک مالی میکنند! 54
نکند ماتومبهوتِ اموال و اولاد فراوانشان شوی! خدا میخواهد با همینها، زمینۀ عذاب را در زندگی دنیا برایشان آماده کند و جانکندنشان هم در حال دلبستگی به دنیا و بیاعتقادی به خدا باشد. 55
آنها به خدا قسم میخورند که جزو شمایند؛ درحالیکه نهتنها جزو شما نیستند، بلکه جماعتی بسیار بزدلاند! 56
بهوقت خطر، اگر پناهگاه یا غار یا سوراخموشی پیدا کنند، هراسان و شتابان به درونش میخزند! 57
بعضیهایشان در تقسیم زکات، به تو ایراد میگیرند. اگر سهمی از زکات به آنها برسد، راضی میشوند؛ ولی اگر سهمی از زکات به آنها نرسد، یکدفعه عصبانی میشوند! 58
کاش به همان مقداری که خدا و پیامبرش به آنها میدهند، راضی شوند و بگویند: «خدا برایمان بس است. خدا و رسولش از نعمتهای بیش از اندازۀ الهی به ما خواهند داد. ما به خدا رو کردیم و بس.» 59
زکات فقط برای اینها باید مصرف شود: فقیران، درماندگان، متصدیان جمعآوری و پخش زکات، جذب دلها به اسلام، آزادی بردگان، ادای قرض بدهکاران، درراهماندهها و در راه خدا. این هشت راه مصرف زکات، از طرف خدا واجب شده است و با ایرادگیریهای منافقها تغییر نمیکند؛ چون خدا دانای کاردرست است. 60
بعضی دیگر از منافقها پیامبر را اذیت میکنند و میگویند: «او خوشباور است!» بگو که این خوشباوری اتفاقاً بهنفع خودتان است. او حرف خدا را میشنود و به آن عمل میکند و حرف شما مسلمانان را هم میشنود و بعد از بررسی، به آن ترتیبِ اثر میدهد. اینطور، به مسلمانان واقعی لطف میکند. عذابی زجرآور هم در انتظار منافقهایی است که رسول خدا را اذیت میکنند. 61
برای فریبدادنتان، به خدا قسم میخورند تا راضیتان کنند؛ درحالیکه اگر واقعاً ایمان دارند، سزاوارتر این است که خدا و بهدنبال آن رسولش را راضی کنند. 62
مگر نمیدانند که هرکس با خدا و رسولش دربیفتد، آتش جهنم در انتظار اوست که آنجا ماندنی است؟! بله، رسوایی بزرگ همین است! 63
منافقان از این واهمه دارند که سورهای برضدّشان فرستاده شود که نیتهای شومشان دربارۀ ترور پیامبر را بهرویشان بیاورد! بگو: «به نفاق و مسخرهبازیتان ادامه دهید تا خدا نقشۀ شومی را برملا کند که از فاششدنش واهمه دارید.» 64
اگر برای این سوءقصد بازخواستشان کنی، حتماً به تو میگویند: «داشتیم سر به سرتان میگذاشتیم و شوخی میکردیم!» بگو: «خدا و آیههایش و پیامبرش را دست میاندازید؟!» 65
عذر بدتر از گناه نیاورید؛ زیرا بعد از مسلمانشدنِ ظاهریتان، بااین سوءقصد به پیامبر، بیدین شدهاید! در عذابدادنتان، اگر از فریبخوردههایتان هم بگذریم، سران فتنهگرتان را مجازات میکنیم؛ چون جرم آنها مسلّم است. 66
البته مردها و زنهای منافق سروتَه از یک قماشاند: امربهمنکر و نهیازمعروف میکنند! از ترس کمک در راه خدا مشتشان را میبندند تا نم پس ندهند! خدا را به فراموشی سپردهاند؛ خدا هم آنها را به فراموشی سپرده است؛ چراکه منافقها همان افراد منحرفاند. 67
خدا به مردها و زنهای منافق و بیدینها آتش جهنم را وعده داده است که همیشه آنجا ماندنیاند. همین برایشان بس است! خدا لعنتشان کرده و عذابشان ادامهدار است. 68
حال و روز شما، مثل حال و روز منافقهایی است که قبل از شما زندگی میکردهاند. فقط فرقش این است که آنها بهمراتب از شما قویتر بودند و اموال و اولاد بیشتری داشتند؛ برای همین، در لذتهای مادی خودشان غرق شدند. شما از دنیای خودتان همان استفادۀ نابجا را میکنید که آنها از دنیای خودشان کردند و همانطورکه آنها در منجلاب نکبت فرو رفتند، شما هم فرو رفتهاید! بله، کارهایشان در دنیا و آخرت تباه شد و سرمایۀ عمرشان را باختند. شما هم عین آنها! 69
مگر خبر نابودی اقوامی که قبل از آنها زندگی میکردهاند، به گوششان نخورده است؛ یعنی قوم نوح، عاد، ثمود، ابراهیم، مردمِ شهر مَدیَن و شهرهای زیروروشدۀ قوم لوط؟! پیامبرانشان دلیلهای روشنی برایشان آوردند؛ ولی آنها نپذیرفتند و سزایش را چشیدند. خدا بنا نداشت که به آنها بد کند؛ بلکه خودشان به خودشان بد میکردند. {یعنی قوم شُعیب.}70
از طرف دیگر، مردان و زنانِ مسلمان دوستان و یاوران همدیگرند: امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند، نماز را با آدابش میخوانند، صدقه میدهند و از خدا و رسولش پیروی میکنند. بههمین زودیها خدا از لطف خودش برخوردارشان میکند؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. 71
خدا به مردان و زنانِ باایمان باغهای پردرختی را وعده داده است که در آنها جویها روان است و آنجا ماندنیاند. همچنین، خانههایی باصفا در باغهایی همیشهسبز را. تازه، رضایت خدا از همۀ اینها برتر است و این است آن کامیابی بزرگ! 72
پیامبر! در مقابله با بیدینها و منافقها همۀ تلاشت را بهکار ببند و بر آنها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و آن بد سرانجامی است! 73
منافقها به خدا قسم میخورند که مطالبی کفرآمیز و زننده برضدّ پیامبر نگفتهاند؛ درحالیکه نهتنها سخنانی کفرآمیز بهزبان آوردهاند و بعد از اسلامآوردنشان بیدین شدهاند، بلکه توطئۀ ترورِ پیامبر را هم طراحی کردند؛ ولی در اجرایش موفق نشدند. آنها فقط برای این انتقام میگیرند که خدا و رسولش برایشان رفاه و امنیت بهارمغان آوردهاند! اگر توبه کنند، برایشان خیلی بهتر است. اگر هم همچنان از حقیقت رو بگردانند، خدا به عذابی زجرآور در دنیا و آخرت گرفتارشان میکند و دیگر روی زمین هیچ یار و یاوری نخواهند داشت.{بهقول معروف، نمک میخورند و نمکدان میشکنند.} 74
بین منافقها هستند کسانی که با خدا عهد بستند: «اگر خدا از فضل و کرمش مالومنالی به ما بدهد، حتماً خمس و زکاتش را میپردازیم و درستکار میشویم.»{مثلاً کسی پیش رسول خدا؟ص؟ آمد و گفت: «دعا کن خدا ثروتِ زیاد روزیام کند.» فرمودند: «روزیِ کمی که بتوانی شکرش را بجا آوری، بهتر است از مال فراوانی که از عهدۀ شکرش برنیایی.» آن مرد قسم خورد که... در آیهها بخوانید. شکر عملیِ ثروت چیست؟ راکدنگهنداشتن سرمایه، دوری از زندگیِ پُرریختوپاش و مجلل، پرداختن حقوق واجبِ مال، کمک به نیازمندان. } 75
اما همینکه خدا از فضل و کرمش مالومنالی به آنها داد، از پرداخت خمس و زکاتش خودداری کردند و با بیاعتنایی، از تعهدشان رو برگرداندند! 76
خدا هم بهسزای اینکه به عهدشان با خدا وفا نکردند و دروغگو از آب درآمدند، نفاق را در دلهایشان ریشهدار کرد تا روز مرگ که خدا را ملاقات کنند. 77
مگر نمیدانستند که خدا رازها و حرفهای درِگوشیشان را میفهمد و خدا تمام اسرار را کاملاً میداند؟! 78
آنها به همۀ پرداختکنندگان خمس و زکات نیشوکنایه میزنند: هم به مسلمانان ثروتمندی که خمس و زکاتشان را با رضا و رغبت میدهند، هم به مسلمانان کمتوانی که از کمیِ خمس و زکاتشان ناراحتاند. بله، آنها اینان را مسخره میکنند. خدا هم آنها را مسخره میکند و عذابی زجرآور نصیبشان میشود.{مثلاً دربارۀ ثروتمندان میگویند: «آنها برای ریاکاری و خودنمایی خمس و زکات میدهند» و دربارۀ افراد کمتوان میگویند: «این چِندرغازی که میدهند، به چه درد اسلام و مسلمانها میخورد؟!»} 79
برای منافقهای خسیس و خردهگیر، چه آمرزش بخواهی چه نخواهی، فرقی به حالشان نمیکند. اگر صد بارهم برایشان آمرزش بخواهی، خدا هرگز نمیآمرزدشان؛ چونکه این جماعت خدا و رسولش را باور نکردند. خدا دست چنین جماعت منحرفی را نمیگیرد.{در متن آیه «سَبعینَ مَرّةٍ» آمده به معنای «هفتاد بار» و چون این عبارت کنایه از کثرت است، ما معادل فارسی امروزیاش را در ترجمه آوردهایم.} 80
جاماندگان از جنگ تبوک، از خانهنشینی خود و پشتکردن به رسول خدا خوشحال بودند و دوست نداشتند که با مال و جانشان در راه خدا بجنگند. تازه، دیگران را هم اینطور تحریک میکردند: «در این تابستان داغ به جبهه نروید!» بگو: «آتش جهنم خیلی داغتر است!» البته اگر سرشان بشود! 81
این منافقها برای کارهای زشتشان، ازجمله فرار از جبهه، اتفاقاً باید کم بخندند و زیاد گریه کنند! 82
اگر خدا تو را از جنگ تبوک بهسلامت برگردانْد و دیدی گروهی منافق بدون اینکه در جنگ شرکت کرده باشند، برای حضور در جنگِ دیگری از تو اجازه میخواهند، بگو: «شما هیچ وقت برای هیچ جنگی مرا همراهی نخواهید کرد و هیچ وقت در کنار من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید؛ چون شما از همان اول از جنگ شانه خالی کردید. حالا هم مثل زنان و کودکان خانهنشین، در خانه بنشینید!» 83
بر جنازۀ هیچیک از آنها هیچ وقت نماز نخوان و در کنار قبرشان، برای فاتحهخوانی نایست؛ چونکه این جماعت خدا و رسولش را باور نکردند و در حال نافرمانی مردند. 84
مبادا مات و مبهوتِ اموال و اولاد فراوانشان شوی! خدا میخواهد با همینها، دردنیا عذابشان کند و جانکندنشان هم در حال دلبستگی به دنیا و بیاعتقادی به خدا باشد. 85
وقتی سورهای فرستاده شود که میگوید خدا را باور کنید و همراه پیامبرش به جبهه بروید، منافقهایی که توانایی کافی برای حضورِ در جبهه دارند، اینطور بهانه میتراشند: «بگذار ما هم مثل خانهنشینها در خانه بنشینیم!» 86
بله، بهشدت تمایل داشتند که با زنان خانهنشین در خانه بمانند و مُهر بدبختی بر دلهایشان زده شود تا دیگر چیزی نفهمند؛ 87
اما پیامبر و مؤمنانِ همراهش با جان و مالشان در راه خدا جنگیدند. هرچه خیر و خوبی هست، برای آنان است و آنان همان مردم خوشبختاند. 88
خدا برایشان باغهایی پردرخت آماده کرده است که در آنها جویها روان است و آنجا ماندنیاند. این است کامیابی بزرگ! 89
برای گرفتنِ اجازۀ حضور در جبهه، حتی مردمِ ناتوان پیشت آمدند؛ ولی منافقهایی که توانایی کافی داشتند و به خدا و رسولش دروغ میگفتند، از حضور در جبهه شانه خالی کردند! این منافقهای بیدین بهزودی دچار عذابی زجرآور میشوند. 90
افراد ناتوان و مریض و کسانی که پولی برای تهیۀ سلاح و تجهیزات سفر ندارند، اشکالی ندارد که به جبهه نیایند؛ بهشرط آنکه در پشت جبهه، با پشتیبانی از رزمندگان اسلام، خیرخواه خدا و رسولش باشند. به این مردمِ وظیفهشناس ایرادی وارد نیست و خدا آمرزندۀ مهربان است. 91
همچنین، رزمندگانی که وسیلۀ سواری ندارند، اشکالی ندارد که به جبهه نیایند: همانانی که وقتی پیشت آمدند تا مَرکبی برایشان تهیه کنی و تو گفتی: «چیزی در دستوبالم نیست تا بر آن سوارتان کنم»، از شدت غصه با چشمانی اشکبار، از پیشَت برگشتند که چرا خودشان پولی ندارند تا وسیلهای دستوپا کنند! 92